مامان نویان🧸 مامان نویان🧸 هفته سی‌وچهارم بارداری
مامان میکائیل وتودلی مامان میکائیل وتودلی ۱ سالگی
مامان پسرم مامان پسرم ۱۶ ماهگی
۶ ماهه به صابخونه ی نامردمون گفتیم در میایم خونه خریدیم هر روز یه بابمول در میاره یه روز میگه خونمو گذاشتم واسه فروش هر موقع فروش رفت میدم یه روز میگه گذاشتم اجاره و این دست حرفا.....مام خونمون خشک بود برای وسایلاش چک دادیم یبار اردیبهشت ۱۰۰ تومن برای شیر آلات همسرم خواست با هزار جور منت داد بهمون
یبارم به مرده زنگ زدیم گفتیم ۱ خرداد در میایم گفت باشه از ۳۱ خرداد جواب تلفن مارو نداد خودشونم رفته بودن شهرستان
دخترش اومد جلو درمون گفت به بابام زنگ نزنید استرس میگیره😐
من به دختره گفتم پس واسه ما پول جور کن ۱۲۰ جور کردن
زنه زنگ زد به من هزار جور حرف گفت ، گفت ما نزول کردیم پولتونو دادیم و هزار جور منت
۵۰ تومنون مونده
امروز همسرم رفته باهاش حرف بزنه مرده میگه باید این ۶ماهو ۱۷ روزو کرایه بدین همسرمم گفته تو مارو به زور نگه داشتی من خونم آماده بود
الان میگه پولو باید بدین ماهی ۳ تومن
تازه پکیجم باید بیارم سرویس کنن هر چیزیش شده باشه پولشو شما باید بدین
بعد هی میناله میگه پولم برکت نداره زنم هی مریض میشه
معلومه همچین پولای حرامی برکتو میبرن از زندگی
همسرم من باسنش ۴ تیکه شده انقدر اضافه کار وایساده🥲 از منو پسرم زده از تفریح زده شبانه روزی تو شرکت بوده
خواستم بگم توروخدا همچین صابخونه ای نباشید
خدا ازش نگذره ...انقد واسه خونم ذوق داشتم همه ذوقمونو کور کرد
کاممونو تلخ کرده