پارت۲۰
اصلا اون داییت نیست تمام سر و بدن پانسمان و باند پیچی
مادرم چند شب وقتایی ک میرفته پیشش میگفته ابجی جوونم من خیلی زشت شدم موهام کامل سوخته مگه نه مادرم فقط گریه اصلا نمیتونسته حرف بزنه میگفته ابجی الااا ابجی جونم من درد دارم
مامانم میگفته داداشی نگو تو خوب میشی بخیر میریم خونه میگفته ابجی من کوله بار سفرم رو بستم میرم تروخدا مواظب خودت باش من تو این دنیا جز تو کسیو نداشتم ابجی دستاتو میبوسم من روزای اخرمه
من میرم پیش مادرم از این دنیا خیری ندیدم
۷ شب توبیمارستان بود تموم کرد وفوت شد مادرم از اون روز دیگه روی خوشی نداره پیر شده
هر روز داغش تاره تر از دیروز میشه
هر روز میخاد بره سرخاکش
یک ماه قبل اینکه بخاد این اتفاق براش بی افته بهم پیام داد ک دایی من خیلی خلقم تنگه حالم بده نمیدونم چمه فقط خیلی دلگیرم
گفتم دایی بیا خونمون اومد و نشست داشت تعریف میکرد ک دوتا پسراش دستامو میگیرن بابا هم منو تا موقعی کتک میزنه ک سر صورتم خونی بشه و از حال برم زنش هم غش غش خنده میکرد ک خوب میزنی بزن ای توله سگو داییم ۳۲ساله این دنیا رفت تو دلم اشوبه

تصویر
۴ پاسخ

خدا رحمتش کنه و خدا لعنت کنه آدمای بی رحمو

این جور آدما روز خوش نمی بینن
نه این دنیا نه اون دنیا

سلامممم

چرا. باباش ایقدر. بی رحم بوده. بچه های بی مادر رحم نداشته خدا بهش رحم نکنه. خیلی ناراحت شدم اشکام سرازیر شد 😔

سوال های مرتبط

مامان یزدان💙⭐️ مامان یزدان💙⭐️ ۲ سالگی
مامان ماهِ زندگیم 🌙✨ مامان ماهِ زندگیم 🌙✨ ۳ سالگی
زمانی ک این بیلر رو واسه دخملی خریدم
هفت ماهه بودم
وقتی آوردم خونه و نشون باباش دادم
گفت خیلی قشنگه ولی چراانقدر بزرگهههه
حالا کو تا انقدری بشهههه
و من همش تو تصوراتم این بود ک این بیلر نهایتا سه سالگی اندازش میشه
بااینکه خیلییییی از این تصورات بیهوده ام زخم خوردم و کلی لباس رو چشمی نگاه میکردم و میگفتم فعلا بزرگه و اندازش نیس
درصورتی ک وقتی تن خانم طلا میکردم کوچیک بود😢و منی ک همیشه از این بابت حرص میخوردم و میگفتم آخ چ حیف شددد
و پدری ک در کمال خونسردی میگفت عیب نداره ، نگه دار واسه آبجیش 🙄
خلاصه ک من این بیلر رو بین تمام لباس هایی ک تودوران بارداری گرفته بودم ی طور ویژه ای دوست داشتم و باهمین استایل و کتونیش تاتی تاتی میکردم و از تصور اینکه زمانی دخترم دنیا بیاد و انقدری بزرگ بشه ک این هارو تن کنه و پا بزنه و تمام قد کنارم بایسته قند تو دلم آب میشد🥹
غافل از اینکه این هم مثل اکثر لباس های نوزادیش ، دیر تن خورد و کوچیک از آب در اومد و از این بابت کمی ناراحت شدم
اما خب از اینکه حداقل انقدری واسش کوچیک نبود ک بتونم ی عکس یادگاری باهاش بگیرم بسی خوشحالم 😍❤️

قربونت برم خداجونم ک بی نهایت مهربون تر از حد تصورررری
و ب من قشنگ ترین و ارزنده ترین هدیه رو عطا کردی
این دختر ، تمام زندگی منه
میشه از عمر من کم کنی ، ب عمرش اضاف کنی؟
میشه اصلا تماااااام باقیمانده ی عمرمو
فدای وجودش کنی و عمرشو طولاااانی تر کنی؟

خداجونم
سلامتیش
عاقبت بخیریش
موفقیتش وخوشبختیش

تمام آرزوهای من تو این دنیای بزرگه 🤲🏻💖