۱۲۹۸ پاسخ

همون یه ساعت اول همه ی عالم و ادم فهمیدن

سه ماهم شد که فهمیدن اونم بخاطر این خونه خالم بودیم همسرم گفتش من بجای خانومم کمکتون میکنم اینجوری شد که فهمیدن
البته خودم تا دوماهگی نفهمیدم حتی یه سفر مشهد هم رفتم متوجه نشدم

من دوست دارم تو جشن تعیین جنسیت همه باخبر بشن

سلام‌مامانا سوال دارم درمورد بارداری کجاباید سوال کنم

من از ذوقم همون لحظه ای که جواب و از ازمایشگاه گرفتم به همه زنگ زدم گفتم

اره دوس داشتیم خوشیمونو با خانواده هامون سهیم باشیم

خچ

خوبین

سلام

ر

ب

خ

چ

خوبین

م

سلا

خوبین

سلام

اره وقتی فهمیدم ب همه گفتم

بله به همه گفتم

من اولین روزی که بی بی چکم مثبت شد به همه گفتیم

من همون لحظه که بی بی چک زدم همسرم همه رو خبر دار کرد از خوشحالیش😅❤

من ۱۲هفته بودم خودم فهمیدم 🤣🤣

۹هفته بودم که ب همه گفتم 🤣

فقط به خانواده خودم .و همسرم بعد سه ماه به خانواده خودش گفت .

منو صبر ؟ 🤐🤐🤐 من همون اول همرو خبردار کردم سر هردوتا بچه هام 🤣🤣🤣🤣
خداروشکر اتفاقی نیفتاد و بچه هام صحیح و سلامت موندن

من خودم به همه نگفتم مامانا زحمتشو کشیدن🤭

بعد۴ماهگی اعلام کردم بااین مادرم و خواهرم شک کرده بودن

فقط به خونواده ی خودم (مامانم ،خواهرام ) گفتیم .

فقط به مامانم گفتیم
تا ۴ ماهگی صبرکردم بعد به همه گفتیم

فقط به دخترم و شوهرم گفتم یکم بعد به خواهرام و مادرم ویکم بعد به خانواده ی شوهرم

به همسرم و خونوادم گفتم اما ب فامیلامون تاچهارماهگی به کسی نگفتم

همون اول گفتم

من فقط خانواده شوهرم میدونن

من اول به مامان گفتم بعد بامامانم رفتیم آزمایشگاه اوکی که شد کادو گرفتم به همسرم گفتم بعدم زنگ زدم خانواده شوهرم به اسم عمه و عمو صداشون کردم و کلی خوشحال شدن😍
الهی که هرکس فرزند میخواد خدا بهش سالم صالح بده

همون بی بی چک اول همه فهمیدن .خواهرم خونمون بود شوهرم گریه کرد از خوشحالیش خواهرم زنگ زد ب خواهر شوهرم از خوشحالیش گریهههه می‌کردند

منکه اول بابام خودش فهمید

من بی بی چک زدم مثبت بود رفتم آزمایش دادم دکترم گفت بتا ۲۰۰ علائم اینا داری گفتم درد پری دارم بعد گف یخورده نگران شاید خارج رحمه حالا شنبه از بده ببینم بتا بالا میره دعا کنن توروخدا بنظرتون بتام ۲۰۰ میشه زود آز داده باشم یا واقعا خارج رحمه اخه دردی هم ندارم وقت گاهی درد پری دارم همین توروخدا جواب بدین خیلی نگرانم اولین بارداریمه

ما انقدر خوشحال بودیم که از همون اول همه فهمیدند

خانواده خودم می‌دونن ولی خانواده همسرم نه هنوز

من نگفتم ب فامیل برم آن تی ایشالا بچم سالم باشه استوری میزارم دعا کنید مامانا بچم سالم باشه ❤️

گفتم ولی باردار نبودم

نه تا دوماهگی نگفتم

من وقتی باردار شدم به هیچ کس غیر از مامانم و همسرم نگفتم تا شش ماهم پر شد گفتم

من بعد اینکه قبلش زد جشن گرفتم و عزیزانمون دعوت کردم

من الان تو ۴ ماهگی هستم و جز منوشوهرم ب هیچکس نگفتیم

من شوهرم خبر بارداریمو بهم داد از استرس خودم برای جواب آزمایش نرفتم ایشون گرفتن و بمن گفتن و مادر شوهرم به محض اینکه دیدنم متوجه شدن و بعدش همه کم کم فهمیدن
بالاخره ادم تاکی میتونه نگه چیزی نیست که بشه قایم کرد

گفتم از اول

اول به همسرم گفتم بعد به خواهرم و همینطور منتشر شد .

اول به همسرم گفتم که خیلی خوشحال شد بعد از سه ماه به خانوادها

ولی خدارو شکر الان بارداری دومم هست فقط خودم و شوهرم بعد که قلبش تشکیل شد به خانواده هامون خبر دادیم

من بارداری اولم از ذوق اول به شوهرم بعد پدرشوهرم نفر دوم بود خیلی هوامو داره و همش ازمون سراغ بچه رو میپرسید.بعد به خانواده ام و خانواده اش و هم عروسام منتها بعد از دوماه سقط کردم

من توی عقد حامله شدم همسرم گفت به خانوادش نگیم ولی خب خانواده خودم میدونن اول به خواهرم بعد مامانم و بعد داداشم

سلام سنو ان تی تو 12 هفتگی انجام میدن

من با خالم رفتیم آزمایش وقتی فهمیدم رفتیم ب مادر شوهرم گفتیم بعدم شوهرم رو سورپرایز کردیم زحمت بقیه رو هم خودشون کشیدن🤣

من به همه گفتم ... دیشبم افتاد ...

خبر بارداری منو مادر شوهرم آورد با دسته گل🥺😍

سلام خوبین بچه من 800گرم هس دوماه هم مونده برا زایمانم چی بخورم

از اول همه فهمیدن

من ماه ۷ به همه گفتم قبلش فقط من و مادرم خواهرم و شوهرم خبر داشتیم🤣🤣

سلام من ۱۷هقته هستم زیر شکمم هی سفت میشه

من رفتم ازمایش بارداری دادم وقتی اومدم خونه همسایه ها گفتن مبارکه گفتم چی مبارکه گفتن بارداریت گفتم کی گفته من باردارم ک خودم خبر ندارم خلاصه مادر شوهرم از خوشحالی ب همه گف قبل اینکه جواب ازمایشم بیاد گف

مافعلا فقط به برادرش گفتیم.🤭😇🌹🎀

من بارداری اولم زود به همه گفتم...سقط شد....ولی الان بارداری دومم هست بعد از تشکیل قلب ب خانواده ام گفتم مادر شوهرم هم متوجه تغییراتم شد😁 ازم سوال کرد بهش گفتم یعنی خواستم بعد از سونو ان تی و انومالی بهش بگم نشد😁😁😁

من همسرم زنگ زد اول ب مامان بابام گفت

من صبر کردم تا جنسیتش معلوم شد

اول به خانواده خودم گفتم😁😍

من دوست دارم دیر بگم به همه ولی خب مامانا خیلی باهوشن و سریع میفهمن دیگه مامانا هم که بفهمن همه متوجه میشن😃.تازه من خونم کرج مامانم اینا قم ولی با تماس تصویری مچم رو گرفت

من دوست داشتم بعد از تشکیل قلب بگم ولی اینقدر ویارم شدید بود و همیشه تهوع داشتم از هفته ۵ فهنیدن

من اگه ایشالا باردار بشم میرم سونو بعد به همه میگم

نگران اینم که واقعاً قلب جنین تشکیل نشه الان ۵هفته هست حامله هستم اماخبری از دیده شدن قلب جنین نشده

من اولش ک نمیدونستم بعدم ک فقط به خانواده گفتم کم کم همه جا پیچید

من همون لحظه گفتم از خوشحالی زیاد😁

صبر کردیم تا۴ ماهگی

ن من از اولش به همه نگفتم فقط همسرم و مادرم و خواهرم بعد از ان تی دیگ ب همه گفتم

سلام مادرای عزیز من تو هفته ششم هستم پاهام خیلی درد میکنه کمر و مثانه ام خیلی درد میکنه ایا بخاطر لانه گزینی هست یا ن به پزشک مراجعه کنم

دومین حالا از همه بهتره.اینطوری نزدیکان هم به موقع با خبر میشن و هم دلگیر نمیشن هم هوای مادر رو دارند.هم غریبه تر ها متوجه نمیشن که خدایی ناکرده به هر دلیل بارداری به سلامت طی نشد تبعات سقط برای مادر دو چندان بشه.

سلام خانوما کسی هس بی بی چک بده یه خط باش بعد چن ساعت بره ببینه مث هاله افتاده بعد حامله باش

سلام به همگی علائم کم خونی چیه من همش ریزش مو دارم و سردرد احتمال داره کم خون باشم یانه

تکون میخور خیلی یواش

من بعد از آزمایش به هر دو خونواده خودم و همسرم گفتم ولی ازشون خواستم قبل از تشکیل شدن قلب به کسی از فامیل و آشناها حرفی نزنن

فقط اون خانمی که به خانواده ی خودش میگه ولی خانواده ی شوهرش نه واقعا چجوری دلتون میاد اونام حق دارن 🥺من 5هفته باردار بودم فردای روزی که سونو دادم مادرشوهرم زنگ زد احوالپرسی گفتم بهش بیچاره اینقد خوشحال شد که نگین

من بارداری سوم به کسی نگفتیم بعد از غربالگری دوم که رفتم تو ۵ ماه خودشون متوجه شدن

طط-

سلام خانما من اصلا به پهلوی راست نمیتونم بخوابم یکم که دراز میکشم احساس میکنم بچه زیرپهلوم میخواد له بشه،همش به پهلو چپ بخوابم ایراد نداره؟؟

به نظرم بعد از سونوی تشکیل قلب خوبه که بگیم. بعد از ۸ هفته

من دوروزهم مونده بودپریودبشم تست زدم مثبت شدهمون جابه مامانم گفتم بعدازمایش خون که مثبت شدبه همه گفتیم

سلام برا اینک دوقلو حامله بشی کسی دارویی مصرف کرده ؟یه دختر2ساله دارم میخوام برا بارداری اقدام کنم وتعیین جنست

خانواده خودم میدون ولی خانواده همسرم ن و دوستان فامیل ها اونم بعد ۱۲و۱۳ هفته میگم بهشون

فقط همسرم میدونه

انشالله بعد غربالگری میگم ب همه

بعد غربالگری اول

تا ۳ ماهگی که غربالگری رفتم به کسی نگفتم فقط شوهرم میدونست که به مادرشوهرم گفته بود اونم میدونست من دلم نمیخاد فعلا کسی بدونه به روم نمیاورد

من چون مشکل باروری داشتم فکر نمی کردم باردار باشم رفتم آزمایش دادم جواب آزمایش رو که گرفتم خواهر شوهرم تماس گرفت حالم رو بپرسه .گفتم عمه خانم حالشون چطوره ؟ باورش نمی شد اونم به بقیه گفت .ولی در کل شوکه بودم

به شوهرم که بلافاصله گفتم به بقیه گذاشتم 3 ماه گذشت بعد خبر دادم

من بعد عقدم یک ماه ک گذشت فهمیدم باردار شدم مامانم هم جهیزیه هم سیسمونی رو داد خیلی خوب بود

عزیزم مامان آمنه جان بیشتر به پهلو خوابیدم

منکه تاهفت هشت ماهگی ب کسی نگفتم جزپدرمادرم وخخاهربرادرم وپدرشوهرمادرشوهر

من ۶ هفته بودم که فهمیدم اول به خواهرم گفتم بعدم به مادرشوهرم و بعدش به شوهرم وقتی ذوق اونا رو دیدم مامان و بابای خودمو سورپرایز کردم که از خوشحالی اشک شوق ریختن ... اما فقط درجه یک ها می‌دونستن بعد از غربالگری اول به فامیلا گفتیم ... خداروشکر گل پسرم الان آخرای ۵ ماهگیشه و عین یه فرشته خوابیده 🧿🫀💙

ب نظرمن اگه نگی بهتره تاسونوگرافی اول بعدش موردی نداره کسی بدونه

من بعد از انجام دادن غربالگری وسلامت جنین دوم به همه خبر دادم

بعد از غربالگری ها به همه گفتیم میخاستیم خیالمون راحت باشه

من تو بخش کرونا کار میکردم..یکی از خواهرام تو خونه مامانم بهم گف حس میکنم حامله ای!سریع رفت بیبی چک خرید.در حالیکه من هنوز وقت پریودم نگذشته بود..خودش برد تو اتاق تستو انجام داد و با خوشحالی خیلیییی زیااد اومد بیرون.همه تو خونه از ذوق گریه کردیم..همسرم تو تهران(محل کارش)بود و من زنجان بودم..اون روز بهترین روز زندگیم بود و الان پسرم یک سال و نیمه که تو زندگیمونه!ما اومدیم پیش همسرم و الان تنهاییمو تو غربت با پسرم کیان پر میکنم..

من ۲۱ روزم بود ک متوجه شدم باردارم واکثرا هم فهمیدن ک باردارم.البتـــــه قبل ازاین ۲۱ روز هم خیلی بیحال شده بودم وفک میکردم کم خون شدم ولکه بینی داشتم ک بعد ازمایش بتا دادم ومتوجه شدم باردارم وانگارخدا دنیا روبهم داد.چون بعداز ۱۲ سال خداسوپرایزم کرد😍😊

بعد از غربالگری

من تا معلوم شدن جنسیت پسرم به هیچکس حتی مادرم نگفتم فقط من و همسرم میدونستیم😍

حاملکی خودمومن ازاول گفتم به همه

خواهرمن حاملست الان خانواده خودمون میدونن حاملست وخانواده وفامیلای همسرش ولی گفت اصلابه فامیلای خودمون نگیم چشم میخوریم تاسه ماهگی 🤭🤭

من فقط ب خواهرم گفتم خواهرشوهرمم از رو حالت تهوعی ک داشتم شک کرد و فهمید

من وقتی فهمیدم تو هفته ۵ بودم و به اعضای خانواده خودم و همسرم گفتیم ولی قرار شد به بقیه فعلا نگیم تا بعد از سه ماهگی.
به مامان و باباها نمیشه نگفت چون حمایتشون لازمه ولی به خاله و عمه میشه بعد از سه ماهگی گفت.

دیروز رفتم سونو گفتن بندناف دودور دور گردنش پیچیده از نگرانی دارم میمیرم

اول به خواهرشوهرم گفتم کلی ذوق کردیم،بعدش به مامان خودم و مادرهمسرم،امادرکل به بقیه نگفتیم تا قلب جنین تشکیل بشه😍

سلام خانما،من بعد از۵ سال ازدواج ماه اول بود که اقدام کردم واسه بارداری و الان دارم پریود میشم با اینکه همیشه پریودی هام منظم بوده و مشکلی نداشتم خداروشکر، اما باردار نشدم ماه اول،۳۰ سالمم هست،خیلی ناراحتم و حال اونایی که دیر بچه دار میشن رو میفهمم که چی میکشن😔واسم دعا کنید ماه بعد باردار بشم

سلام من بعد،از زایمان دو هقته یک بار پری میشم دکتر قرص استرادیول داده چن ماه بخورم نرمال مبشم؟

بعد آزمایش به شوهرم گفتم بعد به همه شوهرم گفت آخی زود بگی بهتره همه مواظب مون باشه

من همون روز اول که فهمیدم به شوهرم گفتم .شوهرمم سریع به خواهرش

من گفتم ب همه

من تو دوتا بارداریام زود گفتم خیلی پشیمونم که گفتم از همون اول هالا دیگه باردار ی در کار نیست😂

من ۵ ماه م که بود گفتم خیلی هم راضی هستم.اگر یه باردیگه خدا لیاقت مادرشدن رو بهم بده باز هم از اول نمیگم.

و شوهرم ب همه گفت چون بچه اولمون بود

من تو س هفته بودم ک فهمیدیم

من ۵ هفته یودم شب بی بی زدم ب شوهرم گفتم از ذوق صب زود رفتع بود خونه مادرش سر صبونه خوردن اونا به همشون گفته بود زنم حامله 🤣🤣

من وقتی ۴ ماهم بود به همه گفتم چون علائم خاصی نداشتم تا اون موقع کسی متوجه نشد

اره

من وقتی بیست روزه بود تست گرفتم و مثبت شد به شوهرم گفت چهار سال بود که بچه دار نمیشدم بعد زنداداشم همون روز گفتم که به مادرم گفته بود و خواهرشوهرمم میدونست بعد سه ماهگی عمه فهمیدند

سلام من دو روزی هست لگد زدنش خیلی خیلی کم حس میکنم نمیدنم برای این هست که دستم خورد به شکم میترسم حال نمیدنم چیکار کنم

من اول که تست زدم🤣🤣🤣

همون ۳هفته همه فهمیدن

من الان ۱۳ هفته هستم خوانواده خودم میدونن ولی هنوز به خانواده شوهرم نگفتم خودم ۸ هفته بودم متوجه شدم باردارم شوهرمم خیلی بی ذوق اصلا انگار ن انگار

من 5هفته فهمیدم به شوهرم گفتم شوهررم از ذوق منو برد پیش خانوادش گفتیم بعد گفت یا خودت به خانوادت بگو یا من خودم میگم که بعدش همه فهمیدن چون اولین نوه بود شوهرمو همه ذوقشون زیاد بود

سر پسرم فقط به مامانا گفتیم بقیه ۵ ماهگی فهمیدن.الانم پسرم ۲سالو ۷ ماهشه یه جوجه ۱۱ هفته دارم که هنوزم به کسی جز مامانا نگفتیم تا ۴یا۵ ماهگیش

به نظرم موضوعاتی که برای بحث روز انتخاب میشن واقعن بی محتوا هستن چونکه نه کارایی دارن و نه ضروری هستن و نه جمع بندی کارشناسانه

🎁من حدود 2 ماهگی اول به خانواده خودم بعد به خانواده شوهر گفتم و بعد از 4 ماهگی به بقیه گفتیم

همین ک بی بی چک مثبت شد استوری گذاشتم

سلام من هفته ی ششو سه روزم بود قلب بچه تشکیل نشده دکتر گف بعد میدونم تشکیل شه یه هفتع دیگه بیا کسی بوده مث من شه 😔

من رفتم سونو پنج هفته چهارروزم بود که همه خبردارشدن

من تو بوق و کرنا کردم به همه عالم و آدم 😂😂😂😂

شوهرم همون موقع از خوشحالی ب کل خاندان پیام داد تازه میدونین من نامزدم بودم البته(۵ )سال بعد برای همه شیرینی خرید انگار نازا بودیم😂😂😂🤣🤣🤣🤣

بعد از ان تی گفتم

من بارداری اول ماه ششم بارداری دوم ماه پنجم

من منتظر شدم رفتم سونوگرافی صدای قلب رو چک کردم بعد خبر بارداریمو دادم دوماه و نیمم بود که همه خبردار شدن

من تا یک ماه نمیدونستم باردارم 🤪

من تا ۹ ماهگی نگفتم😂😂😂

من بعد از ۸ هفته خبر دادم بعد از صدای قلب

من به مامانمم حدود ۸ هفته گفتم و به خانواده همسرم و بقیه حدودای ۱۸ هفته خبر دادیم

من تا 3ماهگی خودم ازخودم نمیدونستم بعد به همه گفتم

سلام دوستان خسته نباشیدیه سوال داشتم توبارداری دیدین که گردن زیربغل ایناسیاه میشه چیکارکنیم که نشه یازیادنشه کسی میدونه یابایدباپزشک مشورت کرد...

من روز تولد دوقلوهام همه فهمیدن که دوتاهستن

سلام مادران عزیز من کار تنظیم آتلیه آنلاین دارم
کلیپ های تخصصی مناسبتی هم میزنم تولدو...
آموزش هم دارم
کسی خواست بیایید واتساپم در خدمتتون هستم عزیزان۰۹۳۷۶۱۹۴۹۰۴ عابدی هستم

من به مامانم گفتم البته اون خودش حرفا ای بود از هفته اول فهمید و اون به ادم نموند که نگه از همون اول همه میدونستن خیلیم سر این موضوع با مامانم دعوه کردم ولی حرف حالیش نبود

من تا پنج ماهگی به کسی چیزی نگفتم بعد همسرم گفت من دیگه تحمل ندارم دهن لقی کرد دیگه😜😅🤦🏻‍♀️

من برای بارداری اولم ۶هفته سنو قلب دادم و گفتم به همه ولی الان برای بارداری دومم هنوز به کسی نگفتم میزارم تا ۳-۴ماهگی

من ترجیح میدادم تا سه ماهگی نگم تا خیالم راحت شه. ولی همسرم انقدر شوقشو داشت که به همه گفت

من بچه اولم رو تا ۳ماهگی نگفتم به کسی بچه دومم تا ۲ماهگی

من فعلا باردار نیستم به شوهرم میگم تا سه ماه نگیم میگه اوووووو سه ماه من نمیتونم تحمل کنم😁

من شکمم کوچیک بود تا ۶ ماه ب کسی نگفتم ب جز همسرم بعد بهشون گفتیم

سلام اولین باربه شوهرم گفتم ولی چون دستمون تنگ بودنمیخواست امامادرشوهرم نزاشت بندازییم. الان پسرم همه دنیامون شده دست مادرشوهرم درنکنه الهی همیشه سایه اش سرماباشه

منم تا4ماهگی نگفتم

همون اول میگم

منکه خجالت میکشم بگم اگه ب من باشه اثلا ب کسی نمیگم میزارم موقع تولدش عکس میزارم صفحه شخصیم همه می‌فهمن که یکی دیگه بهمون اضافه شده. ولی همسرم دهن لقه هنوز هیچی نشده بیشت یارو تو جریان میزارا😐

منو هیچکدوم ازفامیلامون تو حالت بارداری ندیدنم باشکم گنده 🤣🤣🤣همش خونه بودم ماهای اخر پیاده روی میکردم

من اول به همسرم گفتم انقد خوشحال بود که همون روز به کل خانوادش گفت بعد هم که کل فامیل فهمیدن من میخواستم حداقل سه ماه بشه بعد بگم ولی همسرم هنوز جواب آزمایش خون نیومده بود به همه گفت . تصمیم گرفتم بارداری بعدیم رو تا چهار ماهگی به شوهرم هم نگم😆

من صبر کردم هولو هوش 7ماهگی همه فهمیدند اخه مردم چش زخم دارن من دوتا بچم سقد شد😕😕😕

من عصر همون روز ک قرار بود پریود بشم تست زدم و دیدم باردارم و همونجا ب شوهرم زنگ زدم عصرشم ب ابجیام گفتم خانواده شوهر بعد تشکیل قلب خبر دار شدن

من بعضی وقتها شکم سفت میشه میگیربراچی

۸هفته که گذشت وسونوی قلب رفتم مهمونی گرفتیم اعلام کردیم.وای که چقدرررر خانوادم ذوق داشتن

من قبل از گرفتن جواب ازمایشم تو یه مهمونی از قیافم همه فهمیدن هر چقدم انکار کردم نشد که نشد🥴

فقط به دوتا مامان ها اولش گفتیم

منم ایقد حالم بد بود هر کی میدید میفهمید 😐

من و شوارمو مامانم از اول میدونستیم ولی خانواده شوهرم ۳ ۴ ماهگی گفتیم فامیل هم ۴ ماهگی حودشون فهمیدن
به نظرم زود گفتن خوب نیست
من دفعه بعد ۵ ماهگی میگم به همه😂

ن جدا نشدیم الان ب دنیا اوردم اما ۶ ماه همش بحث درگیری خونواده همسرم خیلی عوضین

من بارداری اولم همون شش هفته به همه گفتم که ماه سوم سقط شد ولی برای دومی تا سونو سه ماهگی به هیچ کسی نگفتم فقط خودمو شوهرم خبر داشتیم

من همه از خودم بهتر خبر داشتن. از رنگ و روم فهمیده بودن. ‌ولی به پدر شوهر مژدگونی دادن. خیلی خوشحال شدن. و شیرینی پخش کردن

منم دوس داشم بعد جنسیتش بگم اما همون دوماهگی گفتیم دگ

برا من عزا گرفته بودن حتی شوهرم خودم

سلام‌من جدا میشدم فهمیدم حاملم

سلام منم همون اول با جواب کرونام یکی اومد جواباشون وخانواده خودم وهمسرم متوجه شدن ولی به اقوام بعد اینکه صدای قلبشو شنیدم😍😍

همون اول ب شوهرم بعدخانواده خودم شوهرمم ب خانوادش گفت اونام کل فامیلو پرکردن هفته شش دیگه عالمو آدم میدونستن😄😄😄

سلام گروه مــادران باردار🤰🤰🤰🤰 داخل واتساپ داریم فقط اونایی که باردارن به این شماره تو واتساپ پیام بدن عضوشون کنم 09308228084

سلام گروه مــادران باردار🤰🤰🤰🤰 داخل واتساپ داریم فقط اونایی که باردارن به این شماره تو واتساپ پیام بدن عضوشون کنم 09308228084

سلام گروه مــادران باردار🤰🤰🤰🤰 داخل واتساپ داریم فقط اونایی که باردارن به این شماره تو واتساپ پیام بدن عضوشون کنم 09308228084

سلام گروه مــادران باردار🤰🤰🤰🤰 داخل واتساپ داریم فقط اونایی که باردارن به این شماره تو واتساپ پیام بدن عضوشون کنم 09308228084

بعد از تشکیل قلب گفتیم به همه شیرینی دادیم

من جز دسته دوم .

