۷ پاسخ

یه کوچولو دیگه بزرگتر بشه این بحرانم رد میکنی
دیانا هم همینجوری بود
خیلی بهش توضیح دادم ک ما باید بریم خونمون من کار دارم و نمیتونم بمونم
، قبل اینکه ببرم بذارمش هم توضیح میدادم و یکم جدیت چاشنیش میکردم که اومدم دنبالت اماده میشی میای میریم

تهدید میگن خوب نیست اما در نهایت تهدیده که کمک می‌کنه متاسفانه
من یکبار به دیانا گفتم اگر اومدم دنبالت ، یا اگ وقت رفتن بود نیومدی دیگه نمیارمت خونه مامان بزرگ
همون یبار کار خودشو کرد

واقعاً همینطوره
من گاهی اوقات میگم کاش زودتر بزرگ شن ، دردسرهاشون کمتر شه
دیدم نه
روز به روز بدتر میشه
مثلاً مهمونی که میریم موقع ورود خودش نمیاد ، با یک‌حالت خجالت توام با قهر باید بغل همسرم یا من باشه
و چند دقیقه به قول ما نیشابوریا طلب باباشو داره
کم کم یخش باز میشه
به هیچکی سلام نمی‌ده
نمیزاره کسی بوسش کنه
و خلاصه کلی گند اخلاقی دیگه
البته بیشتر تو مهمونی
تو خونه بد نیست ، قابل تحمله

نقاشیش مثل پسرمه🤣

خداروشکر ندارم از این چالشها
بدبختی من فقط غذا نخوردنشه که اونم اگه خودمون دوتا باشیم و کسی نیاد دخالت کنه باز حرفم پیش میره
واسه جیغ و داد اولین بارها که اینکارو کرد خیلی ریلکس کارمو انجام میدادم و توجه بهش نمیکردم بعد میگفتم تا بخای با جیغ و داد حرفتو بزنی من اصلا گوشهام نمیشنوه باید اول آروم باشی تا بعد ببینم چی میخای
یه دفتر داریم هربار که کاری ازش میخام انجام بده مثل دادن گوشی یا مثلا خوردن غذا یا هرچی بگه نه توی یه ورقش یه نه بزرگ با ماژیک قرمز مینویسم و بهش میگم تا وقتی این به بله تبدیل نشه منم هرکار بهم بگی میگم نه
و واقعا همینکارو میکنم
مادرشوهرم میگفت اینجوری لجباز میشه ولی دیدن نه تنها لجبازی نمیکنه بلکه واسه رسیدن به خواسته هاش بیشتر حرف شنوی میکنه
من بیشتر باهاش حرف میزنم تا بخام دعوا کنم و تندی کنم

اول اینکه نقاشیش عالیه
دوم‌اینکه اره دختر منم جدیدا جیغ و گریه و بهانه و قشقرق داره.صبحا با گریه بیدار میشه حالا من جدیدا سریع تا چشمامونو باز میکنیم قربون صدقش میرم زیاااااااد.دیگ گریه نمیکنه.

وقتی میخوای از جایی برگردی قبلش بگو ۵دقیقه دیگه میریم بعد بگو دو دقیقه بعد بگو ۱دقیقه اینطوری آمادگی پیدا میکنه

از گریه و قشقرق و بهونه گیری نگو که دلم خونه

سوال های مرتبط

مامان یدونه انار❤ مامان یدونه انار❤ ۴ سالگی