مامان نازار لرستان مامان نازار لرستان ۴ سالگی
مامان آیهان🧸 مامان آیهان🧸 ۳ سالگی
سال ۹۵ ازدواج کردیم ۲سال اول ک درگیرقرض عروسی بودیم بعدش یه خونه۵۰متری خریدم سال ب سال ۱۰مترب خونم اضافه کردم شد۹۰مترگفتم بچم ک بیادتواسایش باشه و عذابایی ک براخونم کشیدم ب کنارخانواده شوهرم هیچ جاکمکم نکردن خودم رفتم سرکارتاقسطامونو بدیم خونمون نوسازبود ولی بدون کابینت و کولروپکیج هرکارکردیم نشد ک تجهیزکنیم دیگ خسته شده بودم ۳ماهه بارداربودم شوهرم گفت بیاخونه روبفروشیم مغازه بازکنیم بعدکلی کلنجارگفتم باشه بعد۹ماه ازمغازه جزضررچیزی درنیومد جمش کردیم بابدبختی دوباره پول مغازه و وسایلاو ماشینو جم کردیم خونه خریدیم ۱۰سال ساخت ک کابینت و همه چیش داغون باید عوض میشد تادوسال درگیرقسطش بودم نتونستم تجهیزکنم تااینک قسطش تموم شد و شوهرم گفت بیاماشین سنگین بخریم این دیگ ضررنیس قول میدم دوساله برات خونه بخرم باهزارمکافات قبول کردم ولی راضی نبودم الان۶ماهه خونمو‌ فروختم درب در دنبال خونه ام ک پیدانمیکنم و هرچی ام پیدامیکنم رهنش بالاس ک بودجم نمیرسه و ازوقتی ماشینو گرفتیم کارخوابید و اصلا هیچی اونجورک فک میکردیم پیش نرفت....بعد این همه دویدن ها حقم ارامش بود اماچرااینطورشد نمیدونم ازخداوقسمت و سرنوشت ب کی گله کنم...منی ک زندگی نکردم عمر وجونیموگذاشتم براخونه دارشدن ک بچم عذاب نکشه الان بایه بچه کوچیک اواره املاکم براخونه...یه هفته دیگ وقت دارم...بعد میگن بازازجمعه قراره همه چی بهم بریزه خونمم حسابی خالیه هیچی نداریم بعدمیگن بفکراذوغه باش...تواین وضعیت نمیدونم غصه ی چیو بخورم😭
پس خداکجاست دیگه دین و ایمونی نزاشته برام😭😭😭
مامان طلا🌞 مامان طلا🌞 ۳ سالگی