بعد ازمایش بارداری شوهرم ب مادرش گفت اونم کل مردمو باخبر کرد😂😂

به خانواده ها همون اول که مثبت شد به بقیه بعد اینکه صدا قلبشو شنیدم

من چون بارداری اولم پوچ بود ترجیح دادم از سلامتی جنین مطمئن بشم بعد اما خانواده خودم و همسرم میدونستن فقط فامیلا بعد از سه ماه فهمیدن

4هفته اول به شوهرم و بعد به دوستام و بعد به خالم و مامانم

من چون ۲ماه قبلش بارداری خارج رحمی داشتم میترسیدم به کسی بگم. ولی چون لکه بینی لانه گزینی داشتم و فکر میکردم نکنه باز خارج رحمی باشه خیلی ناراحت بودم و به مامانم و خواهرشوهرم گفتم. رابطه ی خوبی با خواهرشوهرم دارم. بعد از چند دوره آزمایش بتا ک مطمعن شدم باردارم به مادرشوهرمو داداشام گفتم ولی قرار بود دیگ هیچ کس نفهمه تا ان تی. ولی چون استراحت مطلق شدم و اومدم خونه پدرم دیگ همه فامیلا فهمیدن...

اینجا کسی هس به من کمک کنه

من ب خونواده خودم و همسرم ماه اول گفتم
ب بقیه بعد غربالگری اول

اره کلا امروز عصرعقدکردیم فرداصبحش پریودشدم بعد دیگه نشدم الانم دخترم نزدیک ۷ماهشه

من سه ماه تمام شد به همه گفتم.

من دو تا سقط کردم و الان باردارم هر سه تا لارداری هم اولش به افراد نزدیکم گفتم به خصوص مادرشوهرم که خیلی مهربون و توی یک ساختمون زندگی میکنیم و مادرم و خواهر و خواهرشوهرم چون وقتی میفهمن خیلی کمک میکنن هم از لحاظ روحی و هم جسمی و ولی ازشون خواهش کردم تا بعد غربال اول به کسی نگن و بعد غربال اول که سلامت بود دیگه هر کس بپرسه میگم به خصوص که شکمم نسبت به سن بارداریم همیشه بزرگتر و حالت هام هم خیلی بد از حالت تهوع و بیحالی و اکثرا میفهمن خودشون

سلام خانوما من رفتم سونو روی برگه جوابم نوشته کانون اکوژن به دیامتر1.5mmدربطن چپ قلب جنین دیده شده این یعنی چی

من ۲ ماهه بود به مامان و خواهرهام گفتم وقتی ۴ ماهه شدم به مادرشوهرم گفتم

عقدم بود ۹۹٫۱۱٫۲۶بعد فردای عقدم پریودشدم دیگه پریود نشدم چون حامله بودم بعدم شوهرم ازهمون شب اولی جلوگیری نداشت و یه هفته بعد عقدرفتم خونه مادرشوهرم گفتن مبارکه بارداریت شوهرم ب همه گفته بودبچه دارشدیم که واقعا هم همون شدو تو عید ۱۴۰۰فهمیدم باردارم و کل زمین وزمان یه هفته بعد عقد بهم تبریک گفتن😁😂🤭

اولین نفر ب مامانم گفتیم بعدش خواهر شوهر و مادرشوهرم
فامیلای من وقتی ۸ماهم تموم شد فهمیدن
ولی فامیلای شوهرم وقتی ۵ماهم تموم شد فهمیدن

من دوست داشتم سه ماهم تموم بشه بگم
ولی از شوقم به مامانم و ابجیم گفتم ،اونا هم به خاله ها گفتن
دیگه پخش شد😂

سلام دوستان یه سوال دارم من الان دقیق هفته 20هستم میخوام بدونم دقیق چندماهه میشم 5یا6ماه

دوماهم بود اولین نفر به مادرم گفتم بعدشم خواهرشوهرو پدرشوهرم

ما صبر کردیم وقتی قلب بچه تشکیل شد بعد به همه گفتیم

من تا دوماه تمام یعنی هشت هفته و چهار روز اصلا خبر نداشتم حامله ام چون کلا پریودای من چندماه یکباره فک میکردم حال بدم بخاطر عملیه که شدم رفتم آزمایش قند و تیرویید بدم یهو انگار ناخودآگاه زد به سرم بگم تست بتا هم اضافه کنین که تازه اون آزمایش رو هم خواهرم رفت جوابشو گرفت و اون به من خبر داد 😂

تا دوماهگی ب کسی نگفتیم

اول بیبی چک زدم شوهرم خریده بود زدم مثبت شد عروسیمونو گرفتیم بعدش رفتم ازمایش دادم اونم مثبت شد اما تو ازمایشگاه دوست خواهر شوهرم بود گفته بود بهش 😡 اما قبل تر ازون مادرموخواهرم میدونستن

عزیزم

خواهرم نزاشت بی بی چکم خشک بشه ملتو خبر کرد لامصب😂😂😂😂😂😂

از همون اول فهمیدم

من از همون اول به همه گفتم ...

منم تا دوماهگی نگفتم ولی مادرشوهرم خواب دیده بود پیگیر شد لو رفت ،برای جنسیتشم دوباره مادر شوهر و خواهرشوهرم خواب دیدن 😄

تا ۲۰ هفته به هیچکس نگفتم

شوهرم از ذوق ب همه زنگ زد و گف

بنظرم سه ماه به ‌سی نگیم بهتره

چون دوتا سقط پشت سرهم داشتم به کسی نگفتم اونایی که زرنگ بودن متوجه شدن ولی وقتی از صدای قلبش خاطرم جمع شد اگر کسی می‌پرسید بهش میگفتم
درکل دوست نداشتم کسی بفهمه چون سر شوخیهای زشت و رکیک باز می‌شد و متاسفانه جلوی بچه‌ ها و مجردا مطرح می‌شد.

من تو چهار ماهگی گفتم

اره خوبه چون غریبه منم باهاش خوبم

من آخر 4ماهگی اعلام کردم

من همون روز اول به همه جار زدم

من به خونوادها نگفتم تا ماه ۴ بعد از ان تی ولی همکارم بعد سونو قلب فهمیدن

من به هیچکی نگفتم فقط پدر مادر و خولهر و برادر خودم و همسرم.بعشون گفتم به کسی نگین.حتی نزاشتم همکارام بفهمم.وقتی زاییدم عکس گذاشتم تو پیحم که مادر شدم..۲۴ یا
ساعت بعد عکس امبولیه ریه شدم و تا دم مرگ رفتم

اول ب خانواده خودمو همسرم گفتم تقریبا نزدیک ۳ ماهم شد ب همه

من به هیچکی نگفتم فقط پدر مادر و خولهر و برادر خودم و همسرم.بعشون گفتم به کسی نگین.حتی نزاشتم همکارام بفهمم.وقتی زاییدم عکس گذاشتم تو پیحم که مادر شدم..۲۴ یا
ساعت بعد عکس امبولیه ریه شدم و تا دم مرگ رفتم

منم بعد سه ماه به بعضی ها گفتم که خیالم از خودم و سالمی بچه یکم راحت بشه بقیه هم یکم حتی دیرتر بعد پنج ماه گفتم کلا

من پایانِ 4 ماهگیم به همه گفتم..

سلام من اولین بار باردار شدم دوقلو بود سونو اول به همه گفتم بعد همه خبردارشدن منم تو سه ماهگی سقط کردم...برای همین همه به هم گفتن ایندفعه باردار شدی به کسی نگو تا سه ماهگی که چش میکنن...خلاصه بعد سقط اول یکسال بعدش باردارشدم تا تست دادم به کسی نگفتم فقط خانواده خودم.ازمایش که دادم به خانواده شوهرم گفتم و سونو اول تشکیل قلب رفتم بعد بقیه که میپرسیدن باردارنشدنی هتوز..میگفتم چرا بارادرم ...خلاصه الان باردارم ۷ هفته ام و ملت کنجکاو که چرا باردارنمیشی و فلان از دستشون راحت شدم😃

س به نظرتون باید پوست نوزاد رو همیشه چرب کنیم چون بچم سبزه است میترسم چرب کنم سبزه تر شه

منکه هنوزتست انداختم به آبجیم گفتم اونم به همه گفت😂🤦‍♀️

ممنون مامانای عزیز

من تا چهار ماه به کسی نگفتم بعدش به آجی کوچیکم گفتم دیگه موند هفت ماهه شدم روز تولدم به خواهر دیگه ام گفتم چون مادر ندارم روم نشد به پدرم خودم بگم .اما همسرم به خانوادش گفته بود همون اول چون دوتا سقط داشتم گفتم فعلا نگو اما رفته بود خونه مادرش دید خواهرش هفت ماهه بارداره زن داداشش پنج ماهه بارداره خب شوهر منم دید همه پوز بارداری میدن گفت منم دارم بابا میشم اینجوری شد که لو داد منم که باهمه اونا کات بودم هرگز هم تو بارداری منو ندیدن

سلام خانما ت چند ماهگی صدای قلب بچه حس میشه یا می‌فهمید من زیاد نمیدونم اولین بارمه و چند ماه بد بچه سقط نمیشه میشه اینو واسم بگین ممنون

من اول به همسرم گفتم بعداز بی بی چک به مادر و‌پدر بعداز ۲ماه به بقیه

سلام دخترم نه ماه و بیست روز داره امروز واسش گیلاس دادم خوبه براش ؟

واسه منم کف نکرد نمیدونم تا چ حد میشه بهش اعتماد کرد🤦‍♀️

اره گفتم

خانما کیا تست ترکیب جوش شیرین و ادرار رو برای تعیین جنسیت انجام دادن و چقدر نتیجه درست بوده بیاین بگین

من بی بی چک زدم به شوهرم و خواهرام گفتم، جواب آزمایش گرفتم به مادرم، بعد از غربالگری اول به همه گفتیم.

تا غربالگری دوم ۵ماه پنج روز هیچکس خبر نداشت،ماه پنج بارداری به خانوادهامون گفتیم🥰

صبر کردم تا سونو قلب ، بعدش خبر دادم

من دوست داشتم نگم تا ۴ماهگی ولی به حدی بد ویار بودم و هستم الان ۳ماهمه که به همه باید میگفتم حتی غریبه ترین آدمی که دو دقه باهاش برم بیرون چون همه چیز حالمو بد میکنه😁

منم دوتا بجه ها زود گفتم به همه

سلام من بی بی چک زدم به شوهرم فقط گفتم آزمایش خون دادم همون روز مثبت بود بعد فرداش رفتم سونو گفت ۴۰روزته دیگه به همه گفتم منم مشکلی نداشتم ولی ۵سال بود باردار نشدم روز تولدم خدا بهم هدیه ی باورنکردنی داد که من وشوهرمو به گریه انداخت ۲۰فروردین امسال... ،🥺🥺😍😍😍

قبل از تست به مامانم گفتم شک دارم که باردار باشم بی بی چک که زدم به مامانم گفتم آزمایش که دادم به خانواده ام و خانواده ی همسرم گفتم

من ۴.۵ دوتاشون گفتم

من دو ماهگى كه صداى قلب بچه رو شنيدم به خانواده خودم و همسرم گفتم ، بعد از سه ماه كه غربالگرى انجام دادم به فاميلا كم كم گفتيم

من جفت بچه هام رو ۳ ماهگی گفتم

من بعد از غربالگری اول گفتم

مرسی آجی

تا بیبی چک زدم به همه گفتم

من پریودی نا منظم داشتم همیشه دیر به دیر پریود میشدم تا دوماه پریود نشدم من و شوهرمم دلمون بچه میخواست همینجوری یه تستی زدم مثبت بود اول از همه به شوهرم زنگ زدم بعدش مادرم و خواهرم بعدش مادر شوهرم البت مادر شوهره خواهر شوهر

من پنج هفتگی شوهرم به همه گفته بود

من همون اولش به همسرم ابجیم فرداشم به مادرم گفتم مادرشوهرم زنگ زددعوتم کنه خونش منم میدونستم برم بایدتاشب کارکنم بهش گفتم خلاص شدازکاربعدم همه فهمیدن دیگه

منم به خواهرم ۲ ماهگی و به خانواده شوهرم ۵ ماهگی..اخه بد میدونند که تا باردار شدی بگی..منم دیر گفتم

بالاخره همه که می‌فهمن، بدم میاد بعضیا جنسیت بچه رو هم نمیگن و الکی میگن نمیدونیم 🙄😡

من چون باردارى قبلم سخت و بود و مسموميت گرفتم ماه دوم به مادر و پدرم گفتيم وگرنه دوست داشتم تا ماه سوم صبر كنم

من تا تست و دادم ب شوهر و خواهرم و مادرم گفتم ..‌بعد از ازمایش ب همه

من بعد از قربالگری اول

من همون اول به همه گفتم 😄😄😄😄

من سه ماهم تموم شد به همه گفتم

تا چهارماهگی فقط خودم و همسرم بعدش هم فقط به نزدیکان گفتیم چون بچه اولم سنش کمه نمی‌خواستم کسی بگه بچت کوچیکه

برای هرکسی فرق میکنه به خانواده همون اول گفتم ولی به فامیل تا سه ماه صبر کردم هرچند که کم کم لو رفته بود دیگه 😂

من ۲ماهگی گفتم

سلام من بعد از ۱۵سال باردار شدم,,حتی دکترا گفتن که باردار نمیشی ,,دو بار عمل کردم,,ولی 5سال بود نه دارویی خوردم ونه دکتر رفتم,,بعد سال 99مهر ماه بود که مریض شده بودم خوب شدم,,وابان که موقع پریودیم بود ده روز عقب انداختم رفتم ازمایش دادم گف مشکوکه شنبه دوباره باید تکرار بشه ,,شنبه دوباره ازمایش دادم ,,ظهر بود زنگ زدم ازمایشگاه ,,گف خانم باردارین,,مثبت,,همون موقع گریه گرفت ,,وتا فرداش از خوشحالی گریه میگردم ,,شکر میکردم خدارا که همه بهم گفتن نازایی ولی خدا خودش بهم یه هدیه قشنگ داد,,خدایا شکرت ,,وقتی به خانواده گفتم همه شوکه شده بودن ازخوشحالی,,40سالم بود دیگه کسی باور نمیکر د من باردار باشم ولی ,,خداراهمیشه شکر میکنم که یه هدیه بهم داد,,

سلام توروخداکسانی ک تجربه دارن کمکم کنن راه حلی هس برای سفالیک کردن بچه؟

سلام کسایی که بچشون واکسن چهار ماهگی زده چند روز بچش شون بیقراری میکرد

بعداز تعیین جنسیت گفتم چون میخواستم خیالم راحت بشه

من بعد از سه ماهه اول گفتم

بعد از ماه 5 گفتم

من بعد از سونو انومالی که خیالم راحت شد گفتم

من چهار ماهگی گفتم

09902429462

من بعد از چهار ماهگی که جنسیتش رو فهمیدم به همه گفتیم

من از چهارماهگی گفتم 🥰

من که همون اول گفتم ولی بنظرم بهتره صبر کنیم

گفتم همون روز

اسپری کنم تو دماغش چقد

من همون اولش گفتم ب همه😍🥰

من به خانوادها گفتم ،میخواستم شوهرمو سوپرایز کنم ،ک پدرشوهرم فک کرد شوهرم خبر داره بهش تبریک گفت ،در مغازش رفت گفت 😫 تر زد تو سوپرایزم

خانم هادوست داشتین به گروه مادران باردار واشپزی. ودوستانه بیاین در واتساپ شماره تونو برام بفرستین 🦋🦋

من همین که فهمیدم تو 3 روز به همه گفتم

من اول به همسرم گفتم و سورپرایزش کردم و بعدبه خواهرام ولی گذاشتم قلبش که تشکیل به خانواده همسرم گفتم

سلام خوبین توروخدا کسی لباس کهنه یاشیرخشک یا موادغذای میتونه کمکم کنه بخدا شوهرم زندانه تو ی ااتاقی عمه شوهرم زندگی میکنم کسی ندارم بچم شیرخشک نداره لباس نداره اگ تلفن خواستید میدم خدمتتون توروخدا اگ دارین برا بچم شیرخشک بفرستید اگ میتونید گرسنشه شیرخشک نداره بخاطر خدا

میشه لطفاً جواب بدین
وقتی جفتت پایینه نزدیکی چه علت وارضی داره

من همون شب اول😂😂😂

وای من همون اول تو خونه تنها بودم فهمیدم ،گوشی رو برداشتم اول شوهرم بعد مامانم داداشم و به ترتیب به همه😂😂واقعا دلیلی واسه پنهان کردن نبود خیلی خوشحال بودم خوب

م رفتم توی ۷ ماهگی گفتم

سلام مامانا کیا دلپیچه دارن مدام

من بعد ۳ماه اول گفتم به همه فقط خومو شوهرم میدونستیم

سلام خانما

منم تا۳ماهگی به هیچکس نگفتم فقط خودم وشوهرم

من دو بار باردار شدم و از همون روز اول گفتم ولی سقط شدند و برای بار سوم بعد۴ماهگی گفتم و الان یه نی نی ناز دارم

من همون روز که بی بی چک مثبت شد ب همه گفتم دلیلی نداره پنهان کردن یه نی نی ناز🥰

من چهار ماهگی ب بقیه گفتم البته نزدیکانم.
دوستامم ک وقتی ب دنیا اومد بعدش فهمیدن 🤣🤣

سلام مامای عزیزدخترم چهارماه بیست پنج روزشه نمیتونه بشینه فقط روشکمش وارومیشه چندماهگی میتونه بشینه لطف راهنمایم کنید

اخرای دوران عقدمون بود ی ماه دیگه عروسی داشتیم زنگ زدم گریه کردم به شوهرم گفتم،گفتش خواسته خدا بوده عیبی نداره بعدش مامانم فهمید و اخر دوماهگی به خانواده همسر گفتیم

سلام به نظر من بعد از ۳ ماهگی

من باردار نمی‌شدم اصلا فکرشم نمی کردم پنجشنبه بود و ساعت ۱ظهر بود شوهرمم خونه بود حالم بده بود بدن درد شدید داشتم و حالت تهوع و دل درد شدید که به خودم می پیچیدم بعد فکرکردیم کرونا گرفتم داشتم آماده میشدم ک برم آزمایش کرونا بدم به شوهرم همینجوری گفتم برو ی بی بی چک بخر شاید باردار باشم داشتم آماده میشدم ک برم آزمایش کرونا بدم شوهرمم رفت بی بی چک بخره من رفتم دستشویی بی بی چک زدم چشامم تار میدید دوتا خط افتاد یکی پررنگ یکی کم رنگ بعد ب شوهرم گفتم من دو بینی پیدا کردم بیا ببین بی بی چک چند تا خط داره گفت دوتا باورمون نمیشد من اشک میریختم اول زنگ زدم ب مامانم بعذم ب خواهرم از خوشحالی انقد خواهر جیغ زد که نگووو .بعد دو هفته هم به مادر شوهرم الآنم نفسم دخترم بدنیا اومده و کنارم خابیده

شوهرم طاقت نیورد گف ب همه

سلام من تا تشکیل نشدن قلب به کسی نگفتم فقط مامانم و شوهرم میدونستد

سلام خانما دخترم ۵سالشه تب کرده شربت دادم بهش تبش پایین نمیاد چکار کنم ؟

اره والا من فقط فهمیدم ایشون دس ب شکمن😕😐😬😄😄😄

ما تا 5 ماه به کسی نگفتیم حتی خانواده خودم

آقا من گهواره را اشتراک یکساله گرفتم تا دیروز امکاناتش باز بود امروز اومدم توش دوباره میگه اشتراکه تمام شده باید پول بدید پشتیبانی هم جواب نمیده😭😭😭

من بمحض اینکه یه روز از پریودیم گذشت ازمایش دادم مثبت بود ب مامانم اینا گفتم خونواده شوهرمم ک شب برادرشوهرامو خواهرشوهرام بودن یه جوراب کوچیک بسته بندی کردیم دادیم بهشون باز کردن اول متوجه نشدن بعد ک یکم فکر کردن با جیغ تبریک گفتن😂😂

من به خانواده ی خودم و همسرم از همون روز اول گفتم،ولی چهارماه که گذشت غ بالگریهام تموم شد به خانواده شوهرم و فامیلها گفتم. به خاطر اینکه ممکن بود مزاحم بشن استرس بدن منم دیر گفتم با خیال راحت وبا آرامش سپری کردم

نه من شوهرم رفت سراغ آزمایش خودش فهمید از خوشحالی دم در آزمایشگاه افتاده بود زمین بنده خدا🤣

من بارداری سومم یک پسر ۱۳ ساله دارم یک پسر ۷ساله من همش دستم روی شکمم هنوز هیشکی نمیدونه شکمم خیلی بزرگه حتی هنوز دوتا پسرام همسرم خوانواده هامون میخوام ماه آخر بگم اونم خودم نمیگم میزارم ماه آخر همه از روی شکمم بفهمن میخوام هشت ماهگی از روی شکمم بفهمن من شش ماهم همش دستم روی شکمم وشکممو نوازش میکنم دست میکشم روی شکمم دستمو میزارم رو شکمم الان هم دستم روی شکمم وشکممو نوازش میکنم

گریه نمیکنه ولی هی از خواب میپره همش با سینه خوابه بی قراری میکنه

من هنوز ازمایش نداده بودم.چن روزی عقب انداختم میدونستم باردارم اون موقعه گفتم😅😅

والا من بی بی چک زدم ب مامانم و شوهرم گفتم رفتم ازمایش مثبت بود ب خانواده شوهرمو خانواده خودم هنه گفتم هی استوری گذاشتن خاهر شوهرامو و خاهرم اینا عالم فهمید خخخ برام مهم نبود بدونن یا ن

سلام عزیزم یه سوال ،ای یو ای برای تعیین جنسیت هم هست؟؟؟؟؟

من بعد غربالگری ها کفتم نمیدونم کار خوبی کردم یا ن البته همسرم گفت

سلام ماخودم و شوهرم روز سوم اول صبح به گروه دوستانم گفتم . عصر به خانواده شوهرم و شب خانواده خودم با بردن شیرینی برای خانواده ها.
بعد هم به خانواده شوهرم گفتم تا تشکیل قلب به کسی نگن اونا هم گفتن باشه. بعد خواهرشوهرم تو پیام که پدرشوهرم داده بود بازم گغته بود نگه تا مطمئن بشیم. خواهرشوهرم بچه اش۸ماه از بچه من بزرگتره بعد پدرشوهره عکس بچه خواهرشوهره رو میبره که نشون زن برادرش بده اونم بدجنسی کرده و پیام های قبلی که بوده خونده و گفته نکنه عروست حامله است اونم از خدا خواسته که زودتر بگه بهمه گفته اره و دیگه به یه روز نرسیده کل فامیل شوهرم فهمیدن
اما به فامیل خودم تا زمان تشکیل قلب نگفتم وبعد هم باگزاشتن استوری همه متوجه شدن.
ولی ایشالا بچه بعدیمو نمیزارم کسی به این زودی ها بفهمه .

