سلام امشب با داداشم رفتیم پارک شوهرم نبود بعد ی دوتا پسر که چند سال از پسر من بزرگتر بودن هیکلی جلو سر به پسرم گفتن برو پی کارت برو خونتون پسرم ناراحت اومد به من گفت منم گفتم برو بازی اگه بازم گفتم بگو خودتون برید منم میخواهم بازی کنم پسرم رفت من زیر نظر داشتمش که پسرم از سراسر رفت بالا اومد پایین باز جلوش گرفتن من فوری بلند شدم خودم به پسرم برسون تا رسید ن من بزرگ زد تو کمر پسرم محکم طوری که پسر افتاده با صورت تا منو دیدن دویدن واقعا مادر چیه و منی که هرگز همچین روی از خودم ندیدم یعنی تو شوکم که این من بودم این رفتار کردم خلاصه منم دویدم دنبالشون شاید اگر دستم بهشون می‌رسید تکیه پارشون میکردم رفتن پیش پدر مادرشون منم رفتم بالاش.ن اومده میگه چته خانم خجالت نمیکشی با این هیکلت افتادی دنبال بچه ها منم گفت که اینجوری البته با عصبانیت زن برگش گفت خوب مواظب بچت باش دیگه نفهمیدم هرچی فحش به دهنم اومد براشون کردم اومدم خونه هنوز اون منی که تا امشب ندیده بودم جلو چشم باور نمیکنم من بودم دیگه بماند داداشم رفت صحبت کرد اینا نمیدونم ی جوری حالم تو شوکم😥🥺

۱۲ پاسخ

همچین پدر و مادر پررویی هستن ک همچین فرزندی تربیت میکنن
حالا اگ من بودم بیشتر پسرمو دعوا میکردم و شرمنده میشدم
ی بار ارسین دوساله بود بی هوا ی بچه یکساله رو هول داد ،گرچه چیزی نشد اما ارسین رو یکسال بیشتر پارک نبردم تا تنبیه بشه و الانم پا ب پاش میرم تو پارک و بهش تذکر میدم اگ اگ چیزی ببینم ازش.البته اون مادرم چون دوتا بچه شو اورده بود پارک نمیتونست هندل کنه و بچه ب این کوچیکی رو روی سرسره تنها گذاشت ک اشتباه کرد ،خوبیش این بود من ایستاده بودم و مراقب.ارسینم دید بزرگترها هولش میدن اینم هول داد

وای متنفرم ازاین زنایی که میدونن بچه های سرتق دارن ميندازن وسط ...وحشی هستن این بچه ها چند روز پیشم توی مراسم دخترم بازی میکرده بچه بزرگ تا اومد دخترم بره تو اتاق درو بست صورت دخترم محکم خورد به در بعد مثل گاو نگاه میکرد مامان نفهمش هم که کلا پرته منم روی بچم حساسم رفتم اخم کردم گفتم چرا در وبستی بازم نگاه می‌کرد
حالا اگه دختر من با این که کوچیکتره این کارو می‌کرد
طرف دعوا مینداخت

منم پسرم تو پارک با دخترعموهاش بودن
یهو اومدن گفتن ی پسره بچه منو هل داده
پسرمم گریه گریه
منم دسشو گرفتم رفتم پیش خانواده اون پسره
گفتم چرا هولش دادی
بیچاره گف خاله من نبودم و...توضیح داد ک واقعا مقصر نبوده
منم گفتم اشکال نداره اومدم😃
واقعا اینجور وقتا ک حق بچه هامون بخاد پایمال بشه دیگ صبری برای ادم نمیمونه
از بس حق خودمونو خوردن و هیچی نگفتیم سر بچه هامون کوتاه نمیایم🫠😅

وای تو بدتر از منی😅
منم اصلا تحمل ندارم، یکی بچه مو بزنه

از همین جاااا به همه مامانا میگم توراخدااا بچهاتونا یجوری تربیت کنین انقد پررو نباشن
شما هم حق داشتی عزیزم

