دخترا میگم ما همسایه عمه شوهرم هستیم یعنی اون مستاجر خونه پدرش شده دو ساله دختری داره ک از صبح تا شب دم در حیاط میشینه بعد ما تا در باز میکنیم بریم جایی یا پسرم ببرم پیش دبستانی یا بریم بیاریم این همش دم در پسرم میبینن سریع میرن پیش هم اون مییاد این می‌رفت خیلی اذییت میشدم و دخترم دست بزن داره یعنی یادش دادن باید بزنی فقط ک زور دار باشی بعد مادرش خیلی خیلی وسواسی هست دختر شوهرش رو از خونه پرت داده بیرون فرستاده پیش مادره شوهره کلی جریان دارن بعد ما گیر افتادیم نمیدونیم چ‌کار کنیم پسرم پیش دخترش نره یعنی امتحان کردیم وقتی خونه نیستن ی روز یعنی دم در نیستش پسرم صاف می‌ره مییاد حتی تو کوچه هم بازی می‌کنه با بقیه بچه جلو خونسونم نمیره فقط این ک دم دره بدو میکنن برا هم،بعد امروز تو کوچه با چوب زده رو پا پسرم بهش گفتم دعوا کنی نمیزارم پیش هم بازی کنید این سری تکرار کنی خودم میزنمت ک بترسه دعوا کنه مامانش اومد دم در بهش گفتن اینجوری کرده بهش تذکر بده و اینا دیدم مثل زنبور ک از کندو بزنه بیرون ب وز وز افتاد ک پسرت نیاد پیش دخترم اگه دخترم میزنع میزنمش ب خدا قسم ب قرآن یه بار دیگه بیاد یا پانیذ میکشم یا پسره تو رو حالا انگار پسر خوبیه ک اینجوری میگی اینقدر شیطونه و فلانه ،کاا تو سلیطگی طرف نداره،حالا من موندم چ کنم پولم نداریم ی جا دیگه بگیریم حالا شاید ی روز باز از پیش دبستانی آوردم این دم در برن پیش هم جدا نمیش چ کار کنم ب نظرتون راه حل دارین چجوری برخورد کنم با اینا؟؟,پارسالم همین داستان داشتیم دو ساله عاصی شدیم ب خدا

۳ پاسخ

دیگ همچنین موقع هایی باید قانونت رو برا پسرت حفظ کنی و با قاطعیت برخورد کنی اگ گفتی ن باید رو حرفت بمونی حتی اگ گریه و زاری کرد کوتاه نیا باید بدونه ک همیشه حق با اون نیست درسته سخته اما جواب میده منم ی زمانی این چالش رو داشتم اما با این تفاوت ک میخواست هر شب خونه پدر شوهرم بخوابه با اینک دیوار ب دیوار بودیم اما ترسیدم براش عادت بشه دیگ کم کم براش قانون گذاشتم و درست شد

خب بچتو بیار داخل خونه درم قفل کن یکم گریه زاری میکنه بعدم با بازی و خوراکی مشغولش کن تا از یادش میره چهاربار ک اینجوری کردی کم کم بازی بااون از سرش میفته

خوب با پسرت حرف بزن که نره
یه جور قانعش کن با خوراکی جایزه ای چیزی

سوال های مرتبط

مامان شاهزاده محمد مامان شاهزاده محمد ۶ سالگی
سلاااام خانما
لطفا راهنمایی کنینننننن

پسرم ۵ سال و نیم
همشششش در خال باج دادن ب دوستاش
فرقی نمیکنه پسر و دختر عموش باشن،،
بچه های خاله ش باشن
دوستاش باشن
کلاااا در حال باج دادن ک اونا باهاش بازی کنن،،
وسیله هاش و... کلا از عر نطر در خال باج دادن
و من خیلی دارم اذیت میشم
حالا نوبت مشاوره گرفتم تا ببینم چی میگه
نگران آینده شم ک این باج دادنه واسش بمونه و بشه کار همیشگیش😭😭😭😭😭😭😭😭

از شانس ید من،ی همسایه چن ماهه اومده ک دو تا بچه کوچیک داره همونایی پسرم
همششششش بیرون تو کوچه ن😭😭😭😭😭😭
چن روزی هس ک پسر منم میره با اونا بازی کنه

از هر چی بدم میاااااد ب سرم می‌افتاد ما چن یاله اینجاییم با هیچچچچ کس در رابطه نبودیماینا اومدن شدن عذاب واسه من
وقت و بی وقت در میزنن میان دنبالش ،،
وقتی هم ب پسرم میگم سر ی تایم خاصی باید بری اینقدررررر گریه میکنه ک اصلا زیر چشماش کبود میشه

باهاش تایم میزارم تا حدودی ،،اما بازم فکر و دهنش اون پسره س

یکی دو روز ما نبودیم

دو روز اونا نبودن
پسرم بسسسس ک عضه خورد اصلا رنگ ب رو نداشت🥺🥺🥺🥺

حالا چیکار کنم من
چجوری مدیریت کنن
واقعا ذهنم قفل شده

امیدوارم هم شما راهکار خوبی بدین هم این مشاور جدید🥺☹️

بدم‌مباد از باج دادن قهر میکنن میرن ،باز میان در میزنن،ک ی باج جدید بگیرن تا دوست باشن یا وقتی تنها میمونن،باز میان