تا پایان پنج ماهگی به غیر از شوهرم کسی نمیدونست دوستم نداشتم کسی بفهمه اصلا شکم نداشتم

من جواب ازمایشم ک مثبت شد ب خانوادم گفتم ولی تو س ماه ب خانواده ی همسرم گفتم

من همون لحظه که از ازمایشگاه امدم و جواب مثبت گرفتم به همه گفتم

من نگفتم ......دو ماهم بود سقط شد حالم بد شد همه فهمیدن و شکایت کردن چرا نگفتی ...

من بعد از آمینو سنتز گفتم چون سقط زیاد داشتم هفت بار میترسیدم اینم دور از جونش سقط بشه ولی شکر خدا موند و شد زندگیمون

بچه اول رو همون اول گفتم ودچتابعدی رو ۵ماهه شدن

بعداز پنج ماهگی به همه گفتم دوس نداشتم زودتربفهمن

من توهفته ۲۳بچه ام مثل نبزمیزنه زیادحسش نمیکنم

منکه همون اول به همه گفتم

سلام شب همگی خوش یه سوال بچه دوهفته ۲۳کجای شکم مادرهست

همسرم که پشت در دستشویی منتظر وایساده بود😃 مثبت که شد فرداش رفتیم آزمایش، اونم که مثبت شد همونجا زنگ زدیم به مامانا گفتیم

من تو نامزدی بود خودمم نمیدونستم عروسی هم کردیم بعد از ۲ ماه حالم بده میشود با مادر شوهرم رفتیم سونو خخ جنسیت بچه هم گفته نه میتونم بگم خوشحال بودم نه ناراحت ولی باز شکر

از اول گفتم

سلام خوبین، توبارداری لاک میزدین🤔ضررداره یانه🙄

تا سونو 18 هفته به کسی نگفتیم فقط مامانم وبابام میدونست با شوهرم😂😂

منظورم خانواده ها وگرنه اون که گلو زده چرا ندونه🤣

صبح ک بی بی زدم اول ب خواهرم گفتم بعد باهاش رفتم ازمایش دادم و ی لباس خریدم با ی باکس تا شب شوهرمو سوپرایز کنم
روز بعدشم ب خونواده خودم و شوهرم ولی گفتین نگن تا برم سنو وقتی رفتم سنو عکس سنو رو اینستا گذاشتم همه سوپرایز شدن

سلام کسی قندقهوه ای نمیخواد خیلی خوشمزه تر ازقند سفید باکلی فواید چون ازنیشکر در میارن بدون ذره ای ناخالصی...میتونین تو اینترنت سرچ کنید و شگفت زده بشید ازخواصش..کسی خواست درخدمتم

من صب ک فهمیدم ب شوهرم گفتم پایان ۴ماهگی ب همه

صبحی که خودم فهمیدم شب به همسرم گفتم پایان دو ماهگی به خانواده گفتم

اگه شکمم تابلونبود همونم نمیگفتم

اره بخدا خودمم پشیمون شدم رفتم پیشش

من از ۶ هفته گفتم به خانوادم و همسرم وبعدهم اشنایان

اول به همسرم گفتم اولین سونو که دادم به خانواده هامون گفتیم بعد از۳ ماه به اقوام

من تا ۸ هفتگی صبرکردم ک سونوی قلب برم و خیالم راحت شه،نمیخواستم بازم بگم اما چون حالت تهوع شدید داشتم مجبور شدم برم پیششون چون حالم خوب نبود و از پس کارام برنمیومدم ومجبور شدم بگم،

شوهر من تا رفت بی بی چک بخره خودم رفتم آزمایش و یک ساعت زودتر از اون رسیدم خونه و تا بی بی رو داد منم جواب آزمایش رو دادم ...هنگ شد 😁😁خیلی خوشحال بود فوری گفت بیا بریم پیش خونواده هامون بهشون خبربدیم

من اول ب شوهرم و مامانم گفتم بعد بخاطره ک حالم بد بود پیش جاریم رفتم سرم بزنم فهمید بعد اون ب همه گفت خودم دلم نبود بگم

تااواخرپنج ماهگی فقط خودم وشوهرم میدونستیم

سلام خواهرای بزرگوارم کسی میتونه لباس کهنه بچه هاشو بفرسته برای بچه هام یامواد غذایی بفرسته یا اگ‌درتوانشه کمکم کنید مواد غذایی بگیرم از الله متعال خواهانم چنان وسعت وفراخی در رزق و روزی شما قراربده

من ب پدر و مادر خودم گفتم اما سه ماهم ک شد ب خانواده شوهرم خبر دادیم

بعد دو ماه

سلام خانوما کسی راجب بیماری نوروفیبروماتوز چیزی میدونه

ممنون مامانای عزیز به خاطر دلداریتون وجوابهاتون❤❤❤❤❤

من اولش بی بی چک زدم به دوستم گفتم و پسر بزرگم و شوهرم.دوستم و شوهرم که واسه کسی نگفتن ولی بعد یع مدت پسرم طاقت نیاورد به همه خبرداد.فکر کنم دوماه داشتم

من صبح زود بی بی چک زدم مثبت بود همسرم دیر رفت سرکار تا جوابش مشخص بشه اون موقع طبقه پایین خونه مادر شوهرم زندگی میکردیم انقدر خوشحال شد ‌کلی همو بغل کردیم و خلاصه ساعت ۷ صبح رفت بالا بابا مامانشو بیدار کرد گفت صبا حاملس اوناهم کلی خوشحال شدن یه ساعت بعد مادر شوهرم با یه ظرف پر آجیل اومد پاینو بغلم کردو بهم تبریک گفت خلاصه توی یه روز همه فهمیدن همسرم همه جا جااار زد 😂

قیافه من لو میده باردارم خودم تازه فهمیده بودم دختر خاله شوهرم اومده بود خونه مادرشوهر رفتنی گفت حامله ای؟؟ گفتم چطور گفت از حالت چشمات معلومه.بعدش خیلیا بهم این حرف و زدن.

یه روز صبر کردم تا مقدمات خبر بارداری رو حاضر کردم 😍کیک و بادکنک سفارش دادم

تبدیل عکس خونگی به اتلیه با کمترین زمان و قیمت و با کیفیت از طریق واتساب پیام بدید و عکس خود و یا فرزندتان برای ما ارسال کنید و به وسیه فایل عکس اتلیه ای تحویل بگیرید
هر تم فقط ۱۵ هزار تومان❤️
کلیپ داستان تولد شگفت انگیز مخصوص نوزادان هم داریم که خیلی طرفدار داره🤩
تم هایی داریم که هیچ جا پیدا نمیشه

لطف کنید واتساب تشریف بیارید و نمونه کارامون بیبینید.
پشیمون نمیشد مطمئن شوید مشتری دائم میشوید🤩🤩


در واتساب پیام بدید
۰۹۰۱۵۱۹۲۲۱۰

من اول به مامانم گفتم و خواهرم بعد زنگ زدم به شوهرم بعد خواهر شوهرم فهمید بعدم مادر شوهرم دو ماه بعدم همه فهمیدن🤗🤗🤗🤗

سلام خانما وقتی در اقدام بارداری هستیم روی شکم خوابیدن ضرر داره؟

من فقط خانواده درجه یک گفتیم پدر و مادرا و خواهر و برادرا ولی گفتیم‌که بقیه فامیل نگن تا 3 ماه

سلام گروه مــادران باردار🤰🤰🤰🤰 داخل واتساپ داریم فقط اونایی که باردارن به این شماره تو واتساپ پیام بدن عضوشون کنم 09308228084

سلام گروه مــادران باردار🤰🤰🤰🤰 داخل واتساپ داریم فقط اونایی که باردارن به این شماره تو واتساپ پیام بدن عضوشون کنم 09308228084

https://chat.whatsapp.com/KYStWH42TwlESKpVIZC5co

گروه مادران باردار

سلام دخترم من شبا تو خواب خیلی بی قراری میکنه چیکار کنم ؟

من هنوز تست نزده بودم کل خوانواده منتظر بودن😅 هفته سوم هم ک تستم مثبت شد همه زنگ زدن ب نوبت خبر گرفتن

مادرم شوهرم اولین نفرات بودن

فوری به همسرم خبر دادم
حتی نذاشتم چند دقیقه بگذره😐😵‍💫

سلام تا سه ماه کسی نمیدونست حتی مادرم.

🤣🤣🤣🤣🤣

من چند مدت بد گفتم به همه

من اول مامانم فهمید چون مسول ازمایشگاه دوست مامانم بود و اون به مامامم خبر داد
بعد به خواهرشوهربزرگم خبر دادم چون مادر شوهر عزیز و مهربونم فوت شده و تو شادیمون نبود

من همسرم ب همه خبر دادنذاشت خودمون ازشک دربیایم

من اول به مامانم گفتم بعد به مادرشوهرم گفتم چون دیگه مادرشوهرم به همه گفتن

من بعد از سه ماهگی اعلام کردم

من رکورد زدم دو سه روز بعد از رابطه علائم داشتم و مطمئن بودم باردار شدم به همسرم و خواهرم گفتم و بعد از چند هفته که آزمایش دادم و مثبت بود به مادرم اطلاع دادم.

من تا فهمیدم به همه گفتم از ذوقم

منکه خودم هشت هفته بودم فهمیدم ب همسرم و خانواده هامون گفتم و ب بقیه بعد ۳ماهگی و روز تولدم با ی پست تو پیجم گفتم😅🖐️
و همگان از تعجب جامه دریدند و سر ب بیابان گذاشتند.‌😆😆
چون خدا بعد ۸سال بهمون لطف کرده بود🥺🙏🙏

سلام مامانا پسرم ۴ ماهشه سینه ش خلط داره شربت پدی کاف هم دادم بهش خلط سینه چطور از بین میره

همون روز اول که بی بی زدم ظهر به شوهرم گفتم همون لحظه مادرشو صدا کرد وگفت همون روزم به داداشم گفت خوشحال بود

من فقط بلندگوکم داشتم اگه ن ملت خبردارمیکردم تاتوان داشتم ب همه گفتم

من صبر کردم تاهمسرم بیاد وفقط ب دوستم گفتم .اما خیلی دوس داشتمکدادبزنم ب همه بگم.رفتم کیک و بادکنک گرفتم.و پیتونک و جغجغه.ازدراویزون کردم با ی نوشته.ی اهنگ خوبم ک مناسب بچست گذاشتم پلی شد همین ک همسرم اومد ودید تعجب کرد بعدم با کیک ولباس بچه عکس گرفتیم و براهمه ارسال کردیم

سلام من در هفته هشتم همسرمو سوپرایز کردم ❤

من بعد جواب آزمایش ب کل دنیا گفتم😂

سلام دوستان من تو هفته چهل بارداری هستم یهنی دو روزه داخل چهل شدم اصلا علائمی ندارم چیکار کنم

اول ب مامانمو همسرم گفتم یه هفته مونده بود ب غربالگری ب همه گفتیم

من ازاول انقدرحالت تهوع داشتم همه فهمیدن به نظرم ازاولش بگيم بهتره همه خوشحال میشن خبرخوبه دیگه

سلام خوبین من امروز ای یو ای کردم چهارتا تخمک بالغ داشتم بنظرتون درصد بارداریم چقدر

من ازاول ب همه گفتم بنظرم نگیم بهتره تا۴‌.۵ماهگی ب بعد

من فورا ازحالت هام مشخص میشه ولی خونواده خودم وشوهرم فقط میدونن

بنظرمنم باید وایستیم تاسونو ان تی روبدیم بدبه همه خبربدیم نبایدهمون اول به همه گفت

من کاملا معتقد بودم که باید صبر کنم شکمم بزرگ بشه بعد بگم ✌️🤓
ولی متاسفانه زبان در دهان آرام نگرفت و تمام دنیا فهمیدن 😅
البته اینم بگم یه بار توی مهمونی شربت زعفرون دادن. من نخوردم. خانمای فامیل تا تهشو رفتن 😂😂

فقط به شوهرم ومامانم اول گفتم تا وقتی که شکمم برجسته شد خواهرام و داداشام و زنداداشام فهمیدن

من به شوهرم گفتم اونم به مادرش گفت سر یکساعت همرو خبر کرد مامانش

اول حالمون بده
بعد با حالات بدمون به شک میفتیم نکنه حامله ایم
بعد یکی یکی مردم میبینن میگه عه یه جوری شدی و ال و بل بعد آزمایش و ادامه ماجرا
اصلا آرزو به دلم مونده مخفی کنم

ما که از همون اول شرایطمون و ریخت و قیافه مون و حالات مون تابلویه نمیشه مخفی کنیم والا

صبر کردم تا بعد غربالگری اول. فقط به مامان و مادرشوهرم گفتیم

مامان پسته
من وقتی بی بی چک زدم همون شب به خواهرم و حاریم گفتم فرداش ب مامانم و همسرم.حالام منتطرم سه ماه بشه بعد ب خونواده همسرم و بقیه بگم 🥰

من همین که فهمیدم اول به خانواده خودم و همسرم گفتم و تاکید کردم به هیچ کس نگن و اونام نگفتن تا حدودی ماه کم کم به همه گفتن دیگه مشکلی نداشتم بفهمن همه اما تا قبل شنیدن صدای قلب بچه به نظرم باید صبر کرد

من فقط به مامانم گفتم به دنیا اومد بعد گفتم

بعد نه سال ازذوقم به مامانم اینا گفتم آقامون هم به همه خبر دادن😁😁😁

سلام والا من دوقلو حامله بودم یگیش از بین رفت ولی یگیش ب شگر خدا برام مونده از بس ک مادر شوهرم به همه پخش کرد از نفس اینطوری شدم یگی از بچهام تو پنچ ماهگی لیزر کردم مرد ولی دیگه اکه حامله شدم اصلا ب شوهرمم نمیخوام بگم والا تا ۴ ماه

من قبل اینکه آزمایش بدم به به رفیق شیشم گفتم که میخوام آزمایش بدم اونم کل مدرسه رو خبر دار کرد آخه من دبیرستانم ،به بچه ها هر روز میگفتن کیی جوابش میاد و بیشتر زوق داشتن بعد که مثبت شد به مامانم گفتم بعد آبجی و دیگه عمومی شد😂😂

ممنون‌گلم دعا کن برام سالم و به موقع ب دنیا بیان

منم وقتی ازمایشم مثبت شد به خانوادهامون اطلاع دادیم

زود خبر دادیم

من همون اول به همه گفتم

من میدونن باردارم ولی فعلا نگفتم که سه قلو

من خودمم ۲ ماهه بودم فهمیدم حامله ام انقدر ذوق داشتم همون اول ب همه گفتم

من نزدیک 6 هفته بودم به خواهر شوهرم گفتم اونم پخش کرد بین خونوادش

ما وقتی غربالگری اول رو انجام دادم به خانوادهامون گفتیم

من هفته ۵ام به همه گفتم ولی برا بچه دوم دوست ندارم تا سه ماه کسی بفهمه

بعد از اینکه صدای قلبش رو شنیدم فقط به خانواده هامون گفتیم

من میخواستم نگم ولی شوهرم به مادرش گفت اونم به سرعت نور پخشش کرد

من و همسرم همون اول که بیبی چک مثبت شد به خانواده هامون گفتیم، از بس ذوق داشتیم😍

من تا آخرش فقط خانوادم میدونستن و اصلا علاقه ای نداشتم کس دیگه ای بدونه

من به شوهرم گفتم شوهرم به خونواده ش به بقیه یعنی دوستاش گفت منم دیدم اینطوره به خونواده م گفتم

من ۱۰هفته گفتم همه هم شاکی بودن چرا زودتر نگفتم چون خودمم اولش شک داشتم بی بی چکام قاطی میکرد همش تا رفتم ازمایش دادم فهمیدم ک دورش بگردم ارتانم هست خیلی خوشحال شدم

من به همه گفتن....چون صبور نیستم

تا سه چهار ماه کسی ندونه خیلی بهتره

منم سه ماه اول فقط به خواهرم گفتم بقیه بعد
نیازی نیست همه بدونن چون چند ماه اول هم تا بچه سقط نشه و بمونه و احتمال خطر هست

بعداز شنیدین صدای ضربان قلب به خانواده ها گفتیم

سلام خانم ها من دیروز بچم سقط شد ۱۹هفته بودم دهانه رحمم کوتاه بود جفتمم پایین بود نتونستن سرکلاژ کنن خونریزی کردم سقط شد ....به نظرتون کی دوباره باردار بشم خوبه ..اخه خیلی ناراحتم دوست دارم زود جاشو پرکنم😔😔😔😔😔

حالا من نمیدونم این دونه ها اگزماس یا نه ،یه دکتر توواتساپ بهم گفت وازلین بچه وی کر بزنم ،روزی سه بار میزنم کم شده دونه ها ولی هنوز نرفته کامل ،کسی اینجوری بوده کوچولوش توگردن دونه بزنه

نه عزیزم پس نمیزنه مولتی ویتامین بهش دادم تمامه گردنش پراز دونه شده وقرمز شده روصورتش زد زود رفت ولی گردن بچم الان ده روزه هنوز دونه هاش نرفته حساسیت به مولتی ویتامین لعنتی بوده توروخدا مواظب باشین

سلام
من هفته هفتم وقتی سنو قلب دادم از سلامتش مطمئن شدم به خانواده هامون گفتیم

سلام خانومای عزیزحالتون خوبه الحمدالله؟نوزادمن چهارماه وده روزدارد امروزهمش اسهال هست ومدفوع بلغمی داره،نگرانم چیکارکنم ،کم‌کم کنید،ممنونم

من ک نگفتم تا ماه 8ک شکمم برامده شد خودشون فهمیدن فق خودم خبر داشتم و همسرم

من ۴هفته بودم به مامان وزنداداشم ومادرشوهرم گفتم بعدکه قلبش تشکیل شدبه بقیه گفتم

من بعد از غربالگری اول گفتم

من ب همه گفتم خیلی ذوق داشتم ب همه بگمـ مخصوصا مامانم ک نوه اولشه 😊😍

من از همون اول از شوقم به همه گفتم. البته اگه نمیگفتم هم همه می‌فهمیدن چون ویار خیلی بدی داشتم

من ۴هفته آزمایش دادم به مامانم گفتم مامانمم ۵هفته به مادرشوهرم گفت هردوشون خیلی ذوق کردن ولی خودم قبله موعد پریودیم بی بی چک زدم مثبت شد فهمیدم و به همسرمم گفتم الانم فامیلا فهمیدن مانمیخواستیم بگیم ولی مامانا گفتن

من بعد از سونو قلب گفتیم

من اول ب زن داداشم وخواهر شوهرم گفتم بعددیگه همه فهمیدن

سلام بنطرتون بچه که سمت چپ باشه دختره ؟

من ۱۴ هفته اعلام کردم
میخواستم از سلامتش و سقط نشدنش مطمئن بشم

من به کسی نگفتم آخرای ماه ۶ بودم شک کردن که باردارم بعدم همه‌ کرونا گرفتن و تا عید رفت و آمدی نبود ،عید اومدن خونمون اتاق بچه رو دیدن از تعجب نمیتونستن از اتاق بیان بیرون اردیبهشت هم زایمان کردم

ممنونم عزیزم

سلام من هفته پنجم باراداریم . از دیشب پهلوی سمت راستم تا یکم بالاترش درد میکنه این دردا طبیعیه؟

من هفته ۱۹ گفتم ب فامیلا بعد تعیین جنسیت

سلام پسر من ۳ ماه و ۱۴ روزشه ...سربارداری بعد سونوی قلب ب همه گفتم ...🥰❤

سلام، من تا هفته 8 ام خودمم نمیدونستم ،تو 10 هفته رفتم اول آزمایش دادم اما جوابش رو به کسی نگفتم حتی به مادر خودم ، گفتم اول برم دکتر بعد به بقیه بگم، 10 هفته بودم که با شوهرم رفتیم دکتر، اونجا تو مطب سونو دادم، اونجا بهم گفتن 10 هفته و 5 روزم هست، ولی بازم تا 1 هفته به کسی نگفتیم، آخر هفته مهمونی داشتیم مشترک بین خانواده خودم و خانواده همسرم، اون روز سالگرد ازدواجمون بود، که به عنوان کادو به همسرم جعبه کادویی دادم که داخلش عکس سونو رو گذاشته بودم، ولی خب شوهرم میدونست فقط برای اینکه بقیه رو سورپرایز کنیم به همه گفتم از 10 بشمارید تا 1،تا کادو رو باز کنه و فیلم هم بگیرید،که وقتی رسید به شماره 1.عکس سونو رو به همه نشون دادیم و اونجا همه رو سورپرایز کردیم، خلاصه خیلی همه ذوق زده شدن و البته گله هم کردن چرا زودتر نگفتم بهشون ،ولی خب من 11 هفته بودم که همه فهمیدن

خواهرم به همه گفت

اولین نفر مامانم بود که براشون گفتم از خوشحالی زدن زیر گریه بعدش به همسرم گفتم نه صبر هم نکردم همون روز که بی بی زدم دیدم دو خط افتاد اونم نه مشکوک پرررر رنگه پر نگ

سلام خانم ها عزیز پسرم هشت ماهشه وزنش خیلی کمه هشت ونیم کیلو است چی کار کنم که یه کم وزن بگیره وچاق بشه هرکار کردم خودم نشد

من بچه اولمه الان ۲۳ هفته م تا هفته پیش هیشکی نمی دونست الان همه فهمیدن 😍

من بعد دوتا سقط باردار شدم و خیلی میترسیدم بگم ب مامانم گفتم بعد بمادرشوهرمم مجبور شدم بگم چون نمیتونستم آشپزی کنم خیلی تهوه داشتم تا آخرشم با لکه بینی انقباض‌ادامه داشت بستری ام‌شدم ولی ۳۵ هفته زایمان زودرس شدم و دخترمو خدا برام نگه داشت ..چهار ماهکی ب بقیه گفتم