کجای کاری آبجی
الان بخدا به چشم خودم دیدم ی سری از مادرها نه تنها شرمنده از رفتار نادرست بچه شون نمیشن تازه طلبکارت هم میشن اگر از بچه ت دفاع کنی با اینکه مقصر بچه خودشون هست

اه اعصابم خرد شد چقدر بیشعورن

منم آدم آرومیم تا زمانیکه یکی به پسرم یچی بگه،یعنی سلیطه دو عالم میشم خون جلو چشمم میگیره

الهیی عزیزم😁😅
هرکی باشه همینکارو میکنه😜ناراحت نباش

منم بودم همین کارو میکردم

من اینجور مواقع کاری نمیکنم
میرم پیش پسرم
ارومش میکنم و پیشش میمونم
اگه اومدن دوباره
جررررشون میدم 😊
نمیدونم بعضی ها چجور بچهاشونو تربیت میکنن
انقدر پرووو

باور کنید قلبم درد گرفته

سوال های مرتبط

مامان ادرین مامان ادرین ۴ سالگی
سلام مامانا خوبین اونای که بچه مهد کودکی دارن پیش یک
من یه مشکلی دارم که هنوز برطرف نشده
پسرمو فرستادم بهترین مهد مدیریتش خیلی خوبه ولی نمیدونم چرا کار جمع نمیکنه
پسرم که اول مهر رفت مربی داشت خوب بود مربیش تا این که بعد یکی دو هفته پسرم گفت جا مدادیم گم شده و وقتی پیگیری کردم دیدم یک هفتس که من لوازم ها رو تحویل دادم جا مدادی پسر گم شده خانمش هیچ کاری نکرده وبه مدیر گفتم پیگیری کرد پیدا کرد
پسر منم تنها یه مشکل داره اینه که نه توضیح میده اونجا چیکار میکنن وقتی هم بپرسی عصبی میشه میگه فقط دارم بازی می‌کنم در حالی که یکم از رفتارهاش فهمیدم مثلا شهر میخونن قصه میگه خانمش این حرفا حالا نمیدونم سر چه جریانی مربی پسرم بیرونش کردن یا رفته منم از اول مهر هیچ گروهی نزدن و هیچ فعالیتی ندیدم ازشون نمیدونم اصلا تو طول روز بچم چیکار میکنه چند بار رفتم به مدیر گفتم به معاونه گفتم هنوز هیچی به هیچی میگ اول سال یکم بهم ریختس اینا نمیدونم اصلا مربی پسرم کیه نمیگن چند بار رفتم فعلا که فایده ای نداشت مهر هم تموم شد خیلی ناراحتم بابت این قضیه حالا چیکار کنم
مامان بهراد و برسا مامان بهراد و برسا ۱۰ ماهگی
مامانا تو رو خدا بیایید خواهرانه و منطقی منو
راهنمایی کنید.
شاید از نظر خیلی ها موضوع  پیش پا افتاده باشه ولی تحملش برای من سخته
ما ۴ ماهه اومدیم توی خونه جدید اینجا بچه ها از صبح میان توی حیاط ساختمان بازی تا شب دنبال بچه منم میان که بره باهاشون بازی گاهی اوقات حتی واسه ناهار یت شامم به زور میاد توی خونه.
از طرفی بچه ها با دست فوش های بد میدن که متاسفانه پسرم منم میاد خونه میگه فلانی این کارو کرد.
چند روز پیش هم یکی از بچه ها جای خصوصی شو نشون داده بود.
امروز پسرمو صدا کردن که بره بازی من دیدم صدای بچه ها نمیاد بلافاصله پشت سرش رفتم پایین دیدم بچه ها دارن آروم صحبت میکنن پسرمو آوردم بالا و در رو قفل کردم الان که از پسرم پرسیدم چیکار میکردن گفت جای خصوصی شونو نشون میدادن.
من زیاد نمیزارم پسرم بره بیرون.
عصر همه خانما پایین بودن بهم گفتن نمیزاری پسرت بیاد بیرون منم گفتم بچه ها بی ادبن  خوشم نمیاد یاد بگیره یکیشون گفت منم بچه اولمو خوب تربیت کردم ولی سر دومی بیخیال هرکار میخواد بکنه آخرش یاد میگیره (این خانم مدیر مدرسه هم هست) یکیشون گفت بچه اوله حساسی واسه دومی خوب میشی.
ولی من ده تا بچه هم داشته باشم نمیتونم نسبت به تربیتش بی تفاوت باشم.
این مدت هم پسرمو چندتا کلاس ثبت نام کردم. عصرها هم شوهرم بره بیرون  ماهم باهاش میریم  که پسرم نخواد بره توی حیاط.
وقتایی هم که میره یا دنبالش میرم یا از بالا نگاهش میکنم.
ولی کم آوردم نمیتونیم جابه جا بشیم چون سر همین خونه کلی بدهی داریم.
دیگه نمیتونم زیاد برم از خونه بیرون با بچه کوچیک سخته برام.
خسته شدم
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
تا حالا شده بچتون پیش بقيه بد ضایعتون کنه. امروز صب رفتم سرکار. پسرمم چون دادگاه نداشتم فقط تو دفتر یکم کار بود با خودم بردم. همکارم صبونه با خودش عدسی آورده بود من پسرم هیچوقت عدسی نمی‌خورد ینی همیشه درست میکنم از خدام بوده فقط یه قاشق بخوره فقط مزه کنه ببینه چه جوریه اصلا حتی طعمشم امتحان نکرده. خیلی خوش خوراکه اما عدسی اصلا نمیخوره. بعد این همکارم بهمون تعارف کرد من چون تازه صبونه خورده بودم گفتم ممنون نمی‌خورم. گفت به پسرت بده منم گفتم ممنون اصلا عدسی دوس نداره هیچوقت نمیخوره. بعد یهو پسرم گفت میخورم. منم گفتم لابد همین طوری یه چیزی گفته بچس نمیفهمه. گفتم نمیخوره الکی میگه فقط حیف میل میکنه. همکارم گفت حالا بزار یکم براش بریزم ببینم میخوره یا نه. تو کاسه کوچیک براش ریخت پسرم با چنان اشتهایی می‌خورد انگار از قحطی برگشته😳😥. حالا منو نگو جلو همکارم ضایع شد فک کزد الکی گفتم دوس نداره با خودم گفتم حتما فک میکنه من از غذاشش چندشم میشه دیگه بهش گفتم بخدا هیچوقت نمی‌خورد نمیدونم حتما برا شما خیلی خوشمزست. از خجالتم گفتم برا منم بریز بخورم. که فک نکنه یه وقت چندشم شده. تو عمرم اینجور ضایع نشده بودم😤
مامان فنقلی مامان فنقلی ۴ سالگی
خانوما ببینین حرف من اشتباهه یا نه

