مامان رستا مامان رستا ۸ ماهگی
مامان دیلای نازم مامان دیلای نازم ۲ سالگی
اینجا که فقط جای گله کردن از شوهر و خانواده ی شوهر و غذا و دارو
نخوردن بچه نیست.اینجا که فقط گله و شکایت از ویروس و مریضی و گرونی پوشک و شیر خشک نیست.
برای اولین بار میخوام جیغ بکشم داد بزنم گله کنم از دست دیلا.میخوام بگم رسما من گ ه خوردم بچه دار شدم من غلط کردم.لعنت به روزی که گفتم باردارم نباید میگفتم و مینداختمش خودمو بدبخت نمیکردم.سه ساله آسایش ندارم غذای درست از گلوم پایین نمیره وسیله هام داغون شدن جرات ندارم یه کرم بیارم بیرون حرات ندارم دست به لوازم ارایش ببرم طرفام هر روز وسط خونه ریخته قشنگ خونمون از ۲۴ ساعت ۲۳ ساعت مثل کپر کولی هاس از اسباب بازی هاش و ظرفای خونه.میریزه و میره بازی نمیکنه فقط میریزه.در یخچال نو رو خراب کرد از بس روزی صد بار بی دلیل بازش میکنه و محکم میبنده.سفره هر روز برای ناهار و شام به گند کشیده میشه به سدت لجباز حرف گوش نکن یه چیزی بخواد نشه فرق نمیکنه خونه باشه یا خیابون و کوچه بازار ولو میشه رو زمین و گریه.سه ساله کمر درد امانمو بریده دیگه اون آدم سابق نشدم.به هیچ صراطی مستقیم نیست حرف تو گوشش نمیره دیگه امروز انقدر از دستش ب حد انفحار رسیدم کع زبونم ب نفرین باز شد.تو رو خدا نیاین سرزنش کنید که بلاک میکنم حوصله ی نصیحت هم ندارم فقط خواستم خودمو خالی کنم.مادرم و مادرشوهرم که حرات ندارم جلوشون چیزی بگم میخورنم از بس طرفداری میکنن یه ذره درک ندارن.بابا دختر اتقدر فضول و لجباز؟به خدا اسم پسرا بد در رفته.خدایا خستم ب قران نمیکشم دیگه😭😭😭😭😭