من بی بی چک زدم مثبت شد مادرشوهرم وخواهرشوهرم شوهرم خونه بودیم ۳تاپشت سرهم بی بی چک زدم مثبت شد صبح رفتم دکتر زنان بی بی چک انجام دادم آمدم خونه به مامانم خالم خاله شوهرم به همه گفتیم

من اولین بچه ام از ۶ هفته فهمیدم گفتم تا ۸ هفته نفرات مهم خانواده ام میدانستن و ۱۲ هفته دیگه همه فهمیدن رو بچه اولم
رو بچه دوم مامانم ۸ هفته گفتم بهس وبقیه ۱۴ هفته گفتم چون بچا دوم با فاصله کم بود بچه هام شیر به شیر امدن 😍🥰 خدا بهم یک پسر ویک دختر داد🤩

سلام خانما عزیز یه سوال میگم نی نی من فقط یک سمت تکون میخوره اینجوری هیچ مشکلی نیست

به خانوادم گفتم ولی به بقیه بعدتر

من از حالاتم همه فهمیدن ولی خانواده شوهرم گفتن فعلا به کسی نگید تا یکم بگذره.‌ نظرشون اینه که بچه جاگیر بشه جاش محکم شه و بمونه بعدا بقیه بفهمن. ولی خودم کاری نداشتم

ن بابا ب همه گفتم

من خودم تا دوماه شده بودنفهمیدم حامله ام بعد ک غربالگری انجام دادم ب همه گفتم حامله ام

من که از حال وروزم همه میفهمن که باردارم قبل از این که بخوام چیزی بگم😂😂😂😂😂🤩🤩🤩

من بعد ۲۰ سال چشم انتظاری ۳روز قبل موعد پریودی بخاطر دل درای شدید متوجه بارداریم شدم.چندروز بعدش به مامانم اینا گفتم.هفته پنجم بارداری یه سونو دادم شوهرم به خونوادش گفت.بعد کمتر از یکساعت کل فامیلمون تو چندتا استان فهمیدن.وگریه زاری حسایی راه افتاده بود

ازهمون اولش به همه گفتم

خانمهایی ک میگن بعد سه ماه یا چهار ماه خبردادیم ب خانواده
اونا که فهمیدن ناراحت نشدن از اینکه همون اول بهشون نگفتین؟؟؟؟؟
واقعا برام سواله

من چون تو اطرافیان خیلی دیده بودم که بچه سقط کردن بعد بی بی چک تست خونم دادم بعد به همسرم و خواهرم گفتم. مامانم از قیافم فهمید و ۲تا دوست صمیمیم خبر داشتن، بعد سونو ان تی هم به خانواده همسرم خبر دادیم که اونقدر برخوردشون ذوق زن بود که همسرم گفت کاش نمیگفتیم

خدا همه ی مادران سرزمینم حفظ کنه و دامن اونایی ک باردار نیستن رو سبز کنه❤

من تا تست رو زدم به شوهرم گفتم بعد از آزمایش به خانواده خودم گفتیم دو هفته بعدش که میشد هفته هفتم به خانواده شوهرم و بعد از سه ماهگی هم به همه گفتیم 😍😅

خودمون دوماهگی فهمیدیم،خواهرام اتفاقی ۳ماهگی نزدیک سونو اول فهمیدن،خانواده شوهرو بقیه هم بعد سونو فهمیدن.
خودم دوس نداشتم تا قبل سه ماهگی کسی بدونه

من این آخری ۲ ماهه بودم فهمیدم به کسی نگفتم ولی دندون درد داشتم همه فهمیدن

من تا دوماهگی به شوهرمم نگفتم که یک شب حالم بد شد و منو برد بیمارستان و تو بیمارستان فهمید بعد ۲ ماه و بعد از اون شب مجبور شدم به مامانمم بگم. قصد داشتم تا سه ماهگی به هیچ کسی حتی شوهرمم نگم.

من نمیگفتمم همه خودشون فهمیدن

سلام مامانا من بارداری اولم هستش تازه آزمایش دادم و مثبت شده هنوز سونوگرافی نرفتم و از تشکیل قلب نینیمون مطمئن نیستم خانواده خودم وخانواده همسرم میدونن به بقیه هم گذاشتیم بعد سونو تشکیل قلب بگیم ان شاء الله
ولی من خیلی ذوق دارم 😍😍

من بچه ام مرداد به دنیا اومد وسطای اسفند همسرم به خانواده اش گفت یعنی بین ۴-۵ماهگی بهشون گفت
مامانم هم خودش از ظاهرم تو سه ماهگی فهمید

دوستان من تو ۵هفته تازه متوجه شده بودم که باردارم بعد با همسرم رفتیم خونه پدر و مادرمان خبر باردار شدن را دادیم با سوپرایز کادو که جوراب و گل و کارت پستال بود همراه با یه شیرینی

من از ذوق به همه گفتم و همه خیلی خوشحال شدن😘😘😘😘

اره منم گفتم هرکس که پرسید

من تا سه ماهگي صبر كردم يعني غربالگري اول بعد به همه گفتم

ما قصد نداشتیم بگیم، ۴هفته بودم که پدر همسرم سی‌تی اسکن داشتن و بهشون سپرده بودن تا ۲۴ ساعت نزدیک خانم باردار نباید برن!!! همین باعث شد منطقی‌تر فکر کنیم و بهتر دونستیم که اطلاع بدیم.
و هیچ وقت روزی که له خانواده‌ی همسرم اطلاع دادیم رو یادم نمیره سر از پا نمیشناختن چون نوه‌ی اولشون بود😍👼🤗

منم تولد همسرم بود همون روز فهمیدم جواب آزمایش رو کادو کردم یه کیک درست کردم خونه مامانم زنگ زدم تصویری به خانوادش کادوشو دادم چون خانوادش یه شهر دیگه بودن

بعد از بی بی چک همسرم ب خانوادش گف 😁منم ب خانوادم

ن نگفتم.از ناراحتیشونم نمیدونم ولی برام مهم نبود شوهرمم نمیخاست بدونن

دوستان من هفته ی 18 ام هستم ولی اینجا زده 21 چکار کنم درست بشه ممنون میشم راهنماییم کنید

خانواده‌ دوطرف ازاول خبرداشتن،بقیه بعد از سه ماه

هفته سوم فهمیدم باردارم خدا منو ببخشه چقدر گریه کردم چقد ناراحت بودم اخه یکسال نبود که ازدواج کرده بودم اما الان خدارو به خاطر فرشته زندگیم شکر میکنم، خداروشکر که دارمش💓

من چون دوتاسقط داشتم الان توسه ماهم فقط مامانم اینا و شوهرم می‌دونن خواستم تا سونوغربالگری کسی نفهمه ..اگ مجبور نبودم به مامانمم نمیگفتم😂

من که بعد ده سال عقب زدم تست زدم دو خط شد باورم نمیشد جیغ میکشیدم بدون دمپایی رفتم خونه مادرشوهرم اینا گریه میکردم میگفتم ببینین این دوتا خطه واقعا اونام گریه از خوشحالی همون لحظه مادرشوهرم از ذوق کل فامیل گفت هر چی گفتم بزار غروب آزمایش بدم اول خلاصه بعد از ده سال یه دختر شیطون و زلزله دارم همش تنم چسبیده 😑

بعد از دریافت جواب سونوی ان تی و غربالگری اول، به خانواده ها گفتیم.

من پنج هفتم بود متوجه بارداریم شدم اونم شب عید نوروز بود وقتی مطمعا شدم به همه گفتم

ما هم اول به همه نگفتیم تا سه چهار ماهگی🤗

بارداری اولم رو تا ۳ ماهگی به کسی نگفتیم. ولی بارداری دومم رو چند روز بعدش به خانواده هامون گفتیم 😅😁

همون تو ازمایشگاه به همه گفتم گروه فامیلی داشتیم اونجا گذاشتیم

تا سه ماهگی ب کسی نگفتیم

منم اولش تست زدم ی خط صورتی افتاد چن روز بعدش ازمایش دادم باهمسری رفتیم برا جوابش شبم با ی پاکت شیرینی رفتیم پیش مادرشوهرو پدر شوهرم خبر حاملگیمو دادیم بهشون اونام تبریک گفتن😅

منم که تا سه ماه نمی‌دونستم سه ماهگی فهمیدم چهارماهگی به مامانم گفتم بقیه تا شیش ماهگی فهمیدن البته چاق شدم دیگه فهمیدن

روزی که شوهرمو خیلی خیلی خوشحال دیدم همون روزی بود که جواب سونو رو گرفتیم خوشحالی تو چشماش موج میزد جوری ذوق کرده بود که همه تو مطب دکتر میگفتن مبارکه

سلام ماتا ۳ماه اول به هیچکی نگفتیم

من وقتی بی بی چک مثبت شد به شوهرم گفتم بعدش رفتم سونو 6 هفته باردار بودم همون شب به مامانم گفت بعد از سونو nt به خانواده ی شوهرم گفتیم
و کم کم همه فامیل متوجه شدن

به نظرم بعداز۱۲ هفته گی خوبه چون خطرسقط خیلی اومده پایین

من تست زدم رفتم پایین خونه مادرشوهرم...
خواهر شوهرم و مادرشوهرم در اومدن روبوسی کردن و تبریک گفتن فهمیدم که شوهرم همه رو خبر دار کرده🤣

سلام کسی هست تو هفت هفتگی سونوگرافی بگن ساک حاملگیت پوچه ولی اشتباه شده باشه

من تا ۳ماه اول فقط ۲تا خانواده ها خبر داشتن بعد کم کم آدمای دیگ فهمیدن

سلام من اوایل باردارنمیشدم همه منتظر بودن که من باردارشم وقتی تست کردم جاریم پیشم بود تا جوابو ببینه وقتی جواب رو دید بغلم کرد وتبریک گفت بقیه شو دیگه نفهمیدم همه فامیل فهمیده بودن😅😅

من بعد از تعیین جنسیت به خانواده خودم وشوهرم گفتم😃

تا سونوی آنومالی به نظرم صبر کنین.تا خیالتون از جهاتی راحت بشه

نە من تا پنج ماهگی کسی نمیدونست بعضی ها هم تا نە ماهگی متوجە نشدە بودن نکە خیلی شکمم کووچوولوو بود کسی نمیفهمید

من همون روزی که جواب تست بارداریم مثبت شد استوری گذاشتم همه فهمیدن😍

خانوما من باردار نمیشم فقط تیرویید دارم یعنی از تیرویید کمکم کنید شوهرمم سالم

من تا شیش ماهگی ب کسی نگفتم فقط همون اول ب مامانم اینا گفتم بعدشم تو ی مراسم رفتم ک منو دیدن فهمیدن خانواده شوهرمم شیش ماهگی رفتم مادر شوهرم گفت یجوری بلندشدی حامله ای؟شوهرمم خندید دیگه فهمید

سلام به همه مانانا توهفته ۱۹ هستم کف پا به قدری درد می کنه راه رفتم واسم سخته ،اصلا نمک نمی خورم احساس می کنم پا ورم کرده دلیلش چیه به نظرتون؟؟

من همین روز اول به همه گفتم انقدر زوق داستم

من کرمانشاه کنگاورم روستا مگر نه براتون میفرسادم بخدا حاله یه شمارا کارت بده شاید تونستم برات پول بریزم

من بچه اولم بعدازمایش همه فهمیدن ولی بچه دوم خودمم غافلگیرشدم دوماهگی فهمیدم😂😂😂😂

من خودم ۴ هفته بودم فهمیدم ب مامانم اینا گفتم دیگه ماه دوم افتادم ب خونریزی عیدم بود مجبور شدم ب خانواده همسرمم بگم،ولی دیگه بعد از ۳ ماه ب همه گفتیم

منم شوهرم رفت خارج مادر شوهرم گفت اگه عقب افتادی پریودو
بکو که به همه بگم شاید حامله باشی بعد شوهرت رفته درد سر نشه مردم بگن از کیه چیه
منم گفتم آره یه هفته است عقبم بعدش بچه شد دیگه
یعنی خودم همه تو همون عالم احتمالات خبر شدیم

سلام من تا ۳ ماه اول به کسی نگفتم . نگی بهتره

سلام کیا زایمان طبیعی داشتن

منم به همسرم گفتم و همسایه هام بخاطرنخوردن بعضی چیزا بهم شک کردن فهمیدن.وخانواده خودم و همسرم گفتیم بخاطر رعایت احوال و شرایطم چون بخاطرامتحاناتم پیششون میموندم

من هنوز به کسی نگفتم

سلام من تا سه‌ماه نگفتم

شوهرم رفت جواب آزمایش رو گرفت به همه خبرداده بود.آخرین نفربه خودم‌گفت😐

آخرای 4ماهگی گفتم

واسه من خیلی بد بود چون تو دوران عقد باردار شدم.خودمو الکی استرس دادم.وقتی بقیه فهمیدن کلی خوشحال شدن و جشن گرفتن ولی اولش خودم داغون شدم

سلام
من توی بارداریه اولم همون موقع به همه گفتم ولی ان شالله اگه الان باردارباشم تا سه ماه به کسی نمیگم

من همون اول که تست زدم به همه عالم و ادم گفتم باردارم هم سر اولی هم دومی🤣

اول باردارشدم سریع به همع گفتم به 3ماه نکشید سقط شد، دوباره باردارشدم به کسی نگفتم تا 4ماهگی به همه گفتم

سلام برای دل درد دخترم که سریع خوب بشه یکی از مامان ها گفته بود نعنا بجوشم بهش بدم چحوری این کارو بکنم نعنا تازه باید بجوشم ؟

البته برج چهارزدم تست دوتا شد بعد رفتم بالای کمد دیواری خونریزی کردم گفتم نه چیزی نبوده حتمان میخواستم پریود بشم دیگه آزمایش ندادیم فقط شکمم درد میکرد باکمرم رفتم سونو گفت خانم چیزی از بارداری نشون نمی‌ده گفتم اینجور اتفاقی افتاده گفت اگرم چیزی بوده دیگه نیست نگران نباش اومدم خونه تا برج پنج 7برج 5بایذ میشدم اومدم دقیقان دو روز جلوتر تست زدم تست های قطره چکانی هست اونا زدم یکیش پررنگ شد یکیش کمرنگ. دست نگه داشتم. گفتم حالا بزارم یکی دیگه هم هفتم بزنم خوب من هفتم زدم پررنگ شد. خوب. دیگه رفتم آزمایش دادم که بله مثبته بعد برای دکتر که گفتم دکتر گفت بعضی وقتا تخمدان درحال تخم گذاری. باشه فعال باشه تست ها دوتا نشون میده یکیش خیلی کمرنگه یکیش. پررنگه

سلام‌دوستان‌ ‌
کسی‌از‌ نمودار‌‌ها‌ سر‌ در‌ میاره‌

نمودار‌ غربالگری‌ دوم

سلام مامانا دخترم ازمایش ادرار داره دوماه نیم اون کیسه نمونه میزنم بدنش ادرار نمیره داخلش کسی تجربه داره راحت وزود بتونم نمونه بگیرم ممنون میشم

من همون اول به همه گفتم

من هم اولی هم دومی روزودگفتم دومی میخواستم دومی رودیرتربگم ولی به خاطرفوت مادربزرگم همه فهمیدن چون موقع کرونابودمن ازهمه فاصله میگرفتم

اولی و که ناخواسته شد تقریبا اخر دوماه خودمم فهمیدم چون سنم کم بود.رفتم دکتر ببینم چرا پریودنمیشمکه ازمایش خون ونوشت بامامانم رفته بودم مثبت شد اومدم به شوهرم گفتم .بعدبه خواهرشوهرم که اونم به همه...ولی دومی و تا بیبی زدم خانواده خودمو شوهرم فهمیدن جشن گرفتن🤣چون بعد ۹ سال به زور راضیم کرده بودن به بارداری

10روز دل‌درد داشتم فشار به کمرم میومد وای صبر کردم گفتم تو ذوقم نخوره

سلام خانما من آخرین پریودم ۲۳ اردیبهشت بود و از وقت پریودم گذشته خیلی نگرانم شما بگین من حامله شدم یا نه ؟؟؟؟

سلام من چهار ماهه بودم که به خواهر ومادر شوهر گفتم....

من تا غربالگری اول به مامانمم نگفتم فقط همسرم میدونست و من

آزمايش دادم سل فري اما جنسيتي كه گفتن با سونو فرق داره ميخواستم بدونم كدوم دقيق تره ؟

سلام خانوما من روز27سیکلم کم و بیش علائم دارم نمیدونم باردارم یان کسی بود روز27بی بی زده باش و مثبت شده باش البته سیکلامم بین 25تا28روز

سلام ما بعد از ۳یا۴ ماهگی به خانواده هامون گفتیم

من اولش نگفتم ولی بعد دوماه همه فهمیدن فقط همسرم چون تعیین جنسیت داشتیم بنظرم بهترین دوران

بس که ذوق زده میشم...اول به آقام بعد به مامانم

جوری زدم تو شکم خودم که دردم گرفت خیلی میترسم

دوماهگی

اينكه تو ماه هاي اول با آزمايش خون جنسيت مشخص ميشه درسته؟

س واکسن دواهگی بچمو زدم خیلی گریه میکنه چکار کنم خیلی میترسم

به همه گفتم

خیلی میترسم چیزیش شدباشه

سلام من دیشب ترسیدم دستم خورد به شکم بعدم درد گرفت امگان داره چیزیش بشه به پهلوم هم خورد سمت چپم

من به مادر شوهذم گفتم بعد همه جا پخش‌کرد

بهمن ماه باردار شدم عید از ویار و حال بد شدیدم همه فهمیدن .قبلش نگفتم .توماهای اول هر اتفاقی ممکنه بیفته.چرا زود شو بندازیم بین مردم بعد عیب بذارن رو ادم

بعد سونو قلب به خانوادمون گفتیم

من ۹هفته و۴روزم بود ک خانواده شوهرم فهمیدن

سلام من تاتست زدم برای همسرم گفتم بعد رفتم آزمایش دادم مطمئن که شدم دیگه. آزمایش اینا باید میرفتم انجام میدادم دیگه براشون گفتم چرا میخام برم سونو ازمایش میگفتن اقومها هرروز میری دکتر واسه چی. شوهرم گفت خوب. بارداره باید بریم نمیشه که نری

فقط شوهرم و مامانم میدونستن اما بعد از یکماه همه از حالت چشمام فهمیدن 😂

من تا تشکیل قلب ب پدرو مادرا نگفتم سونو تشکیل قلب ک رفتم ب پدرمادرامون گفتیم. ب بقیه فامیلاهم بعد ان تی

سلام‌خانما من ۷خرداد پریود شدم و چند روز یکبار سینه هاک درد میگیره و زیر دلم درد میگیره امروز صبح هم از وقتی بیدار شدم دهنم خیلی تاخه هرچی هم میخورم خوب نمیشه بنظرتون باردارم؟

بعد هفته ۹ گفتیم

من بعد از این که ازمایش دادم مثبت شد گفتم

سلام خدکت همه دوستان من اخرین پریودیم ۱۶ اردیبهشت بود. بی بی چک زدم دوبار هر دو منفی شد ولی هنوز پریود نشدم و استرس دارم که خاملم یا نه؟

سلام خانوما خوبید دختر من میره تو۱۰ ماه ن دندون دراورده ن ۴ دستوپا را میره چیکار کنم ؟

ما اولین اقداممون بود خیلی ذوق داشتیم ۵روز ب موعدم مونده بود شوهرم گیر داد بی بی بزن هرچه گفتم زوده گفت بزن بی بی زدم هاله انداخت صبح اول صبح شوهرم گفت بریم آزمایش بده آزمایش دادم تا بعدازظهر ک جوابش اومد و مثبت شد بتام ۲۰۶بود با اینکه مشکوک بود صبر نکردیم ک موعدم بگذره ببینم تکلیف بتا چی میشه ب خواهرا گفتم بعد ب خواهرشوهرم خلاصه دوطرف زودی فهمیدن یعنی تقریبا سه هفته م بود عالمو ادم پیام تبریک میفرستادن
خخخخخ یادش بخیر

من بعد تشکیل قلب هفته ۸ گفتم ب نظرم بالای ۸ یا ۱۰ هفته باید گفته بشه

سلام من تا بی بی چک زدم مثبت بود شوهرم از خوشحالی به همه خبر داد

لازم نیس همه سراززندگیت دربیارن حاملگی یه چیزشخصیه نه عمومی هرچی دیرتربگی بهتره

من با بابام رفتم آزمایش خون دادم،جوابش که اومدبعدازظهرروزبعدش بردم پیش دکتراول به شوهرم زنگ زدم گفتم،بعدش مادرم وبعدشم مادرشوهرم..
ولی بهتره به کسی نگیدوحتی تاریخ زایمان رو..
من الان داره به تاریخ زایمانم نزدیک میشم چون تاریخ زایمانم روهمه پرسیدن گفتم هنوزهیچی دردزایمان ندارم..بچم دخترم هس بایدزودتردردزایمان داشته باشم ولی هنوزهیچ خبری نیس،خیلی ناراحتم ونگران هستم..
اینقدرهم که بقیه میپرسن اعصابم‌خوردمیشه..

من به محض اینکه جواب آزمایش مثبت شد همه خبردار شدن، چون بعد از شش سال باردار شدم، اما اشتباه بزرگی بود چون قلبش تشکیل نشد و کورتاژ کردم، خیلیا از کورتاژ خبر نداشتن و همچنان تبریک میگفتن، اما این‌دفعه تا موقع غربالگری بجز پدر و مادرامون به هیچ کس نگفتیم.

