۷ پاسخ

مادر شوهرت خالته؟ خوب چه اشکالی داره بچه دختر خالم میبردی هوایی بخوره
چرا به چشم مادرشوهر و خواهر شوهر میبینی قبل اینا
خاله و دختر خالم بودن
معمولا با خاله و دختر خاله آدم خیلی رفیق و راحته
خاله که مثل مادر ادمه

بزار اینقدر خودش رو باد بده آخر یه روز بادش خالی میشه خودتو اذیت نکن
اهمیت نده
تو موظف نیستی بچه کسیو نگه داری
مادر من اینجوری هست ک میریم جایی میگ کاش دختر خواهرتم می‌آوردیم بعدم دخترش نمیگم چیزی هست ولی مسئولیت بچه یکی دیگه هرچند دختر خواهر باشه بازم مسئولیت بچه یکی دیگست،منم از این حرکت مامانم بدم میاد

حتی دلت نمیاد یه خالت بگی خاله! هی میگی مادرشوهر خواهر شوهر
قضاوت نمیکنم ولی من حسرت خاله داشتن و خواهر داشتن دارم
و اونایی که دور و برم هستن میبینم میبینم چقدر حسادت و ناراحتی بینشون هست نمیدونم والا ما نداریم حسرتش و داریم یا آدما عوض شدن

آره عزیزم تا ازون جا بلند نشید مستقل نشید داستان همینه

ماهم چند کوچه بینمون فاصلست اما پیره دست و پا نداره که بیفته دنبالم ولی چند بار پیش اومده پسرمو بردم پارک پیش خونمون گفته میگفتی منم بیومدم حوصلم سر میره یا خودش تنها میرفته پارک میگفت خیلی دنبالت گشتم ندیدمت منم محل نمیدادم . زمستون خیلی پارک میرفتیم ولی دیگه هوا گرمه نمیریم . منم بهانه میوردم که هیراد نمیاد یا گرمه دیگه کی میره پارک اینا.. مهربونه هاا اما یواش یواشه کلا همیشه ازم جامیمونه حوصله ندارم هی مراقبش باشم 😄 خودم خیلی تند راه میرم. از اول هم خودم عادت ندادم که هرکار میکنم یا هرجا میرم بگم که عادت کننن . خواهرشوهرا که اینطور نیستن ولی مامانشون خودش اگه بگوزه هم میگه دیشب ساعت ده گوزیدم 😂😂😂

مال من ایتقدر دو رو پسته همش پشت من حرف میزنه من ک کاری ندارم ب کسی

یعنی واقعا خونه با مادرشوهر هرچقدر خوب
توی ی ساختمون نباید باشن

سوال های مرتبط

مامان گل پسر👶
ایران مامان گل پسر👶 ایران ۴ سالگی
سلام امشب با داداشم رفتیم پارک شوهرم نبود بعد ی دوتا پسر که چند سال از پسر من بزرگتر بودن هیکلی جلو سر به پسرم گفتن برو پی کارت برو خونتون پسرم ناراحت اومد به من گفت منم گفتم برو بازی اگه بازم گفتم بگو خودتون برید منم میخواهم بازی کنم پسرم رفت من زیر نظر داشتمش که پسرم از سراسر رفت بالا اومد پایین باز جلوش گرفتن من فوری بلند شدم خودم به پسرم برسون تا رسید ن من بزرگ زد تو کمر پسرم محکم طوری که پسر افتاده با صورت تا منو دیدن دویدن واقعا مادر چیه و منی که هرگز همچین روی از خودم ندیدم یعنی تو شوکم که این من بودم این رفتار کردم خلاصه منم دویدم دنبالشون شاید اگر دستم بهشون می‌رسید تکیه پارشون میکردم رفتن پیش پدر مادرشون منم رفتم بالاش.ن اومده میگه چته خانم خجالت نمیکشی با این هیکلت افتادی دنبال بچه ها منم گفت که اینجوری البته با عصبانیت زن برگش گفت خوب مواظب بچت باش دیگه نفهمیدم هرچی فحش به دهنم اومد براشون کردم اومدم خونه هنوز اون منی که تا امشب ندیده بودم جلو چشم باور نمیکنم من بودم دیگه بماند داداشم رفت صحبت کرد اینا نمیدونم ی جوری حالم تو شوکم😥🥺