طبقه ما ۸ واحده بعد هرکسی درو باز میکنه سریع پسرم میره درو باز می کنه ببینه کیه البته باباش اجازه داده اولین بار پرسید باباش گفت برو من اجازه ندادم بعد دیه گوش نمیکرد می گفت بابا اجازه میده من کلا اجازه نمیدم یه مدت یاد گرفته بود به باباش می گفت برم دمپاییمو بزارم جا کفشی یا دوچرخمو ببینم که بتونه بره
امشبم رفت میگم چرا بهش میگی برو بده هرکسی اومد سریع ببینه کیه فضول میشه میگه اشکال نداره بهتر از دروغگو بشه
من یک بار نشستم برای بچه توصیح دادم که اگر در خونه مارو زدن درو باز کن در بقیه صدا شنیدی نباید بریم دم در یا الکی رفتن بیرون بهانه چیز دیگه نباید بری دم در
یکیم غذا رو با دست میخوره پسرم مثلا ماکارونی فرمی با دست جدا میکنه میخوره بازم باباش بهش گفته میگه اشکال نداره با دست بخور
وقتایی نیست حرف گوش نیده وقتایی هست پسرم میگه من حرف بابارو گوش میدم میگم بد تو این سن با دست بخدره جدا کنه
دیگه معمولا جلو همسرم چیزی نمیگم فک کنم پسرمم فهمیده جلو اون حرف منو گوش نمیده