من وقتی انومالی رفتن به بقیه گفتم اولش فقط آبجیم میدونست

سلام يه سوال داشتم
جنسيت جنين چه زمان و از چه طريق مشخص ميشه ؟

من همون اول گفتم

مامانایه قشنگ کسی بوده که نوزادش به قطره مولتی ویتامین حساسیت نشون داده باشه

من تو چهار ماه گفتم 😇

عزیزم دکتر گفت میتونم فرنی شروع کنم

سلام دخترم پوشاک میکنم اون ناحیه که پوشاک هست پوستش میسوزه چکار کنم قبلن پسرم هم اینجور میشود خیلی اذیتم کرد الانم میترسم دخترم هم اذیت کنه

من ک س ماه بعد عروسیم باردار شدم اول ب مادر شوهرم گفتم بعد مامانم مابقی فامیل کم کم فهمیدن ولی بعدش پشیمون شدم زودی گفتم

من دخترم چهار ماه ونیمه فرنی بهش میدم کسی میدونه که توفرنی میشه نبات انداخت یا نه ممنون میشم کمکم کنید

بیاین باهم دوست بشیم تو واتساپ پیام بدیم

مادر

من‌وهمسرم ۳ ماهگی ب مادرپدرامون گفتیم تا ۸ ماهگی هم نذاشتیم‌کسی دیگه ای خبردار شه سر بعدی حتما تا زایمانم نمیگم خیلی حس خوبیه😂

اما من مامان خودم از ذوقش به خالم و مادربزرگم گفته بود که مادربزرگمم دهن لق به همه گفته بود😅
مادرشوهرمم همینطور

دخترمو از همون اول به همه گفتم چون بعداز دو سه سال نازایی باردار شدم خیلی خوشحال بودم بعداز هشت سال خداخواسته پسرمو باردار شدم به کل خانواده خودم گفتم ولی تا سه ماهگیم نه خانواده شوهرم میدونستن نه فامیلا

منم خیلی زود به همه گفتم الان خیلی پشیمونم اصلا بهتره آدم به هیچ کس نگه تا شکمش خیلی بیاد بالا بفهمن

صبح زود تست زدم مثبت بود رفتم نماز شکر خوندم بعد تست رو گرفتم جلو صورت شوهرم و از خواب بیدارش کردم نفهمید چجور بلند شه از جاش فقط سریع بلند شد رفت نماز شکر بخونه اون روز سرکار نرفت رفتیم آزمایش خون دادیم،بعد ۲۰ روز با جعبه شیرینی رفتیم خونه پدرم و پدرشوهرم و بهشون گفتیم خیییلی خوشحال شدن

7 ماه کسی نمی‌دونست جزشوهرم و پدر و مادر من بعد تو ۶ ماهگی عروسی گرفتیم جشن بعد یک ماه لو رفتیم ههه قبل عقد بودیما

اول فقط بهدخانواده ی خودم شوهرم گفتیم توی چهار ماه بودم ک فامیل فهمیدن

همه خیلی اشتیاق دارن من که روز اول به همه گفتم ولی پشیمونم بهترین کار اینه سه ماه اول بگذره بعد بگیم

صبح تست زدم مثبت شد به همشرم زنگ زدم ۵دیقه ای خودشو رسوند خونه و گفت باید همین الان بریم ازمایش رفتیم گفتن چهار ساعت دیگه جوابش اماده اس شوهرم یک ساعت زودتر هم رفته بود منتظر بود جوابو بگیره بعد از یک هفته به خانواده ها گفتیم ولی من دوست داشتم بعد از پنج ماهگی بگیم

من تستم که مثبت شد به خانواده خودم و همسرم گفتم اما خیلی اشتباه کردم چون هفته دهم سقط شد
به نظره من تا غربالگری اول فقط باید بین خودت و همسرت این موضوع باشه

من سر پسرم همه میدونستن بعدش بعضی ها حرفهایی زدن از روی حسادت سر دخترم تا جنسیت مشخص نشد نگفتم !البته پیشنهاد مادرم بود

اونایی که میگن به خانوادشون فقط گفتن و فامیل نمیدونن بدانید و اگاه باشید مادر و مادرشوهر به همه گفتن و اونیکه نمیدونه شمایید 😂😂😂

من چندروز بعداز تست بارداریم به همسرم گفتم که ایشونم به خواهرشون وخواهرشوهرمم به همه
ولی برا بارداری دومم قصد دارم تا چندماه به کسی نگیم

منم ی ماه گفتم

من همون موقع ک تست دادم به همه گفتم😃😃😃

من تازه اثاث کشی کرده بودیم ماشینمونم عوض کرده بودیم پدرومادرازشهرستان اومدن گفتن بدون اجازه ماغلط کردین خونه وماشین عوض کردین وایناشوهرم خونه نبودمامانم آتیش باباموتندتر کردپاشدمنوبه قصدکشت کتک زدمنم اززیردستش دررفتم به شوهرم زنگ زدم توروخدابیادارن منومیکشن اونم اومدوچن رو روزحالم بدبوداخرش تست زدم ورفتم دکترفهمیدم۱ماهه حاملم مادرم زنگ میزدتوخودسرحامله شدی سقطش کن منم گفتم یه باردیگر بهم زنگ بزنین ازتون شکایت میکنم خلاصه این شدکه دنبال بهونه بودن برازایمانم نیان سراین دعواهم همه فهمیدن حامله ام وکلی فحششون دادن ولی دریغ از اززره ای غیرت الان یک ساله حتی بهم زنگ نمی‌زنیم من ۲۰سالمه بچه اولمه توشهرغریبم

اکثرا گفتن ببلاک . ولی من خودم ببلاک دادم بچم بدتر شد. دیگه فقط با شیاف پی پی میکرد. باید ببینید چی ب بچتون می‌سازه

من همون هفته اول که اقدام به بارداری کردم به همه گفتم من باردارم، چون مطمئن بودم توهمون هفته باردارشدم😍چون مشکل ژنتیکی داشتیم همه استرس داشتن ودست به دعا چون 2تابچه سقط کرده بودم، وخداروشکربادعاوخواست خدابعداز3ماه آزمایش ژنتیک جواب مثبت شدوهمه فامیل روبه صرف شیرینی دعوت کردیم😍😊🥰

من تا ۱۰ هفتگی صبر کردم فقط مادرپدر خودمو همسرم میدونستن. ولی متاسفانه باعث ایجاد دعوا و مشکل بین خانواده مادریم شد🥲😑

من به همه گفتم حاملم فقط تست دادم

وقتی سونو هفته هفتم رو رفتم و دکترم تایید کرد خبر دادم

من اول به خانم همسایه‌مان خبر شود

من بعد از ۸ هفتگی سونو تشکیل قلب گفتم به پدر و مادرامون

من سر دخترم از ذوق از اول به همه گفتم ،سر دوقلوهام دیگه تجربه داشتم که چه حاملگی بدی دارم و احتمال سقطم بالاس به مادرم گفتم ،مادرشوهرمم از ویارای افتضاحم خودش حدس زده بود ولی خودم دوماهگی رسما اعلام کردم باردارم بعد از سونوی اول ،واقعا اینایی که میگن نگفتیم درک نمیکنم ،نظر شخصیمه کار خوبی نیست ،من از اول بارداریم همه دعا میکردن بچه هام برام بمونن ،به نظرم همین دعاها بچه هامو نگه داشت ،ولی یه دوستمم مثل من دوقلو داشت ،طفلکی تا شش ماه به کسی نگفت ،یکی از بچه هاش تو هفت ماهگی پر پر شد ،زنده دنیا اومد و بعدش مرد ،واقعا انرژی دعا تو کائنات خیلی تاثیر داره

هر چی دیرتر بگی بهتره

همون اول به همه گفتیم😂😂

من چهار ماههم که بود از حالاتم شک کردن و فهمیدن 😂

۲ماه پیش که خونه بابام بودم شب بی بی گداشتم مثبت شد همه خوانواده به هم دادن بعدش ازمایس که همه جا پخش شد 😂😂😂😂😂😂😂

من تا تعیین جنسیت به کسی نگفتم فقط خانوادم خبر داشتن رفتم سنو جنسیت رو گفتن بهم بعد همه جا عکس گذاشتم همه شوکه شده بودن🤣تازه مورد داشتیم زنگ زد فحشمم داد😂😂😂😂😂😂😂😂

از اول از سر ذوق به همه گفتیم از بس خوشحال بودیم 😄😄🥰

سلام بارداری اول رو ارع بارداری دوم ماه سوم گفتن

من تا چهارده هفتگی به هیچ کس نگفتم حتی به مامانم و خواهرم

من وقتی ۶ ماهم شد و جنسیت بچه رو دونستیم و تمام ازمایش هامو دادم خبرشو به بقیه دادیم حتی پدر مادرامون هم نمیدونستن ...شکمم هم اصلا در نیومده بود هیچکس نفهمید

بارداری اولم پوچ بود. همون اول به خونواده هامون گفتیم و بعداز سقط خیلی همه ناراحت شدن. بارداری دوم تا غربالگری اول به کسی نگفتم. بنظرم تا غربالگری باید صبر کنی

منم وقتي بي بي چك زدم فقط ب همسرم و خواهرم گفتم بعد آزمايش به عزيزاني كه باهاشون در ارتباط بودم گفتم حالا تا انشاله سلامت جنين ك رفتم ديگ بعدش مهم نيست

نه بابا تازه خواهر شوهرامو برادرشوهرام کلی زدنو رقصیدن.

من هردوتارو همون اول همه فهمیدن ازبس حالت تهوع داشتم بعدش با خوشحالی گفتم بله باردارم

خب حال من خیلی بد بود اولش نمی‌دونستم ک باردارم چون آزمایش هم داده بودم منفی بود انگار میخاستم بمیرم از سرگیجه و حال بدی، خونه افتاده بودم همه میدونستن ک حالم بده دوباره ک رفتم آزمایش شوهرم اولین نفر بود ک جواب رو آورد واسم بعد به همه زنگ زد گفت نگران نباشین بارداری😃😃بنظرم دوماه اول خوبه کسی ندونه ولی دیگه به بعدش صبرکردن الکیه مگه چیه دیگه آدم حامله باشه کسی ندونه چی بشه آخه ، بعضیا ب خانواده خودشون میگن به خانواده شوهر نمیگن مگه اونا بد نوه یا بچشونو میخان چه فرقی می‌کنه آخه

شوهرم همه جارو پرکرد که نی نی داریم

من سر بچه ی اولم آزمایش که دادم فورا همه خبر دار شدن ولی الان منتظر بارداری دوم هستم ولی قصد ندارم تا یه مدت به کسی چیزی بگم

من صبر کردم.اول به دوستم گفتم چون اون روز باهم رفته بودین خیابان بهم‌گفت حامله ای گفتم نه اومدم خونه تست زدم دیدم حامله هستم تو شوک بودم بعدش شوهرم از سرکار اومد گفتم بهش
به خانواده هم بعد از امازیش خون

من قصدم این بود ک ب کسی نگم تاچندماه ک گذشت بدولی همسرم تا بی بی زدم سریع ب مادرم گفت.ازمایشم ک دادم ب مادرخودش گفت.ی هفته بدش همه میدونستن🤣چون عروسی بودم محبورشدم بگم

من هشت ماهمه فقط خانواده مادرم می‌دونن باردارم تازه پدر و مادر خودمم هفت ماهگی متوجه شدن ب نظر منچیز قشنگی نیست از اول ب همه گفتن و اینکه خیلی طولانی میشه بنظرم

من همون ازمایش و دادم گفتم 🤣🤣🤣

بچه اولمه .
ما فعلا ب خانواده درجه یک من و همسرم گفتیم با ۳ تا از دوستان من و ۱نفر از دوستان همسرم تا غربالگری رو ب سلامت رد کنم انشاالله به بقیه هم بگم دونستن یا ندونستن بقیه فرقی نداره ک اتفاقا خوباش دعای خیر میدن باعث میشه انرژی مثبت بگیری چرا باید نگفت اخه من اصلا قبول ندارم

من وارد ماه سوم شدم اول به خانوادم بعد آخرای سه ماه بودم به خانواده همسرم گفتم

من از همون اول فقط شوهرم میدونست ولی چون ۲ ماهم بود کرونا گرفتم مجبور شدم به مامانم بگم فقط خانواده خودم میدونستن

من اول به همسرم گفتم بعد خواهرم و مامانم شوهرم به مامانش گفت و مامانم هم به مادربزرگمو خالم دیگه تقرببا همه فهمیدن اما خودم دوست داشتم تا چهار ماهگی کسی ندونه

۲ماهم بود به ابجیم گفتم اونم به همه اعلام کرد😅😇

من بی بی چکم مثبت ک شد اول به مامانم گفتم بعد ک رفتم دکتر شبش همسرمو سوپرایز کردم بعد ۷ هفته که ظربان قلبشو شنیدم به مادر شوهر و اقوام گفتم

من تا چهار ماهگی به کسی نگفتم فقط شوهرم می دونست

ماداری عزیز ممنون بابت پاسخگویی
الان واسش اپتامیل گرفتم ببینم ک خوبه یا ن
بازم ممنون

والا من قصد بارداری داشتم میدونستن چه برسه ب بارداری

تا دنیا اومد بیشتر اقوام نمیدونستن سورپرایز شدن. بعضی اقوام هم 7ماه بعد فهمیدن 😁😁

ن بابا من به ابجیم گفتم خواهرم به همه خبرداد

به همه گفتم انقدر ذوق زده بودم 🤣🤣🤣

تاسه ماه تموم شه

تاسونو تشکیل قلب فقط مادرم و خواهرم میدونست

من ب مامانم و مادرشوهرم گفتم خودشون زحمت کشیدن ب همه گفتن😂

صبرکردم

شوهرمن خجالت میکشید بگه. من کفتم.

من یک ماه بعدازبارداریم به خانواده خودم گفتم

منم ۴ماه ازدواج کردم بعد دوما باردار شرم همه هم فهمیدن خیلی هم خوشحالرشدن

من الان هفت هفتمه اکثرا میدونن😆😅

تا۳ماه ونیم نگفتم

من مسافرت بودم خونه پدرشوهرم اینا، وقتی تستم مثبت شد و رفتم تو اتاق شوهرمو بیدارکردم و بهش گفتم باردارم داشتیم میخندیدیم و حرف میزدیم.مادرشوهرم اینا همه فهمیدن

من نگفتم و منتظرم بعد از 4یا 5ماه بگیم

برای من همون نزدیکان از ذوقشون به همه گفتن🤣

هرچی دیر تر بگی بهتره

من ۲ بار سقط داشتم و هر دو بار همون روزی که آزمایش بتا دادم به همه گفته بودیم و خیلی از لحاظ روحی اذیت شده بودم ولی در حاملگی سوم خیلی استرس داشتم و فقط همسرم در جریان بود و بعد از سونو ان تی به خانواده خودم و خانواده شوهرم خبر دادم

من اولی روهمون اول گفتیم ولی سراین دومی الان که۱۸هفتمه فقط خانواده هامون میدونستن .دیگه الان تازه دارن متوجه میشن وبه بعضی ازنزدیکان گفتیم،خیلیا هنوز متوجه نشدن

من شوهرم با هم به تست نگاه کردیم مثبت بود بعد آزمایشات دادم که مطمئن شم بعد شوهرم به همه گفت روم نشدم به خانواده خودم بگم

من از اول فقط مادر و همسرم می‌دونستن به بقیه 3 ماه رد شد گفتم

من اولی رو ۳ماهم بود گفتم دومی رو ۴ماهم بود گفتم این یکی رو سر ۴ هفته دختر بزرگم لو داد

من که تو پنج هفته خونه مادرشوهرم اونقدر حالم بهم خورد همه فهمیدن

من اولی رو زود گفتم دومی رو حدود ۱۱ هفته سومی رو نزدیک چهارماه اونم ب خیلی ها نگفتم چون عکس العمل ها خیلی بد بود

به خانواده ها گفتیم ولی فامیل بعد ۳ماه

صبر کردم که قطعی بشه بعد از دو سه ماه گفتم

سردوقلوهام بعد سه ماه فهمیدم باردارم.سنم کم بود.بلد نبودم وقتی پریود نشی ینی بارداری.😂

من اولی روهمون روزبه همه گفتم امادومی روبه مادرم روزی که فهمیدم گفتم به خانواده شوهرم بعدسه ماه گفتم

من وقتی فهمیدم اول به همسرم گفتم البته سوپرایزش کردم

و خواهر کوچیکم می‌دونه با خواهر شوهرم که دختر خیلی خوبیه
فردا هم سالگرد عروسیمون هستش بع امید خدا می‌خواییم به خانواده‌هامون بگیم چون دیروز سونوگرافی هم دادم خدارو هزاران مرتبه شکر همه چی خوب بود

نه ما گفتیم

من اولیو همون اول شوهرم به همه گفت😂😂ولی دومیو غربالگری اولو انجام دادم بعد گفتم ینی فهمیدن خودشون

همون روز اول همه فهمیدن

اولی رو همون اول گفتم اما واسه دومی بر اساس تجربه ای ک داشتم تا 5 ماه ب کسی جز دو سه نفر ک مورد اعتمادم بودن چیزی نگفتم

من همون اول به همه گفتم

سری اول ک من رفتم ۶۴۰سونو شد ۲۸۰ ازمایش ک بدون بیمه س بیمه قبول نمیکنن و ازاده و انومالی رو نمیدونم چقدره هنو

دختر

ب همسرم همونروزبعدازخریدکیک و شیشه پستونک و پاپوش و بادکنک.امامتاسفانه فیلم سوپرایزم پاک شد تا یه هفته دپرس بودم 😪ب مامانم هفته۹ ک همونشب رفتیم سونوی قلب باهم. ب خاهرابرادرا و فامیلم ماه سوم.و ب مادرشوهر ماه چهارم😁

منم زود گفتم ب همه

والا من اینقدر ویار شدید داشتم که اگه نمیخواستم هم بگم از بس تهوع داشتم همه خود به خود می‌فهمیدن.من از هفته 8 به همه گفتم

من تا غربالگری اول زیر بار نرفتم 😂

همون اول به خانواده خودم گفتم ولی به خانواده شوهرم پنچ ماهگیم گفتم

سلام خانوما، من تاریخ پریودی قبلی ۱۰خرداد بود و۲۹ خرداد یه مقدار منی ریخته شد، و دوره من۲۶ روزه هست،امکان داره باردار بشم؟

من اول شش ماهگی گفتم

من ۵ ماهگی روز تولدم به همه گفتم

من بعد ۳ ماهگی گفتم چون احتمال داره جنین مشکل داشته باشه به خاطر همین صبر کردیم

من که به همه گفتم چون منتظر بودن و اینقدر هرماه ازم میپرسیدن کلافه شده بودم

وقتی تست مثبت شد گفتم

من ۵روز ازپریودم گذشته بود،باواتکس تست گرفتم،کف کرد،بعد به همسرم گفتم بیبی چک اورد گرفتم مثبت شد،همسرم خ خوشحال شد،بعدبه خونوادم خبردادم🤗😍

من چون یه شهردورم ازمامانم اینا میخاستیم بریم ازنزدیگ بهشون بگیم ۵ماهم بودگفتم

من وقتی آزمایش خون دادم این خبرقشنگو به همسرم گفتم چون به شدت منتظر بود بارداربشم کلی هم ذوق کرد،بعدم به خونواده همسرم وخانواده ی خودم اعلام کردم که خیلی خوشحال شدن هردو خونواده

فقط ب شوهرمو مامانم گفدم بعد ۱۲ هفتگی به بقیه گفدم

من همون بیبی چک ک زدم شوهرم نتونست خودشو نگه داره جار زد😑

منو همسرم وقتی آزمایش دادم مثبت شد دوماهه بودم متوجه شدیم ولی صبر کردیم اولین سونوی بارداریمو انجام دادم دوباره به بقیه گفتیم

من فهمیدم باردارم ب شوهرم گفتم اونم ی مهمونی گرفت همه رو هم دعوت کرد😅😅

کامانیا کیا اینجا بیمارستان نجمیه تهران زایمان کردن؟ رسیدگیشون چجوریه؟

تا فهمیدم ب مادرم و خواهرم گفتم ولی به اعضای فامیل سه ماه که تموم شد گفتم

۸ هفته بودم رفتم سونو گفت بارداری مشکوک به دوقلو برو مشهد سونو مطمئن تر تا فرداش به کسی چیزی نگفتم فرداش که با همسرم رفتیم سونو و مطمئن شدیم دوقلو هست زنگ زدم مادرم بهش گفتم خیلی خوشحال شدن ولی تا ۶ ماهگی به کسی دیگه نگفتیم

خانواده نزدیک ۸ هفته
دیگه تا الان کسی نمیدونه

من بالاتر گفتم 2 هفته مادازه زایمان گفتم. چون با کسی رفت و آمد نداشتم.

من هفته ۸ فهمیدم ب مامانم و دوستام گفتم . بقیه فامیلم بعد دو سه هفته فهمیدن

من ۴هفته سقط شد مجبور شدم بگم وگرنه تا ۳ماهگی نمیگفتم

سلام مامانا من ۸ هفتمه و هنوز حالت تهوع ندارم در حالی ک تو بارداری اولم از اول تا ۷ماه حالت تهوع داشتم.کسی از شما هم این علائم رو داره؟

من تا 3 ماهگی جز شوهرم و مامان و بابام کسی نمیدونست

منکه تا 6 هفته حتی به شوهرم نگفتم 😂یهو سوپرایزش کردم صدای قلب بچه رو شنیدم به خانوادم گفتم.. تا 12 هفته هم صبر کردم و بقیه فهمیدن دیگ..

سلام مامانی عزیز
من دخترم دو نیم ماهشه بهش شیرخشک نان شماره یک میدم قبلا خوب بود ولی الان تا بهش شیرشو میدم شکمش باد میکنه معدشم صفت میشه دیه تا سر چند روزم پی پی نداره خیلی بی تابی میکنه دیروزم بردم دکتر فقط ی قطره دایمتیکون داد با شربت کاسترما ولی نگفت ک شیرشو عوض کنم ولی خدایش تا بهش ی ذره میدم باز
شکمش باد میکنه و من میخوام شیرشو عوض کنم حالا ب نظر شما کدوم شیرخشک خوبه ک واسش بخرم ک شکمش باد نکنه این حرفا؟؟
ممنون میشم ک پاسخ بدین عزیزان🙏🏻
بابت اینکه سوالمو اینجا پرسیدم معذرت میخوام اخه هر کاری کردم نشد ک اونجا سوالمو ارسال بزنم خاطر همین مجبور شدم اینجا بپرسم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم،عزیزم برات فرستادم،انشالله به زودی دامنت سبز میشه باورنکردنی،خدا بنده هاشو بعد هر سختی سورپرایز میکنه

من بعد از سه ماهگی گفتم چون معتقد بودم اول از سلامتی جنین مطمن شم بعد

از اول به مامان خودم گفتم ولی ۳ ماهگی بعد از سونوگرافی ان تی به همه اعلام کردیم

تا۲ماه اول فقط خودمو شوهرم میدونستیم... 😍

آدرس بده ل

تا سه ماهگی فقط خودم و شوهرم میدونستیم...بعدشم خواهرشوهرم عکس بی بی چک رو تو گوشیم دید فهمید...

سلام از منم سقط میشدن همه چند ماه عقب مینداختم فکر کردم مثل قبل هستم رفتم بی بی چک زدم تستم مثبت شد رفتم دکتر گفت میخوام سونو کنم برای قلب گفت خانم شما 5ماهه بارداری تا ۶ماه به کسی نگفتیم فقط همسرم وخودم ودخترم میدونستیم

من میخواستم عید که شد به همه بگم ولی برا آرایشگاه وقت گرفته بودم برا رنگ مو با خواهرم دیگه گفتم من نمیام رنگ نمیزارم اونجا بود که چرا نمیای و چی شده و اینا که مجبور شدم بگم وکلی خوشحالی و مبارک باشه 😍😍😍😍

سریع به همه گفتم

سلام من خودم تا سه ماهگی متوجه نشدم باردارم فکر کردم باز هورمونای بدنم باز ریخته بهم چون سه بار قبلش اینجورز شده بودم هم حالم بود هم عصابم ریخته بود بهم چون دقیق قبلا این علائمو داشتم تا دکترم برام آزمایش نوشت که مشکوک بود بعد نشون داد باردارم اولین سونو رو که رفتم و دکتر گفت قلبشم تشکیل شده به بقیه گفتم که کسی باور نکرد گفتن ازقصد نگفتم گذاشتم الان گفتم

من میخواستم تا بعد ۳ ماه به کسی نگم ولی ازبس که ویارم شدید بود توهفته ی هفتم همه ی نزدیکان فهمیدن

من 1 هفته مونده به زایمان به همه گفتیم فقط مامانم و مادرشوهرم و خواهر و برادرم میدونستن

من صبر کردم بعد از اولین سونو که دکتر گفت قلبش تشکیل شده.

