سوال های مرتبط

مامان جوجوممد(تیارا) مامان جوجوممد(تیارا) ۱۱ ماهگی
میره ک یه ترشی خوشمزه مشهدی بشه



برای تهیه ترشی گوجه مشهدی ابتدا کرفس، هویج، گلم کلم، سیر، فلفل سبز تند را به صورت نگینی ریز و یکدست خرد می کنیم، سپس به خوبی می شوییم و داخل آبکش می ریزیم تا آب اضافی شان خارج شود.
مرحله دوم
برای اینکه مواد ترشی به خوبی خشک شوند، بهتر است انها را از شب قبل خرد کنیم و پس از شستشو کنار بگذاریم تا رطوبت شان به طور کامل گرفته شود. در ادامه یک قابلمه مناسب را نیمه آب پر می کنیم و روی حرارت زیاد قرار می دهیم.

مرحله سوم
در این مرحله پس از اینکه آب موجود در قابلمه به نقطه جوش رسید، گوجه فرنگی ها را درون کیسه فریزر قرار می دهیم و درون آب جوش قرار می دهیم. پس از گذشت ۱۵ دقیقه گوجه فرنگی ها را از آب جوش خارج می کنیم و به راحتی پوست شان را جدا می کنیم.
مرحله چهارم
پس از اینکه پوست گوجه فرنگی ها را گرفتیم، آنها را داخل میکسر یا مخلوط کن می ریزیم و پوره می کنیم. در ادامه گوجه فرنگی پوره شده را داخل یک قابلمه مناسب می ریزیم و به مدت ۱۵ دقیه می جوشانیم، سپس سرکه را اضافه می کنیم.

مرحله پنجم
پس از اینکه سرکه را اضافه کردیم، ۱۵ دقیقه دیگر صبر می کنیم، سپس قابلمه را از روی حرارت کنار می گذاریم. در ادامه نمک و سبزیجات ترشی را اضافه می کنیم و با هم ترکیب می کنیم تا کاملا مخلوط و یکدست شوند.

مرحله ششم
در این مرحله صبر می کنیم تا ترشی خنک شودف سپس آنرا درون ظرف های شیشه ای درب دار می ریزیم و یک روز در محیط آشپزخانه قرار می دهیم، سپس به مدت ۱۴ روز در یخچال قرار می دهیم تا ترشی آماده مصرف شود.
مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۱۳ ماهگی
‍✨داستان امشب ✨
یسنا مداد رنگی هایش را روی میز گذاشت، دفترش را باز کرد.
یک مامان کانگورو کشید که توی کیسه اش یک کانگوروی کوچولو استراحت می‌کرد. مامان کانگورو داشت برای کانگورو کوچولو کتاب می خواند.
یسنا نقاشی اش را رنگ کرد، دفترش را برداشت و از اتاق بیرون رفت.
مامان داشت کتاب می خواند، یسنا جلو رفت. گفت:« مامان چشمانت را ببند» مامان چشمانش را بست. یسنا نقاشی اش را جلوی صورت مامان گرفت.
مامان محکم او را بوسید گفت:« آفرین خیلی نقاشی قشنگی کشیدی! تو یک هنرمندی!»
یسنا نقاشی را روی مبل گذاشت. ماهان کوچولو را که تازه خوابش برده بود دید. رفت و کنار ماهان دراز کشید. کم کم خوابش برد.
وقتی از خواب بیدار شد ماهان را کنارش ندید، سریع از جایش پرید. یاد نقاشی اش افتاد، اما نقاشی روی مبل نبود! این طرف و آن طرف را نگاه کرد.
صدای خنده ماهان را شنید. ماهان را دید که گوشه ای نشسته و تکه های پاره نقاشی یسنا روی پایش ریخته است.
یسنا اخم کرد ، چشمانش پر از اشک شد. سریع به سمت ماهان دوید.
تکه های نقاشی را از ماهان گرفت، بلند گفت :«چرا نقاشی من را پاره کردی؟»
اما ماهان که حرف زدن بلد نبود! اخم یسنا را که دید بغض کرد.
می خواست گریه کند اما یسنا خیلی ماهان را دوست داشت.
تکه‌های نقاشی را روی میز گذاشت. ماهان را بوسید و گفت:« نازی! نازی!»
بعد هم با چشمان گریان و نقاشی پاره پیش مامان رفت.
مامان لیوان را داخل کابینت گذاشت، دستش را روی موهای یسنا کشید و گفت:« می‌دانم که از این کار ماهان خیلی ناراحت شدی! اما من یک فکری دارم»
مامان اشک های یسنا را پاک کرد، با هم به اتاق رفتند گفت:« ببین دخترم تو الان یک جورچین داری یک جورچین کانگورویی! جورچینت را بچین! »
یسنا خندید و جورچین کانگرویی اش را چید.😍