۴ پاسخ

منم هنوز هیچ‌کاری نکردم میریم‌خونه خاهرم اما انقد اعصابم خورده دوس ندارم پاشم‌برم‌حموم با دخترم خودمو اماده کنم

یلدات مبارک عزیزم

اخر شب یا سرشب برو پیش مامانت دلش میگیره
من پدر بزرگم که فوت شده بود اینجور وقتا مامان بزرگم خیلی دلش نازک شده بود همش میگفت چون من مرد ندارم دیگه واسشون مهم نیست الویتشون نیست اگه باباشون بود اول میومدن پیش ما

منم کارام مونده ولی حموم رفتم و دخترم خوابیده میرم خونه مامانم چون تک دخترم بابام اینا تنهان هر سال دخترای مادر شوهرم میرن اونجا خانواده اونا شلوغه
دلم گرفته فردا باید اسباب اساسیع جمع کنم میخوام اسباب کشی کنم
چرا بعد شام نمیری سر بزنی خونه مادرت گلم چون دلت پیششونه

سوال های مرتبط