منو همسرم تا ۱۲ هفتگی به هیچکی نگفتیم فقط همکارام در جریان بودن که هوامو داشته باشن زیاد سرپا نمونم،همزمان با سونوی ۱۲ هفته و تعیین جنسیتش به خونواده هامون گفتیم،من خودم ماما هستم و بر اساس تجربیاتم میگم چون سقط تو سه ماهه اول خیلی ریسکش زیاده بهتره که سریع به همه نگید یا حتی ممکنه یه بارداری ناقص داشته باشین خدایی نکرده و همه چی خوب پیش نره پس بهتره عجله نکرد

ما از آزمایشگاه که برگشتیم، شیرینی خریدیم، رفتیم خونه‌‌ی پدرشوهرم. بعد فهمیدیم بقیه آدما تا بعد از سونوی قلب یا حتی ۱۳ هفته به کسی چیزی نمی‌گن. 😄

من تا پنج ماهگی صبر کردم بعد گفتم چون قبلا دوتا سقط داشتم بخاطر همون باشوهرم تصمیم گرفتیم ب کسی نگیم تا بچه بزرگتر بشه ک بعدش ب خانواده شوهرم گفتیم البته ب مامان خودم همون موقع ک حامله شدم بی بی زدم گفتم چون من ناخواسته حامله شدم خودمم نمیدونستم باردارم شوهرم بهم گفت ک حامله ام

من تا پایان ۵ماهگی نگفتم،دیگه داشت ظاهرم عوض میشد همه فهمیدن

دسته اول بودم

من که هنوز مامانمم خبر نداره چه برسه به بقیه، به شوهرمم گفتم به کسی نگی تا وقتی شکمم بزرگ شه خودشون بفهمن

من بعداز چهارده سال بار دارشدم خیلی سوپرایز شدم

سلام من بعدازبیبی چک که انجام دادم به همه گفتم

من اول از دوستم پرسیدم درمورد بیبی چک گفت حامله ای بعدشم به مامانم گفتم. بعد سونو قلب هم به مادرشوهرم گفتم. فامیل خودم5 ماهگیم شنیدن. فامیل شوهر نمیدونم. ولی فکر کنم 3 ماهگیم

هرکسی نظر و دلیل خودشو داره برای زمان گفتن بارداری .
من شخصا خونوادم تو پنج ماهگی فهمیدن اونم گفتم کسی بارور نکرد😂😂
تو 8 ماهگیم خونواده همسرم متوجه شدن .
من نگفتم چون دنبال آرامش بودم.
هر سوالیم که داشتم از دکترم یا دوستان میپرسیدم یا از نت نگاه میکردم‌.

من داستانش طولانیه کاش ویس داشت حال ندارم تایپ کنم منم اول شوهرم فهمید بعد به مامانم گفتم دیگه به کسی نگغتم خودشون فهمیدن اما خواهر شوهرم از اونموقه تا الان سر این قضیه ناراحته که بهش نگفتم
دلیلی نمیبینم جار بزنم که حامله م 😵‍💫😵‍💫 دوس داشتم از همه چیش مطمئن بشم بعد بگم دیگه خودشون فهمیدن مشکل خودشون بود🤣🤣

من صبر کردم، وقتی سونوی قلب رفتم به خانواده هامون گفتیم، بعد از سونوی ان تی هم به فامیلا و دوستامون گفتیم

من‌روزی که بیبی چک زدم‌و دیدم باردارم از ذوقم به همه گفتم

اول ب همسرم گفتم بعدمامان و بابام وخواهرم
بعددگ تو۹ هفته همه فهمیدن

اول ازهمه پسرم فهمید وخیلی خوشحال شود ولی بعد ناراحت شود چون دختر بود

سلام من جزو گروه دوم بودم چون دوبارسقط داشتم صبر کردم تا آزمایش غریالگری رو انجام دادم و بعد ب خانواده ی همسرم و گروهی از خانواده ی خودم خبردادم.

سلام مامانای مهربون .یه سوال داشتم هر کسی ک میدونه راهنمایی کنه .من الان هفته بیست و ششمه شکمم خیلی افتاده مخصوصا صب ک ازخواب بلند میشم دلیلش چیه؟

من خودم نمیخاستم بگم شوهر همه جا جار زد😞😞

من بعد از یک سال باردار شودم خدا شکرا الان هم دخترم تو راه

یادش بخیر من سه هفته بودم فهمیدم گفتیم به همه

ما بعد ۸ ماه اعلام کردیم که باردارم
چون تو کرونا بودرفت و آمدها خیلی کم بود
مادر خودم و مادرشوهرم و همه اقوام کلی سورپرایز شدند

از تست همه طایفه دونستن😂😂

من بعد این که سنو دادم به خانواده هامون گفتم

نزدیکه یه ماهه بود پسرم که خودمون متوجه شدیم، همون موقع که متوجه شدیم به خونواده هامون گفتیم و قول گرفتیم فعلا به کسی نگید تا خودمون بگیم، تقریبا نزدیک شش ماه بارداری بودم که به همه گفتیم و سوپرایز شدن😍👌
بنظر من که اینجوری بهتره❤

من ۶ هفته بودم فهمیدم و تا بی بی چک مثبت شد فقط گرررریه کردم و میخواستم سقط کنم چون ناخواسته بود که شوهرم با هر ضرب و زوری که شد رازیم کرد نگه ش داریم و اولین نفر به خواهرم گفتم....بعدش همسرم به خواهراش گفت....ولی برای اعلام به فامیل خواهر شوهرم یه خاطره تلخ برام ساخت که یادم میوفته قلبم درد میگیره گریه م میگیره....

گفتیم

همون روز

ازذوق دوتامون اول به خانواده ها گفتیم

پیج خوب اینستا کسی سراع داره مشاوره زناشویی مطالب بع درد بخور

من که سابقه صقد داشتم ازدواج اولم بچه دار نمیشدم شوهرم مشکل داشت بعد ازدواج دومم بعد عقد حامله شدم روم نمیشد بگم ولی تا ۲ ماه کسی نفهمید جز دوستم بعد دو ماه دعوا گرفتم باشوهرم تصمیم گرفتم بچه بندازم چون دوست نداشتم اعصبی به دنیا بیاد اونجا بود که شوهرم گفت بیا قول بدیم دیگه دعوا نگیریم اخلاق من و شوهرم عوض شد وبه فکر سلامتی بچه شدیم الان دنیای ما سه نفره شد من تو هفته ۲۴ هستم

به نظرم لزومی نداره کسی بفهمه تا شکم بزرگ میشه خودشون متوجه میشن

سلام اول ب خانوادم گفتم بعد از سه ماه اول ب فامیلمون بعد سه ماه دوم ب همه گفتیم

من تا هفته ۱۹ فقط خودم همسرم دخترم یکی از دوستام می دونستن تا این که شب چهار شنبه سوری خواهر شوهرم فهمید گفت زن داداش تپل شدی یا حامله ای گفتم چاق شدم به گفت شوخی نکن چهره ات به حامله ها می خوره من خندم گرفت این شد که من لو رفتم.هر دو خانواده فهمیدن کلی همشون ذوق کردن

خب پس تا ۴۰ روز صب میکنم آخه خونریزی ندارم اصلا .. کلا فکرمم درگیره چرا خونریزی ندارم

سه ماه اول فقط خودمو شوهرم میدونستی سه ماه دوم به مامانم و خالم گقتم فقط ۷ ماهم بود به همه گفتیم فهمیدن

یادش بخیرنمیدونستم حاملم کمردردشدیدداشتم توخیابون دست به کمرمیرفتم شوهرم گف کسی ندونه فکرمیکنه 8ماهه بارداری الان یادم میوفته ای میخندم

سلام.والا منم معتقدم تا کسی چیزی نپرسید چیزی نگم ولیکن سر پسرم از همون اول خونریزی داشتم و چون شاغل بودم دیگه سر کارم نرفتم ۱۷روز خونه خودم استراحت کردم ک خواهرم متوجه شد ک چرا سرکار نمیری دیگه بهش گفتم و صاحبخونه مون ب مامانم زنگید و خبر خوش داد و مادرشوهرمم ک قبل اینکه خودم متوجه بارداری بشم چند بار از شوهرم پرسید ک خانمت بارداره چون خواب دیده بود و بعد شوهرم گفت ک بله

من خودم بعد از ۳ ماه فهمیدم 😂
همون اول گفتیم ب فامیل ولی ب همسایه ها تا وسط ماه هفت نگفته بودم ک ب لطف یک همسایع فضول و پر حرف فهمیدن😶

متاسفانه خاطره خوشی ندارم ویاد اوریشون حالمو بد میکنه،باردای اولم که 3 ماه اولش شنکنجه ام دادان شوهرم وخانواده شوهرم ،بارداری دوم تا به شوهرم گفتم به خانوادش گفت اونام مثل شبکه بی بی سی سراسریش کردن،که ۱۲ هفته و۴ روز بچه ام ازبین رفت

من دو هفته صبر کردم🥰

اره منم بعد۶تافهمیدن چن سربچه ام ازیادشکمم بزرگ نبود

من چندروزازوقتم گذشته بودانگاربه دلم افتاده بودحاملم بااون وضع رفتم قلعه بابک 12سال بودمنتظراون لحظه بودم تست زدم فکرکردم منفی بعدخم شدم دیدم دوتاخطه یکی کم رنگ توری گریه میکردم مثل ابربهاربه اقام ومادرم گفتم فداش بشم مامانم ناهارونصفه گذاشنه بودباگل وشیرینی اومدخونم

بعد سونو قلب به خانواده هامون گفتیم، بقیه ی فامیل هم توسط خانواده هامون خبر دار شدن

ازیاد اوریش حالم بد میشه اینکه شوهرم خونه دوستم اعلام کرد بخاطر پدرش باردار شدم حالم بد میشه که همچی یه برنامه بوده وگرنه من تازه عروس بودم

من خاطره ی بدی دارم ازحاملگیم ویار شدید داشتم اول به شوهرم گفتم بعدش مامانم و مادر شوهرم وخواهرام ،دیگ توبه کردم انشاالله روزی کسایی بشه ک بچه ندارن

منم وقتی خبر دار شدم از ذوق زیاد به همه گفتم

سلام سزارین

وقتی خودم فهمیدم اولش به دوستم گفتم چند روز بعدش همسرمو سوپرایز کردم بعد قرار شد که مطمعن شدیم بچه سالمه به خانواده هامون بگیم

تست زدیم با شوهرم دوتایی

من ازمایش دادم ب شوهرمو پدر مادرامون گفتم

خداروشکر از نگرانی در اومدم

خداکنه اینجور باشه

تا چهارماه فقط منو شوهرم وخواهرم میدونستیم

ااای خیلی بده . بعد زایمان ب حالت اول برمیگرده

بخیه ها کی کامل خوب میشن ؟

من به شوهرم گفتم اون تمام خانوادش 🤣🤣🤣

من خیلی دلم میخواد بچم ک از شیر بگیرم باز بچه بیارم و این بارم تا همون سه ماه ک بگذره برم تو چهار ب همه بگم اینجوری بهتره

من وقتی حامله نبودم همه میگفتن حامله ایی میگفتم نه میگفتن اخه شبیه حامله هایی😂😂وقتی حامله شدم نپرسیدن حامله ایی 😂😂 میگفتن خیلی خوشگل شدی منم میگفتم اخه دختر دارم
😍😍😍😍من سر دخترم خیلی شاداب و سرحال و خیلللللی خوشگل شده بودم
بعد حاملگی هم موهام خیلی مشکی تر شد نمیدونم چرا هر کی میدید فکر میکرد رنگ گذاشتم😂😂😂😂😂😂

یادش بخیر من خودمم وقتی فهمیدم سه ماهم بود اول ب مامانم بعد شوهرم ب مادرش گفت و کل فامیل یهو ترکید😂🤣

اولین ب شوهرم از دشوری آمدم بیرون زرتی گفتم 😂اولش رقصیدیم بعد تو بغل هم گریه کردیم ...بعد رفتیم آزمایشگاه بعد ب مامانم گفتم بعد شبش ب مادرشوهرم ...دوازده هفتم ک شد ب خواهر برادرام گفتم...

درسته شوهرم روی گفتن این چیزا رو نداره

😍😍قسمت تموم آرزومندان🤲🤲

سلام دوستان من 20هفت باردارم حاله دور سینم پخش شده بنظرتون ب حالت اول بر میگرده ؟ سینه هام بد شدن حالشون پخش شده . سیاه شده

من خودم فقط مامانم میدونست تا سه ماهگی بعدشم به فامیل گفتیم....چه حس خوبی بود تقریبا یه سال پیش بود تست کردم مثبت شد😍

خب یک سال دکتر می‌رفتیم اولین نوه بود ۳هفته بودم همسرم ب خانواده خودش(مادر،خواهر)منم ب مادرم و دوتا خواهرم

من هنوز خودمم کامل مطمئن نبودم که باردارم چند روز بود پریود نشده بودم ولی با برنامه ریزی قبلی بود شوهرم به مامانش گفت که من حامله م

تقریبآ سه ماهگی

من واسه دوتا بچه هام انقدر شوهرم ذوق داشت همون روزای اول به همه گفت

دورن

خدا خیرت بده دستت درد نکنه که کمک میکنی به دوستمون

سلام مامانا من ۱۷روزه زایمان کردم قبل ۴۰ روز میشه نزدیکی داشت یا باید ۴۰ روز بگذره بعد ؟

من اولش ب همه گفتم اما از س ماه ب بعد باید گف

من سر بچه اولم چون با برنامه ریزی باردارشدیم و تا سه ماه به کسی نگفتیم چون برای نگفتنش نیس بعضی دوستان میگن تاسه ماه خطرسقط خطر خارج از رحم بودن افتادن بچه اینا هست تصمیم گرفتیم به کسی نگیم دم عید بود یه روز مامانمو خواهر م گفتن دیگه بچه بیار دیرمیشه خیلی داشتن اصرار میکردن منم یهو گفتم بابا حامله ام سه ماهمه اوناهم خیلی خوشحال شدن مادرشوهرمم گفت برای خونه تکونی عید بیا کمکم که منم بهش گفتم اونم خیلی خوشحال شد که دیگه افتاد توی عید و هرجا میرفتیم همه از قیافه و ویارو اینا متوجه میشدن.... برای بچه دومم چون ناخاسته بود تا چهارپنج ماه به کسی نگفتیم موقع پریودیم بود توی ماه رمضون خونه مامانمم اینا بودیم کلافه بودم چرا پریود نشدم خواهرم مامانم میپرسید رفتم خونه بی بی چک زدم مثبت شد دنیا روسرم خراب شد بچه اولم کوچیک بود شیر میخورد رفتم ازمایش دیدم نه واقعا باردارم توی تنهایی هام همش گریه میکردم خواهرم همش سرزنشم میگرد اما مامانم امیدواری بهم میداد که ما کمکت میکنیم زنگ میزدم شوهرم ماموریت بود دعوا باهاش میکردم اونم با ارامشی که دااره میگفت کار خداست چکار کنیم دیگه هفته شیشم رفتم سونو ماشالله ❤قلبش تشکیل شده بود وای صدای قلبش رو که شنیدم همه چیز یادم رفت مهرش افتاد به دلم و اونجا خانم ایی گفت این یه هدیه است از طرف خدا... تاماه چهارم هم به مادرشوهرم اینا نگفتیم... خیلی ها گفتن خوبه سختی داره ولی دوتاشون باهم بزرگ میشن خیلی سختی کشیدم اما الان خداروشکر میکنم

من بعد از آنومالی که جنسیتم معلوم‌شد تو هفته ۱۶ اعلام کردم، فقط مامانو بابام میدونست چون آی یو آی شده بودم

من تا ده هفته فقط خودموشوهرم خبر داشتیم...بعد مادروخواهرم گفتم....انومالی که رفتم به بقیه گفتم...

من هم سر پسرم و هم سر دخترام شوهرم زود ب خانواده‌ها مون گفت خیلی خوشحال شدن من ک سر دخترام کلا شکه بودم چون دوقلو بودن اصلا باور ودرکش برام خیلی سخت بود ک بخوام باهاش کنار بیام

منکه خانواده همسرم تا الان که ۸ماهه خبر ندارن خانواده خودمم از ۶ماهگی فهمیدن.اونم من نگفتم دیگه شکمم زد بیرون

من به خاطر بارداری پر خطر و ریسکش به غیر خانوادم به هیچکس نگفتم تا ۶ ماهگی

من 6 ماهگی بارداریم به همه گفتم!فقط مامانمایکم زودترگفتم که اونم پشیمون شدم!اگه میشدتاموقع زایمان نمیگفتم به کسی!

من اول خبر بارداریمو و همچنین سقط بچمو ب مامانم دادم ولی شوهرم اجازه سقط نداد و حالا خیلی خوشحالم ک سقطش نکردم🤗🤗🤗

همون روزی ک بی بی چک زدم مثبت شد. شوهرم از خوشحالی ب همه خبر داد ☺️☺️

صبر کردم تا بعد از سونو قلبش

من ۷ هفته بودم که فهمیدم باردارم روز بعد از جواب آزمایش ب همسرم گفتم
و چند روز بعد چون تولد مادرم بود روز تولدش گفتم حاملم حسااااابی شوکه شد ذوق زده شد

منم گذاشتم تا سونوی تشکیل قلب دادم بعدش گفتیم

یادش بخیر دو سال بود ازدواج کرده بودیم من دلم بچه میخواست همسرم نه توی شهر غریب تک و تنها بودیم .قسمت شد رفتیم مشهد اولین خرید ما یک لباس سفید نوزادی بود .چقدر بردم تبرک کردم .و از امام رضا خواستم به دلش بندازه بچه دار بشیم .و قسمتمون کنه .برگشتیم خانواده ها را دیدیم .دوباره رفتیم شهر غریب رفتم دکتر تا آزمایشهای اولیه را انجام بدم کرونا آمد لغو شد گذشت چند ماه از اوج کرونا رفت همسرم گفت برو دکتر شاید کرونا حالا حالاها باشه .رفتم و همه چی خوب بود اقدام کردیم ماه اول نشد ماه دوم چند روز از وقت پریودیم گذشت همون موقع یک سنگ کلیه هشت میل توی لوله مجاری همسرم گیر کرد تک و تنها بردیم اتاق عمل سنگ را شکستن خودم بالای سرش بودم اصلا نمیدونستم حاملم بخش مردان کنارش بود تا مرخص شد رسیدیم خونه مثل جنازه افتادم اولین بارم بود اینقدر خسته بودم خخخخ چند روز پرستاری همسر را کردم تا رفت سر کار چهارده روز از پریودیم گذشته بود فقط یک بیبی چک داشتم .داروخانه هم دور بود میخواستم مطمئن بشم تست زدم مثبت شد .خدایا شکرت همسری عصر از سر کار میآمد لباس سفید نوزادی را کادو کردم با بیبی چک و یک نامه سلام بابایی من دارم میام هوای مامانی را داشته باش هر چی دلش میخواد براش بخر تا من بزرگ بشم بیام پیشتون خیلی دوستت دارم از طرف ....گذاشتم توی یک جعبه وقتی آمد بهش دادم فیلم هم گرفتم لباس نوزادی را که کادو کرده بودم دست میزد میگفت ماسکه خخخخخخ تا دید بازم دو به شک بود تا بیبی چک را دید و نامه را کلی ذوق کرد بعد از تشکیل قلب به خانواده ها گفتیم چقدر خوشحال شدن قسمت تمام آرزومندان

من تو ماه چهارم دیگه به همه اعلام کردم و فقط منو شوهری و پسرم خبر داشتیم😂😂😂

والا من همون روز فهمیدم به همه گفتم 🤣🤣

به نظرمن درستش سه ماه اول را که تموم کردیم بگیم

منتها خودم انقدر ذوق داشتم که همون ماه اول گفتم به همه 😂😂😂😂

من چهار ماهگی اعلام کردم و ب هیچکس نگفتم چون بارداری ناخواسته بود و بچه اولم هنوز ده ماهش بود

من پنج هفنتگی فهمیدم اول ب دوستم گفتم بعد باهم برنامه ریزی کردیم ب سوهرم‌ گفتم حدود دوماهگی‌ب همه گفتیم😁

من خودم چهار روز فهمیدم اول ب شوهرم گفتم بعد ب خانواده خودم،گفتم ب کسی نگن

من دوماهگی اعلام کردم با سونو گرافی اول

ایشالله خداکمکت کنه ،میگذره

سلام مامانا پسرم دوماهو ۳روزشه بالارو نگاه میکنه کسیم میره پیشش تشخیص میده باچشم دنبالش میکنه ولی بیشتر بالارو نگاه میکنه طبیعیه؟

سلام مامانا پسرم دوماهو ۳روزشه بالارو نگاه میکنه کسیم میره پیشش تشخیص میده باچشم دنبالش میکنه ولی بیشتر بالارو نگاه میکنه طبیعیه؟

باید تحمل کرد

من هفته ۸ام روز تولد همسرم به بقیه با کیک اعلام کردیم نمیشد دیرتر چون تنوع وحشتناکی داشتم 😊

من جواب ازمایش که اومد به مامانم خواهرم گفتم صدای قلبشو که شنیدیم به فامیل شوهرم گفتم

کن روز اول به همه گفتم استوری هم کردم

بعد جواب ازمایش ب خانواده شوهرم و خانواده خودم گفتم ولی به بقیه بعد ان تی اگه دوباره باردار بشم ب مامانم و خواهرم میگم ولی ب بقیه تا تعیین جنسیت نمیگم

همون لحظه به همه زنگ زدم

تا دوماه به کسی نگفتیم😉

من تو بارداری نگفتم
وقتی بدنیا اومد همه عالم تو یک روز فهمیدند

ما همون اول به همه خبر دادیم

من فقط به شوهرم گفتم اون همه جارو پر کرد اخرش نموند

آخه پدرشوهر مادرشوهرم خیلی وقت فوت شدن بقیه رو هم شوهرم خوشش نمیاد

منكه تا 6 ماهگى به هيچ كس نگفتم دوست نداشتم كسى بفهمه

من به همه گفتم. دو روز بعد سقط شد

همون لحظه با یه استوری همه عالم فهمیدن🤣🤣

من رفتم بی بی چک زدم منتظر نموندم تا ببینم نتیجش چی میشه دندونش پزشکی کار داشتم موقع برگشتن ماشین همسرم و له کردم رفتم دستشویی تا صورتم و اب بزنم و خودم و اماده کنم واسه خبر بد که یهو چشمم افتاد به ببی چک دیدم مثبته اولش به همسرم گفتم ماشینت و داغون کردم اومد تا داد و بیداد کنه خبر حاملگیم و بهش دادم 😂😂😂😂کلی ذوق کرد ...

