مامان گلی مامان گلی ۴ سالگی
طرفای ۶ بود که تصمیم گرفتیم بریم بیرون یه دوری بزنیم. تو پارکینگ اومدیم سوار ماشین بشیم که دیدم دخترم ۲، ۳ تا سرفه کرد، ازین مدلا که انگار یه چیزی پریده باشه گلوش. اومدم برم سمتش بزنم پشتش دیدم سرفه قطع شد ولی قرمز شد دیگه نمیتونست نفس بکشه. هرچی میزدم پشتش نفسش برنمیگشت. هی کبود و کبود تر شد. دیگه حال خودمونو نفهمیدیم. همسرم دویید تو کوچه کمک بگیره. یهو یادم افتاد یه چیزی تو اینستا دیده بودم که نمیدونم اسمش چی بود ولی اینجوری بود که دستاتو به هم گره میکنی، از پشت طرف رو بغل میکنی، بعد ضربه میزنی بالای ناف و زیر سینه. دو سه بار انجام دادم شروع کرد سرفه رنگش برگشت.
نگو آب دهنش پریده گلوش😢😢
بخاطر یه قطره یه ذره ای بچه جدی جدی داشت خفه میشد....
حالا هی جلو سرفشو میگیره. کفرمو درآورده بود. میگم بابا تروخدا قشنگ سرفه کن بیاد بیرون!
میگه نه گلوم گرفته دارم صافش میکنم.
خب سرفه کن دیگه ای بابا😡😡😡
اصلا یه دلیلی که باعث شد نفسش بره همینه که هروقت یه چیزی میپره گلوش جلو سرفشو میگیره که ما نزنیم پشتش😡😡😡