خانما من امروز ی اتفاقی پیش اومد تو خانه بازی دخترم ب ی دختر بچه گفت داریم اسباب بازی ها مرتب میکنم فعلان نیا دختره رفت مادره برگشت به دخترم گفت بی ادب بی تربیت من دخترم پیش اونا دعوا نکردم فقط گفتم مامان همه بازی کنن. ما باید احترام بزاریم بعد مادره داد میزد من شوهرم بود نشد جوابشو بدم دخترم بد شده اخلاقش پرخاشگر شده ی جوری شده اینقدر باهاش صحبت میکنم بهش یاد میدم

سربچت داد زدن گریه کرده من بودم هنونحا جرش میدادم

خانه بازی وسایل عمومی هست،اینو ب دخترت توضیح بده،
و اینکه شما خودت نباید اجازه میدادی کسی خرید کنه،اگه میخواستی ک خودت میخریدی

من بودم اون زنیکه رو ادب میکردم
بعد همون خانوم هم میگفتم عزیزم منم نوع تربیتم همینه میخرم براش گم میکنه روز اولی خوشش میاد فرداش نمیپسنده

انگشتر هم همه ایستاده بودن نگامون میکردن من ب خانومه گفتم گفت من ی دختر دارم همسن این اسمش دریا خیلی خوشگله دخترت نزار گریه کنه دست دخترم گرفت برد مغازه

بعد از ابن انگشتر بچگونه ها زیاد داره امروز جیغ میزد وحشتناک همه ایستاده بودن تماشا میکرد زن مرد اونجوری گفتم داریم نوبت خرید انگشتر نیست یخانمه آوند گفت چی میخوای بیا برات بخرم 😐منم گفتم نه عادت می‌کنه من پول دارم نمی‌خرم بزور برد دخترم تو مغازه دخترم باهاش رفت گفت اینو میخام برام بگیر من خیلی شرمنده شدم از این کارش