سلام من ۲۴ هفتم پاهام به شدت درد میکنه باکمرم

من دقیقا ده هفته تمام شد بعد به شوهرم گفتم اونم بهداشت رفتم گفتم نمیدونه گفت بگو گفتم فعلا نمی خام بدونه چون دهنش لقه فورا به مامان خواهراش میگفت تا زد مریض شدم کرونا گرفتم فرستادن سونو دیگه شوهرم فهمید بعد سونو تا در اومدم کلا باخبر شدن به نظر من باید نگی تا سه ماه کامل تمام شه

منم نمیدونستم حامله ام حاات تهوع داشتم جاریم گفت حامله ای تست کردیم مثبت شد به همه گفت

فردا یا پس فردا وقت پریودمه نشم میرم ازمایش

ب همه گفتیم

والا من بعد ۶ماه که از اقدامم میگذشت حامله شدم هرماه منتظر بودم
ولی منفی بود و کلا ناامید شده بودم تا اینکه ماه آخر (ماه ششم)
تست داشتم خونه
یه هفته از موعد پریودیم میگذشت گفتم طبیعیه آخه تغییر داشت همیشه
صبح زود شوهرم مجبورم کرد توی ظرف ادرار کنم و خودش تست و زد منم ناامید رفتم خوابیدم وقتی جیغ کشید فهمیدم مامان شدم 🤭
بعد آزمایش دادیم‌ + شد و با دوتا جعبه ی شیرینی رفتیم خونه ی مامانم و مادرشوهرم یادش بخیر

من بارداری اولم رفتم خونه دادشم مامانم اونجا بود عروسم بی بی جک کرفت گفت تو حامله تا دوتا خط اوفتاد خیلی خوشحال بودم بعد اومید تو ی شهر غریب دیگه تنها بودم بعد پنج ماه سقط شد مادر از ی استانی دیگه اومد بیمارستان من تک تنها چقدر گریه کردم چقدر نا اومید بودم الا خدا را شکر دوتا خوشگل بهم داده

فقط به ابجیم گفتم

مال من که دوقلو بود همه شوکه بودن

گفتم

من فهمیدم اول با گروه دوستان مشورت کردم که شوهرمو سوپرایز کنم.و به خواهر بزرگم گفتم.ولی از شانس بدم همون روز مریض شدم رفتم دکتر و هردوخانواده فهمیدن.هفته۷که رفتیم ضربانشو بشنویم شوهری گذاشت انستا کلا دنیا فهمید

من به مامانم اولین نفر گفتم تا بی‌بی چک زدم فهمیدم گفتم بعدش شوهرم ولی به خونواده شوهرم وارد ۳ماه شدم اونم پسرم ۴سالش بود اون گفت.

چ عکس سگسیم میزاره گهواره🤣🤣🤣

ما قرار بود سه ماهه اول بگذره بعد بقیه بفهمن فقط به دوتا خانواده ها گفتیم،ولی ماشالا خانواده ها از جمله پدر خودم خواجه حافظم خبر کردن🥴

صد در صد شما بیشتر از من میدونید بانو. اما منم نگفتم‌نبره دکتر تا بخواد پیگیر باشه و بره پیش دکتر و نوبتش بشه روغن بادام‌ضرر نداره استفاده کنه شاید احتیاج نبود

حتما خجالت میکشن که نمیگن

سلام دخترم نه ماه و نوزده روز داره برا دل دردش چی بهش بدم که زود خوب بشه ؟

نه والا من بلندگو برداشتم همه جارو خبر کردم 🤣

من اول به هیچکس جز شوهرم نگفتم بعد که سه ماهه اولم گذشت بعد گفتم.

سلام واکسن ۴ ماهگی چند تاست

همون روز که همسرم متوجه شد به مادرش و خانواده خودم خبر داد خیلی خوشحال شدم و منتظر تولد دخترم هستن

ما با شوهرم یه جا فهمیدیم اول به برادرشوهرم گفتیم بعد خاله کوچیکم گفتم من بعدش دوقوطی شیرینی خریدیم اول خونه مامانم اینا رفتیم بعد مادرشوهرم اینا همه ذوق میکردن حتی بابام و برادرشوهرم

منم بعد ۳ ماه گفتم وقتی ضربان قلبش رو تو سونوگرافی ۳ ماهگی شنیدیم به همه اعلام کردیم

سلام من اول ب همسرم وبعد باکلی خجالت ب مامانم گفتم اخه۱۰روز از عروسیمگذش حامله شدم 😁😅

به همه گفتیم

من تا 7ماه به خانواده ام نگفتم به هیچ کی از 8ماه شوهرم به خانواده اش گفت دعواش کردم چزا رفتی گفتی. کلا دوست نداشتم کسی بفهمه

با همسرم رفتیم ازمایشگاه گفتش مثبته تا ۲ماهگیش شوهرم اول به مادرم بعد به خواهراش گفت روز عید فطر اومدن خونمون عید دیدنی سرزده منکه حالللللم خخخخخیلی بد بود همه فهمیدن 😅😅

نه صبر کردیم کم کم همه فهمیدن..


تبدیل عکس خونگی به اتلیه با کمترین زمان و قیمت و با کیفیت از طریق واتساب پیام بدید و عکس خود و یا فرزندتان برای ما ارسال کنید و به وسیه فایل عکس اتلیه ای تحویل بگیرید
هر تم فقط ۱۵ هزار تومان❤️
کلیپ داستان تولد شگفت انگیز مخصوص نوزادان هم داریم که خیلی طرفدار داره🤩

لطف کنید واتساب تشریف بیارید و نمونه کارامون بیبینید.
پشیمون نمیشد مطمئن شوید مشتری دائم میشوید🤩🤩
اموزش کامل ۰ تا ۱۰۰ میدهم یک ادیتور حرفه ای میشید
۰۹۰۱۵۱۹۲۲۱۰

من به مامانم اول از همه گفتم
بعد از سه ماه و نیم به خانواده ی شوهرم گفتم که ای کاشکی اصلا نمیگفتم چون لیاقت نداشتن و استقبال خوبی نکردن

تبدیل عکس خونگی به اتلیه با کمترین زمان و قیمت و با کیفیت از طریق واتساب پیام بدید و عکس خود و یا فرزندتان برای ما ارسال کنید و به وسیه فایل عکس اتلیه ای تحویل بگیرید
هر تم فقط ۱۵ هزار تومان❤️
کلیپ داستان تولد شگفت انگیز مخصوص نوزادان هم داریم که خیلی طرفدار داره🤩

لطف کنید واتساب تشریف بیارید و نمونه کارامون بیبینید.
پشیمون نمیشد مطمئن شوید مشتری دائم میشوید🤩🤩
اموزش کامل ۰ تا ۱۰۰ میدهم یک ادیتور حرفه ای میشید
۰۹۰۱۵۱۹۲۲۱۰

سلام من به شوهرم از همون اول گفتم
به خانواده خودم ۶ ماهگی گفتم
به خانواده شوهرمم ۷ ماهگی گفتم

من تافهمیدم به شوهرم گفت بعدش مادرشوهرم گفت سقطش کن بدرد نمیخوره ولی الان تمام نفسمه پسرم

فقط خانواده خودمو شوهرم وارد ۹ ماه که شدم عکسمو گذاشتم پیجم فامیلم شاخ د اوردن چون بعد از ده سال بود دورا دور حرف شنیده بودم و بارداریم معجزه بود بعد از ۹ ماه فهمیدن

صبر کردم تا سه ماهم تموم شد بارداری اولم جاریم شنید گفت چقدر هولی منم دوتا بارداری بعد اخرین نفربه اون میگفتم تا چهار ماه نگفتم

.منو همسر و مادرم فقط میدونستیم ولی چون همون سال برا دندانپزشکی و ترمیم دندانها اقدام کردم با دختر عموم میرفتم بعد از مطب زنگ زدن ک بیا گفتم باردارم دخترعموم رفت مطب فک کرده من مطب رفتم... منشی گفت اطلاع داده ک باردار هستن اینجوری شد ک کلا همه فهمیدن

من دوماهه باردار بودم فهمیدم.بقیه هم چهار ماهه فهمیدن

من ۳ ماه‌ اولم‌ک‌گذشت ب اقوام‌گفتم. فقط شوهرم فهمید از اولش و مادرشوهرم

سلام میشه زایمان دوم که سزارین هست تو سی وهفته انجام داد کیا این کارا کردن

من ذوق کردم اول خواهرم که پیشم بود فهمید بعد برای شوهرم برنامه چیدم که بفهمه حامله ام بعدم همه جا پر کردیم سریع 😂

من همه جا رو پر کردم سرررریع خیلی خوشحال بودم بعد چند سال

اره شوهرم همه جا گفت دهن لق

یکم سرش از کوچکی خیلی زمین خورده الان پشته کلش باد کرده از کوچکی مونده میخوام بدونم خیالم راحت شه که مشکلی نداشته باشه ببرم دکتر حالا نمیدونم پیشه چه دکتری ممنون میشم برام بگین

من اول ابجیم پیشم بود زدم به همسرم پیام دادم بابا شدنت مبارک مامانمم بود اونم فهمید بعد ۳روز بتا دادم مثبت که شد زنگ زدم به خواهرشوهرم گفتم سلام عمه بعد ۱ یاعت مادرشوهرم زنگ زد وای یادش بخیر

اول خودم فهمیدم همون موقع رفتم جواب گرفتم به همسرم هم گفتم . ولی به خانواده هامون تا تشکیل قلب نگفتیم

سلام یه سوال داشتم دخترم رونیکا الان دوسالش شده خیلی خون دماغ میشه میخواستم بدونم چیکار کنم پیشه چه دکتری ببرمش

من تا ۱ماه اول ک خودمم نمیدونستم ‌.اول شوهرم فهمید.
بعدش من ب خانوادم گفتم و خاهرشوهرم دیگه همه جا پخش شد.

من میرفتم سرکار ، صبح ناشتا که آزمایش دادم متوجه شدم حامله ام . شوهرم دیرتر از من می‌رفت سرکار ، وقتی رسیدم محل کارم به شوهرم پیام دادم پدر شدنت مبارک ❤️ و اینگونه بود که خبر منتشر شد.

چ حس قشنگی بود وقتی بی بی چک مثبت شد هنوز باورم نمیشد رفتم آزمایش خون گرفتم دیدم مثبته با شیرینی رفتم خونه مامانم بهترین حس بود ک داشتم

بامنی؟؟؟

سلام مامانا.درمورشیرشب سوال داشتم دخترم ده ماهه هس ساعت ده یازده شب میخابه تاصب ساعت هشت نه بیدارمیشه یعنی تواین مدت اصلاشیرندم بهش؟ گشنه نمیشه؟ شماقطع کردین شیرشبو

خانواده خودم تا بی بی چک مثبت شد فهمیدن ولی خانواده شوهر هنوزم ک ۳۰هفتم خبر ندارن شوهرم خودش نگفته

من تا فهمیدم فوری زنگ زدم مامانم شوهرمم به خواهرش همه فهمیدن😂😂

به خانواده مون ازهمون اول گفتیم امابقیه هروقت میپرسیدن میگفتیم اره

من سه ماهگی به همه گفتم

من تا سه ماهگی فقط مامان و همسرم میدونستن بعدا به بقیه گفتیم

من تا بی بی استفاده کردم از سر ذوق گریم بند نمیومد شوهرم اومد بهش گفتم اونم خوشحال شد گریش گرفت بعد به مادرو خواهرم گفتم اونام به کسی نگفتن تا دوماهگیم تموم شد بعدا به خونواده همسرم گفتم.

خودم موافقم۳ماهوگذروندی بگه ادم بهتره ولی انقدحالم بدبود۵هفته مهمونی بودم خونواده همسرم فهمیدن و بقیه فهمیدن

من تو هفته ششم بود که فهمیدم به بستگان درجه ١ گفتم و زحمت بقیه‌شو اونا کشیدن😂

من تا ۳ ماه صبر کردم بعدش لباس سرهمی گرفتم تو باکس گذاشتم اول دخترمو غافلگیر کردم برای اومدن خواهرش بعد خانواده رو😻دخترم هم گریه میکرد هم از خوشحالی میخندید❤💕😍

من خودمـ ٨ هفته فهمیدم رفتم سنو همه فهمیدن

من چون هالت تهوی داشتم از همون اول همه فهمیدن باردارم البته بعد چهار سال خدا بهم داد

من به هیچ کس نگفتم مادر شوهرم فهمید ب شوهرم هم گفت

والا همون روز

من باردار بودم برج یک امسال همه ب طور اتفاقی شنیدن ولی همون برج یک سقط شد 😞 درد سقط ب کنار ولی عذاب روحیش خسلس سخده همین ک بقیه هی ازت بپرسن چرا سقط شد افتادی یا بی احتیاطی کردی واقعا ادم داغون میشه و هی یاداوری میشه 😬 ادم اذیت میشه

ما تا هفته ۱۲ صبر کردیم بعد شوهرم به خانوادش گفت
به مامانم تا بی بی چک مثبت شد گفتم 🤣🤣😁😁

سلام من۳۰هفته هستم ویه ساعت پیش مجبورشدم یه چیزسنگین بردارم چون کسی خونه نبودکمکم کنه.الان حرکت بچمم خوبه فقط یه کمی کمرم دردمیکنه آیااحتمال داره کیسه آبم پاره بشه یادهانه رحمم بازبشه؟کسی میدونه جواب بده لطفا

من تا غربالگری سه ماه اول رو نرفتم به کسی نگفتم

من تا چهارماهگی ب کسی نگفتم

خخخخ روز بعد از دو روز به همه گفتم

مگه این شوهر من میزاره سر هر دو بچم تا فهمید به مامانش گفت طاقت نداره😁

تا۳ ماه فقط اول مادرم ومادرشوهرم اینا فهمیدن

منم اولین روزبه همه گفتم

من تا آزمایش خون دادم برا بارداری مثبت بود ب خانواده خودم گفتم اونا هم کلا پخش کردن

سلام،من یه فته از موعدم گذشته بود فهمیدم حامله ام،تو نه هفته به همه گفتم

ما اولش فقط ب خواهرم گفتیم چون خیلی بامحبت و با تجربه اس بعد ک قلبش تشکیل شده ب همه اعلام کردیم

من ک حاملگی اولو ک ی هفته از موعدم گذشته بود ب همه گفتم دوماه سقط شد. این دفع تصمیم دارم نگم تا سه ماه

من بعد از سونو انتی ب بقیه اعلام کردم

من همون موقع ک بی‌بی زدم کل فامیلای همسرم از حسودی میخواستن بمیرن اصلا باور نمیکردن😐 کلا با ازدواج منو همسرم مخالف بودن😏

اره هیشکی ندید چون قطع رابطه کردم چون فاملامو بهتر میشناسم

چشم حتما میگم که مثبته ان شالله،مال شماهم خیلی کمرنگ بود خط هاش مشخص بود؟

من شوهرم رو سوپرایز کردم و بین خودمون موندن🤫😘
بعد یه جشن مفصل گرفتیم و خانواده ها رو دعوت کردیم و تو جمع مطرح کردیم من و همسرم🤩

بنظرم من بهتره بعد از هفته 12و سونوی ان تی گفت

من همون موقع که بی بی زدم همه خبر شدن😂😂😂😂

ان شالله خدا از دهنتون بشنوه منم مامان بشمم

بله تافهمیدم به همه گفتم

بعداز 3ماه مناسب ترین زمانه به نظرم

مرسی عزیزم فک کنم حس خیلی خوبی باشه که تا اسم مادر شدن مباد اشک چشام میریزه

من فقط ب پدرمادر همسرم و پدر مادر خودم گفتم

سلام خانوما ببخشین من امروز روز پانزدهم ای یو ای هستم بی بی چک زدم هاله افتاد خیلی ضعیف میتونه مثبت باشه عزیزان؟

من ک تا هشت ماه کامل ب کسی نگفتم و خداروشکر تا الان بارداری راحتی داشتم و کسی منو ندید خیلیم خوب اطرافیامو شناختم ک چقد حسودن

من بارداری اولم صبرکردم تاقلب تشکیل بشه بعدبگم ب همه ک متاسفانه تاده هفته ام صبرکردیم قلب تشکیل نشد واصلاهیچکس نفهمید حتی تنهاباشوهرم رفتم بیمارستان و سقط کردم .بارداری دومم هم ک تو۶هفته قلب تشکیل شد و به خانواده هامون گفتیم و بعدازاونم دیگه همه فهمیدن

دعا کنید منم مث شماها زودی مادر بشم شاید شما دعاتون مستجاب بشه خیلی وقته منتظر مادر شدنم دیگه روم نمیشه در جواب کسی ک ازم سوال راجب بچه دار شونم میپرسه بگم نه فعلا زوده

من عکس بیبی چکما فرستادم برا شوهرم شیفت بود چند روز..توافق کردیم تا غربالگری ۳ماهه به کسی نگیم من فقط به خواهرم گفتم قبل ۳ماه

من چون قصد نداشتم فقط گریه میکردم اولش بعد بیبی چک رفتم آزمایش همسرم رفت گرفت و به مامان و مامان همسرم گفتم
دارم سعی میکنم باهاش کنار بیام :)

من اول رفتم خونه مادر بی بی چک برام خرید زدم دیدم باردارم بعد روز بعدش به شوهرم گفتم یه جعبه شیرینی بخر بیار خونه مادرم بی بی چک نشانش دادم باور نکرد بعد روز قبل اومدیم خونه رفتیم ازمایش خون دادیم بعد یه هفتع دیگه جوابش میدادن دوباره بی بی چک زدم مثبت بود میخاست بال در بیاره

من اول به خواهرم گفتم بعد به شوهرم

سلام مامانا خسته شدم از پسرم موقعی غذا خوردن خیلی گریه میکنه چکار کنم؟؟

من یکسال داشتم میرفتم دکتر.روز تولد بچه خاهر شوهرم داشتم خونشو جارو میکردم اخه حامله بود گفتم کمکش کنم.دو روز مونده بود پریود شم.بعد از جارو کشیدن‌گفتم وای کمرم حیلی درد میکنه مادر شوهرم گفت حامله ای گفتم نه بابا دو روز دیگه وقت پریودیمه برای همین کمر درد دارم گفت فک کنم حامله ای.دو سه روز بعدش به خاهرم‌گفتم داری میای یه بی بی چک بخر.خرید زدم منفی بود.گفتم خب دیگه این‌ماه هم نشد دوساعت بعد رفتم دیدم یه هاله خیلی کمرنگ افتاده.شوهرم از سر کار اومد با گریه بهش گفتم شوهرم گفت فک نکنم بعد از دوساعت جواب درست باشه بزار فردا بازم‌بی بی چک میخرم.۶ تا خرید اورد دو سه رو هی میزدم هر رزومه پررنگ تر میشد.شوهرم اعصابش خرد شد گفت پاشو بریم آزمایش بده.رفتم آزمایش دادم مثبت بود شوهرم گریش گرفت.زنگ زدم به مامانم و خاهرام گفتم.شوهرم رفت سیسمونی فروشی یه جفت جوراب خرید با یه جعبه شیرینی رفتیم خونه خاهر شوهرم اخه نادر شوهرم اوجا بود.اول فک کردن جوراب رو برای بچه خاهر شوهرم خریدیم.تا خنده شوهرمو دیدن شروع کردن با گریه کردن.مادر شوهرم منو شوهرمو بعل کرد و بوس و گریه و خاهر شوهرمم همینطور.خیلی حس‌خوبی بود.اخه اولی نوه از پسرشون بود پسره من

من ازبس منتظربودم همون لحظه به همه گفتم 🤩🤩🤩

من همون اول که صدای قلبشو شنیدم به همه گفتم

من به مامانم سریع گفتم همسرم هم به مامانش گفت... مادرشوهرمم به همه گفت تو هفته سوم...
من دوس نداشتم کسی انقدر زود بفهمه اما قسمت بود دیگ😉

اذیت نمی شوید با بچه ۶ ماهه میخواید اقدام کنید

تا ۴ماهگی نگفتم

سلام.من و همسرم بعد غربالگری سه ماهه اول به خانواده همسرم گفتیم...
بعد ۴ ماهگی به خانواده خودم.

من بعد از سونو تشکیل قلب به
خانواده خودم و شوهرم گفتم
اونا هم بعد اینکه غربالگری اول رو
رفتم به بقیه گفتن

سلام من اول به شوهرم وخانواده خودم بعد دوماه ب خانواده شوهرم گفتم

بله جانم چون من یکم اضافه وزن داشتم بخاطرداروهای ناباروری زیادی شکمم معلوم نبود و همسرمم چون مآموریت میره شهردیگه زیادخونه نیست متوجه نشد

من اولی رو زود گفتم ب همه بعدش ی چون ی سقط داشتم این یکیو اول تا ی ماه و نیم تا مطمعن نشدم ب کسی نگفتم حتی شوهرم ولی بعد از بیبی چک ب شوهرم گفتم و اونم ب مامانش خبر داد و منم ب خانواده خودم گفتم

من تا ۵ ماهگی به کسی نگفتم

فقط به پدر مادرهامون و خواهرم گفتم. مادر شوهرم گفت تا 5، 6 ماهگی که شکمت بزرگ نشده نمیخواد کسی خبردار شه😅

من اول به نزدیکانم گفتم شامل همسرم و مامانم و یکی دونفر خونواده که ارتباط داشتیم‌‌...بعد سه ماه اول به دیگران اطلاع رسانی کردیم

پس چی اول ازهمه به شوهرجان.بعدم خانواده مادرشوهر بعد خانواده خودم😁😁😁

من روزی که بیبی چک مثبت شد به خاله ام و مادرشوهرم گفتیم .. بعد رفتم ازمایش دادم و با شیرینی رفتیم پیش مامانم

دعا کنید اگر مصلحت خدا به من دختر بده ...دوقلو بشه ک عالیه🤩

چون مشکل ناباروری داشتم وبعداز۴سال تاتونستم بارداربشم ۷ماه ب کسی نگفتم جالبش اینه ک حتی ب شوهرمم نگفتم وخودشم نفهمید واگه نمیخواستم برم کربلا و دکترم اجازه نداد هم تاوقت زایمان ب کسی نمیگفتم

گفتم

من همون اول ب مادرشوهرم گفتم بعدشوهرم وبعدخونواده خودم ولی ب خونواده شوهرم تازگیاگفتم

من از اول به همه نزدیکانم گفتم

من چون مشکل داشتم و احتمال سقط بود تا ۴ . ۵ ماهگی به کسی نگفتیم

من شوهرم وقتی بی بی چک مثبت شد انقد از خوشحالی داد زد حتی همسایه ها باخبر شدند

اولی رو خیلی زود نگفتیم اینم چون افتادم رو خون ریزی شدید و استراحت مطلق فهمیدن دومی رو تا شش ماهگی هیچکس نمیدونست

من از همون اول گفتم.. قبلش دو بار سقط داشتم چون از همون اول به کسی نمیگفتم😐

من بی بی چک مثبت شد شوهرم از خوشحالی زیاد همرو خبر دار کرد 😐😐😐

تا ۵ ماهگی صبر کردیم به مادرم و مادرشوهرمینا همزمان گفتیم چون کرونا بود رفت و امد نداشتیم خیلی تابلو نشد تهوع های بدم 😉

صبر کردم نگفتم به هیچکس اخه یه بار سقط داشتم اولش به همه گفتم بعد سقط شد

چون چن سال از ازدواجم گذشت ب خواهرم گفتم اونم از خوشحالی ب همه گف شوهرم گف کاش میذاشتیم تاصداقلبشوبشنویم بعد همه میفهمیدن😍😍

بنظرمن ‌‌اولش همسرو مادرازهرکسی بهتروواجب تر ک بدونه وبقیه بهترنزدیک چارماهگی بفهمند.

من فقط به مادرمو خواهرمو مادرشوهرم گفتم

ما یک هفته ای صبر کردیم تا ازمایش بدیم و مطمئن بشیم بعد پخشش کردیم ی همه گفتیم استوری و وضعیتم گذاشتم😉😁

من برای رضای خدا و سلامتی دخترم دادم نیتم خیر بود

من به مامان و مادرشوهرم گفتم بقیه رو بعد انومالی گفتم ولی اکثرا بعد هفته ۱۴ میگن ک خطر سقط ی کم رفع شده

همون اول گفتم

من دیگه به کسی اعتماد نمیکنم

به مامانم گفتم بقیه رو ی ماه صبر کردیم

همینو بگو

من بچه های اولم پیش مادر شوهرم بودم همون ماه اول گفتم چون دوتا سقط قبلش داشتم و خانوادم دور بودن بایستی میگفتم که برای یه روزهایی که استراحت مطلق بودم کمکم کنن
اما الان دوماه باردارم چون هنوز خبری از تشکیل قلب نشده فقط به شوهرم و دوتا خواهرام گفتم تشکیل قلب که بشه تا هفته 12بعد آز ان تی بهشون میگم

از همون اول به همه گفتم😐

سلام بااینکه اینجا جاش نیست ولی من میگم
یکساعت پیش ی پیامی اینجاخوندم ی مادری برای بچش کمک خواسته بود برای شیرخشکش
منم برای رضای خدا کمک کردم فقط گفتم فاکتور خرید شیر از داروخونه بگیر و برام عکسش بفرست من بعد از تمام شدنش بازم کمکت میکنم
تا پرداخت کردم دیگه پیامم رو نخوند
فکر میکنم خیلیها اینجا دروغ میگن
خیلی بده از دلسوزی دیگران سوء استفاده میکنن.
انگار اینجا ی جایی شده واسه فریب دادن مردم و پول گرفتن
بااینکه ما با نیت خیر اینکارو میکنیم

سلام من بعد۲ماه گفتم

به مامان هامون سر بچه اولم همون اول گفتم فامیل بعد ۳ماه ولی واسه بچه دومم فهمیدم به مامانم گفتم به مادر شوهرم تا ۱۲ هفته چیزی نگفتم به بقیه فامیل هم تا۶ ماهگی

دکتر گفتم گفت طبیعیه به نظرتون پیش قابله های قدیم برم شکم مو بچرخونه خوب هست میگن ادم خیلی سبک میشه ....

سلام مامان های عزیز من تو هفته ۲۹ بارداری هستم دیگه میرم تو ۸ ماه خیلی پهلوهام سفت میشه مثل سنگ به نظرتون چیه طبیعی بچم هم گفتن دختر

همون شب به مامانم گفتم ولی فامیلمون تا سه ماهگیم چیزی نمیدونستن
به مادرشوهرمم چند روز بعدش گفتن که خب متاسفانه از این تیپ شخصیتاست که نمیشه بهش گفت به کسی نگو..برای همین کل قوم همسر خبر دار شدن

به لطف همسرم که چیزی تو دلش نمیمونه همه از همون لحظه اول میدونن🥴

منم تا هفته 9کسی نمیدونست ولی اینقد حالت تهوع دارم همه فهمیدن دیگه

من موندم چرا میگین اول به شوهرم گفتوم مگه اون قراره ندونه گلو خودش کاشته😂😂😂

به نظرم تا ۳ماهگی یا تا همون تشکیل قلب جنین نباید به همه خبر داد، به جز خانواده نزدیک اونم با کسی که راحتی،برا اقدامات اولیه بتونین ازشون سوال کنیدچون امکان داره هر اتفاقی بیفته خدایی نکرده برا جنین.

ما سر سفره بودیم همسرم به پدر و مادرم گفت تبریک میگم دارین نوه دار میشین خیلی خجالت کشیدم فقط خونواده ام میدونستن تا سه ماهگی به همه گفتیم

بعد از غربالگری اول به همه گفتیم

تا ماه ۵ هیچ کس نمیدونست، تازه اون موقع هم انقدر حالم بد بود بقیه فهمیدن بازم نمیخواستیم بگیم

سلام خانمها میشه راهنمایی کنید اگر دوفرزند داشته باشیم وبرای هردو نیاز به گهواره داشته باشیم چطور هر دورا میتونم عضوکنم ومشاوره بگیرم

سلام
منم اول به مامانم و مادر شوهرم گفتیم و قصدمون این بود بعد سه ماه به بقیه بگیم ولی اینقدر حالم بد بود همه فهمیدن😂

سلام تا به همسرم گفتم،فوری به خواهراش خبر داد😍

اولیو همون اول به همه گفتیم،سر2هفته سقط شد😕امیرعلیو تا4ماه هیچکس خبرنداشت بغیرازمادرشوهرم.حتی مامانمم خبرنداشت😊

از همون اول به همه گفتیم😃

من اولش فقط همسرم یعنی ما خودمون منتظر بودیم چون میخواستیم نینی دارشیم بعد هفت هفته که گفتن قلبش تشکیل شده به مامانم اینا گفتیم، بعد غربالگری به همه گفتیم دیگه.

خیلی دوری 😢

مامان و بابام و شوهرم که همون اول رفتم سنو فهمیدن چون فکر نمیکردم حامله ام و با من بودن توی دکتر
ولی به بقیه اندازه چندروز صبر کردم و بعد خبردادند که جواب آزمایش ببینیم و مطمعن بشیم
آخه ما بچه دار نمی‌شدیم

والا همسرتا فهمید ماداریم پدرمادرمیشیم زنگ زد برای مادر شوهرم بهش گفت من یهش گفته بود حداقل یه هفته صبر میکردی بعد میگفتی الانم یه دختر ۹ ماه ۱۸ روزه دارم

توی چندهفتگی که متوجه شدم فقط به خونواده ها گفتیم ولی به بقیه فامیل و اینا بعد از سه ماهگی

بعد چهار ماه گفتیم بعده تکمیل غربالگری ها بجز پدرمادرم

تا الان کسی نمیدونه بغیر مامانم شوهرم

من سال ۹۰ازدواج کردم ۳۵سال داشتم شوهرم هم ۵۵سالش بودیک بچه سقط کردم دوسال بعدش پسرم راباردار شدم خدتروشکرالان چهارسال وده ماه داره

من هم به مادر و خواهرم گفتم

من شوهرم رفت جواب آزمایش گرفت وقتی فهمیدم به خانواده ی درجه ی اول گفتم بعد سه ماه به غریبه ها گفتیم

من گفتم از همون اول😄😁

ممنون عزیزم

من بعد از چار ماه به همه گفتم

بعد شنیدن صدای قلبش به همه گفتیم

چون سقط داشتم به کسی نگفتم تامطمعن بشم بی بی چک که زدم مثبت شد به.شوهرم گفتم فرذاش رفتم ازمایش بعدبه خواهرم. 6هفته به جاریم گفتم قلبش که تشکیل شدشوهرم به مادرش وبابام گفت غربالگری اول همه گفتیم

من ۵ ماهگی به بقیه گفتم فقط خودم و شوهرم خبر داشتیم

من هم وقتی فهمیدم شوهرم از شوق به دو خانواده فقط گفت بقیه فامیل بعد

سلام من تا سونو ان تی به هیچکی نگفتم فقط خودم وشوهرم میدونستیم بعد به مادرم گفتم و کم کم به بقیه

من که باردار نمی‌شدم دیگه همه ناامید شده بودن بعد آزمایش دخترم به همه گفت تلفنی.

عزیزم وضعیت مون خوب نیست

من اولین بارخونه پسرشوهرم دعوت بودیم موقع خوردن کباب شامی حالم بهم خوردبعدچندروزبعدرفتم خونه خواهرم یک تست داشت تست دادم معلوم شدحامله ام بعدرفتم ازمایش دادم فهمیدم حامله ام ولی بچه های شوهرم کارد میزدی خونشون درنمی اومدمی گفتن چراحامله شدی بابای ماتوی این سن بچه می خوادچکارباهام قهرکردن اخه من دختربودم عروسی کردم دلم بچه می خواست

همون اول ب خانواده خودم و همسرم گفتیم
ولی به باقی فامیل بعد از ان تی

من بعد از سونوی تشکیل قلب به همه گفتم😍

سلام من سونوگرافی غربالگری دادم همه چیم نرمال فقط توی این که نوشته استخوان نازال تشکیل هست موندم کسی اگه میدونه چیه بگه ممنون میشم

به نظرم سه ماه اول بگذره غربالگری اول و بریم از سلامت بچه مطمئن بشیم بعد بگیم من‌که اینکار و کردم جز مامان و همسرم هیچ کس نمی‌دونست

سلام خوبین ازتون خواهش میکنم توروخدا کمکم کنید بچم مریض از وقتی ب دنیا اومد بیماری صرع داشت ای چند وقت همش تشنج میکنه دو روز شیرخشک نداره همش گریه میکنه امشب تا صبح روپام بوده نخوابیده هی گریه کرده التماستون میکنم کمکم کنید حتی نفری پنج هزار شده صدقه بچه هاتون بدین من ی شیرخشک براش بخرم شما مادرید حال من بفهمید بخاطر بیماری بچم انقدر قرض کردم کسی بهم رحم نمیکنه ب پاتون میفتم التماستون میکنم ب بچم کمک کنید خیلی گریه میکنه تورو ب حق اولاد فاطمه کمکم کنید بخاطر گرسنگیش هی تشنج میکنه ب پاتون میفتم کلفتیتون میکنم کمکم کنید 5892101373373840

سلام مامان سیدسامیارهستم لطف بهم کمک کنیدسامیاریکسال ودوماه داردخیلی جیغ میزنه چکارکنم که جیغ زدن روکناربزاره لطفا راهنمای کنید

مامانا ی سوال من ازمایش nt سندروم دان زده ۱به ۹۸۷خیلی نگرانم گفتن هفته ۱۶ دوباره ازمایش بدم کسی براش پیش اومده بعد توازمایش دوم نرمال باشه؟

من همون روز اول فهمیدم ۵هفته و ۵ روز بود به همسرم و مادرم گفتم

من اول همسرم بعد خانواده ها

من تا سه ماه شد فهمیدم که حامله هستم

من یه روز قبل از ولنتاین فهمیدم ۶ هفته هستم روز ولنتاین هم به همسرم و همه گفتم 🥰

از همون لحظه که فهمیدم اول به شوهرم بعد به همه گفتم

بهم گفت سقط کن الانم که پسرم ب دنیا اومده میخاد طلاق بگیره

یکماهم که شد به خواهرم گفتم دو ماهگی به مامانم و خانواده شوهرم الانم چهار ماهمه هیچکس جز اینا نمیدونه

من وقتی دو ماه شدم به مامانم گفتم به بقیه وقتی ۳ ماه شدم گفتم به نظرم لزومی ندارد همه بدونن😊

من همون روز اول که فهمیدم به شوهرم گفتم وخانوادم توسه ماهگی همه فهمیدن

من قلبش ک تشکیل شده بود گفتم

سلام خانم ها دلم خیلی هوس گوشت گوسفند کرده ولم خیلی دنباله جو جه است😥

من که به همه گفتم

من فقط مادر وهمسرم میدونستن به بقیه وقتی رفتم تو ماه ۴ گفتم

سلام خانمها کسی هست که فرزند ۵ سال داشته باشد و اقدام کزده باش برا بچه دوم میخوام ببینم ادم اذیت نمیشه

من به همممممه گفتم درررجا😂😂😂😂😂😂😂

من هنوز نگفتم و نمیگم تا موقع جنسیتش.فقط شوهرم میدونه

ساعت ۱۲ شب که از خونه مامانم برگشتیم خونه خودمون و به خاطر حالت تهوع های من همه میگفتن شاید بارداری تست زدم و مثبت شد و همسرم یک لحظه هم صبر نکرد و در جا زنگ زد به مادرم 🤪

من وقتی فهمیدم باردارم همسرم مسافرت کاری بود واسه اینکه کارشو ول نکنه بیاد بهش نگفتم به کسی هم جز مامانم نگفتم حتی بابامم نمیدونست بعد ۱۰روز همسرم اومد بهش که گفتم از خوشحالی گوشیرو برداشت به همه خبر داد😃😃😃

مهم آرامش خودته. با اونی که راحتی حتما بهش بگو. چون نیاز داری کمکت باشه. هم از لحاظ روحی و هم مراقبت های بارداری.

من همون روزی که جواب آزمایش بتا رو گرفتم، به خانواده هامون گفتم. اما به بقیه توی ۵ ماهگی گفتم.

بعد همسرم اولین نفر زنگ زدم ب بابام گفتم،بعد ب داداشم گفتم،ایقد خوشحال شدن نگو

منم همون اول که بیبی چک مثبت شدبه مادرموشوهرم گفتم مادرشوهرمویادم نمیاد

بله نزدیک۴ماه قبل بارداری زیرنظر پزشک بودم

همون اول به همه گفتیم

همون اول به همه گفتیم😂

از همون اول به خانواده ها گفتیم

یکم اطرافیان رو زندگیمون حساس بودن منم تصمیم گرفتم که نگم... ولی بعداز یکماه ونیم از بارداری ام نزدیک بود سقط بشه و دچار خونریزی های شدید و ویار بسیار زیاد شدم که دیگه مجبور شدم هم تحت نظر دکتربشم هم اینکه دیگه همه متوجه شدن استراحت مطلق شدم .....
خب اگه رسیدگی وتوجه اطرافیان باشه خوبه که بدونن...
اگرکه بعضیا دارند چنتابچه میارن و سرزنش فامیل میشن خب حتی حالشون هم بدباشه نمیگن درکل حمایت کردن توشرایط بارداری و زایمان خیلی مهمه و رغبت میشه برا آوردن کودک بعدی....

صبر کردم

فقط به خواهر و مادرمو دوست صمیمی ام اول گفتم و بعد از هفت هفتگی به مادرشوهرش گفتم ولی بقیه فامیل و دوستان شش ماهگی به بعد فهمیدن

آزمایش دادم بعد گفتم

بعد سه ماهه اول بهترین وقته

انقد زود زمین‌گیر شدم که همه فهمیدن😬😬😬

من میدونستم شوهرم میگه اومدم خونه زنگ زدم گفتم به مادرشوهرم مامان خودم که گفته بود اون زودتر ازمن زنگ زده بود گفته بود

خبر ندادم. هفته هشتم مامانم و بابام خبردار شدن. هفته ۱۲ خانواده همسرم و بقیه ماه چهارم چون به خاطر مراسم عروسی برادرم نتونستم مسافرت کنم و برم و سوال بود چرا تنها خواهر داماد نیست!

من صبر کردم جنسیتش مشخص بشه بعدش به همه گفتم

نمیشد ک نگفت چون من از اول بارداری حال تهوع داشتم

كمك ميخواين برين بهزيستي یا کمیته امدادد اینجا متاسفانه نمیشه اعتماد کرد والا اینترنت هم ارزون و واجب نیست که پولش هم اندازه یه قوطی شیر خشک میشه

والا من بعدچندسال نازایی یکی از روش های بارداری نازایی رو انجام دادم ک همه منتظر بودن بدونن گرفته یانه وازهمون ثانیه اول ک جواب آزمایش رو گرفتم به همه خبردادم ک همه دعام کنید اینبارم گرفته اگه دوباره نمیره یا سقط نشه
تا وقتی به دنیابیان ک نارس هم شد۳۰هفتگی بدنیااومدن همه بامن استرس کشیدن ومنتظربودن
فکرشم حالمو بدمیکنه خداروشکر تموم شدوحالابچه هام صحیح وسالم توبغلمن

من از همون اول گفتم و الان پشیمونم از بس همه میگن چرا انقد طولانی شد بارداریت، ذوق داشتم خب بلد نبودم مثل بقیه تا پنج ماهگی پنهان کنم

نه مامان الیاس جان خودم سر بچه اولم از سه ماه قبل بارداری رعایت میکردم

انقد خانواده و اطرافیان منتظر همچین خبری بودن ک بعد از اینکه آزمایشم مثبت شد بهشون گفتم

من هم از همون اول گفتم

اول به شوهرم و جاریم بعد به مادرشوهرمو مامانم مادرشوهرم ک کل محلو پرکرد فضول خانوم با اینکه گفتیم نگو

صبر کردم

نه من نگفتم تا5ماهگی 😁حتی خونوادم

از همون اول گفتم

من از اول گفتم😂😂😂.
خودمم خییییلی خوشحال بودم😍😍😍

برنامه عکسوت رو نصب کنید کد هنگام ثبت نام کد معرفی 44346098 رو بزنید هفت عکس رایگان هدیه میکنه چاپ میکنه میفرسته با کیفیت عالی

چون قبلاً سقط شد بچه اولم کیان جون رو بعد دوماه خبر دادیم

سه روز از موعدم گذشته بود رفتم بتا دادم همین که مثبت بود به همه گفتم

من بمحض بیبی چک گذاشتم مثبت شدشوهرم گوشی برداشت ب کل جهان خبرداد🤗

من اول با شوهرم فهمیدیم بعد به مامانم گفتم بعدش مادرشوهرم و جاریم و.....

اولی رو زود ب همه گفتیم ازشوق دومیو خداخواسته بودتا۴ماه ب کسی نگفتم چون بچه اولم ۹ماهش بود،مامانم تافهمیدکلی دعوام کردک بچت کوچیکه وفلان حححح

من هم بیبی چک گذاشتم و بعد از اینکه مثبت شد به همسرم گفتم و بعد از ۳ ماه به خانواده و اطرافیان گفتیم.فکر میکنم باید کمی صبر کرد و اطلاع داد.😘

من اول ب خانواده گفتم بعد کسایی ک حضوری میدیدم میگفتم. اما تا روز زایمان تو اینستا نگفتم خیلی از دوستام آشناهای دور نمیدوستن تا روز زایمان عکسشو گذاشتم خیلی از دوستام از شهرهای دیگه زنگ زدن جیغ میکشیدن باحال بود😅

منم اولش به شوهرم گفتم بعدبه خواهرم بعدبه مادرشوهرم بعدشم به مامانم

نه زود گفتیم چون که من بارداری هام خطرناکه و مادرشوهرم ازم کار میخواست
اینکه خمیر درست کنم
نون بپذم و.....
خب باید میدونست که انتظاراتشو کمتر میکرد
اونم که بی بی سی
اگه اون فهمید
جهان همه فهمید

من تا۴ماهگی به خانواده شوهرم نگفتم.اخه دوتا دختردوقلودارم۸ساله و باردارشدم زیر نظرپزشک و برنامه غذایی برای پسر شدن.بعد۴ماهگی شوهرم به خانواده اش گفت ولی تا پنج ماهگی دکترم همش میگفت پسره بعدش هرچی سونو رفتم همشون میگفتن مشخص نیست جنسیتش یا میگفتن۵۰/۵۰ منم دوست نداشتم دختر بشه اخه دوتا داشتم.میگفتم اگه دختربشه سقطش میکنم.سونو اخری رو رفتم گفت پسره تو بیمارستان پرونده ام پسر بود دستبند دستم زده بودن پسر.وقتی بچه رو دراوردن دیدن دختره و دنیا رو سرم خراب شد وتا سه ساعت تو ریکاوری بودم ب خاطر حال بدم.ولی الان دخترم۸ماهشه برکت زندگیم شده عاشقشم انقدر دوستش داریم

به همه گفتم😂

هیچ وقت فاز اینایی که مخفی میکنن ونمیگن و دیر میگن رو نفهمیدم.🙄بابا مگه میخا بگیرنش ازمون.بالاخره که میفهمن.

یهو به همه نگفتم . چون خیلیم حالم بد بود. نزدیک غربالگری اول که شد کم کم همه فهمیدن. اولش فقط درجه ۱ ها میدونستن و دوست خودم. بنظرم بعد غربالگری اول بهترین موقعست

اولین نفر به مامانم و خواهرم گفتم....بعد جاریم اومد خونمون شک کرد...گفت حامله ای گفتم اره،ولی به کسی نگو...هنوز پاش به خونشون نرسیده بود فضول خانوم به همه عالم و ادم گفته بود....
شوهرم بهم زنگ زد گفت اومدم تعذیه یکی از اقوام همه دارن بهم تبریک میگن،تو به کی گفتی؟
گفتم به داداش و زن داداش فضولت😂😄

من هفته دهم بارداری به همه گفتم بعد دوستم برا تلافی ۵ ماهگیش به من گفت بعد من الان تصمیم گرفتم برا تلافی دیگه به هیچکی نگم هرکی دید شکمم بالا اومده میفهمه گفتن نداره

من مادرشوهرم خواب دیده بود ماخودمون میدونسیم ، بعد ک خوابشو تعریف کرد گفتیم بهشون اونم تلفن برداشت همه رو خبر کرد😄

همسرم

من همون روز اول گفتم 😁😁😁😁

من بی بی چک زدم ی خط پرنگ ی کمرنگ انداخت رفتم آزمایش خون وسنو دادم مطمئن شدیم بچمون سالمه ب بقیه گفتیم. آخه قبلش باردار بودم قلبشون تشکیل نشده بود

من هنوز شک داشتم باردارم که اول به خواهرم گفتم و اونم با عجله شبانه رفت برام بیبی چک گرفت تا ببینیم واقعا باردارم یا نه و صبح زود بی بی چک مثبت نشون داد و اونموقع همه فهمیدن و خیلی خوشحال بودیم ولی به مادر شوهرم بعد از تشکیل قلب گفتیم و به فامیل هم حدود ۴ ماه به بعد گفتیم

ممنونم گلم

من همون روزی که آزمایشم مثبت شد به مامان و مادر شوهرم گفتم اونا دیگه خودشون زحمت کشیدن به همه گفتن 😅

من وقتی باردار شدم فقط به مادرم گفتم بعد فهمیدم دوقلوهستن باورمون نمیشد به مادرم گفتم شوهرم هم به خانوادش گفت ولی به هیچ کس نگفتیم دوقلو هستن یک هفته مونده به زایمانم خودم به دوتا خاله هام گفتم از تعجب دهنشون باز شده بود دیگه همه جا پخش شدهمه جا حرف از من بود چون تو فامیل دوقلوی پسر نداشتیم وهمه هم پسر دوستن

من اول خبر بارداریمو باشوهرم یه کیک خوشگل گرفتیم همه خانواده های دوطرفو دعوت کردیم سوپرایزشون کردیم

والامن توعقدباردارشدم دوماهه ب عروسیم اولین نفرم ب آبجیم گفتم ☺

همون روزای اول همه فهمیدن

من دلیلی برا نگفتن نمیبینم وقتی آدم مطمئن میشه ک بچش قلبش تشکیل شده چرا نگه آخه مگه میخان بیان بچه رو بگیرن از آدم

سلام مامانا میشه با دستگاه موزر موهای بچم رو کوتاه کنم مشکلی نداره برا سلامتیش؟

به نام خدا به عالم و آدم 😂😂😂😂

هفت‌هفتمه
به هیچکس نگفتیم جز مامان‌وداداشام
انشالا۳.۴ماهگی میگیم بعدازغربالگری انشالا

اول به شوهرم گفتم اون منو لو داد 😂😂

من شبش شوهرم برام بیبی چک گرفت، دیگه تا صبح از استرس خوابم نبرد تا دیدم رفت سرکار بیبی زدم دیدم مثبت شد منم تو واتساپ براش فرستادمش دیدم برگشت خونه از سرکار 😐😂بعدشم برا اطمینان رفتم ازمایش خون دادم ک گفت مثبت شده و مامانم و گفتم اما خانواده شوهرمو گذاشتم بعد اینکه قلبش تشکیل شد بهشون گفتم

من خودم یه ماهه بودم متوجه شدم.به خانواده ها دو ماهم که تموم شد خبر دادیم.البته تصمیمون ۳ ماهگی بود ولی من حالم بد بود دیگه همه شک کردن و هم خودم طاقت نیاوردم دیگه😃

توهردوتاش قایم کردم🤣🤣

ممنونم مامانا راهنمایی کردین

من سریع گذاشتم وضعیت واتساپ کل دنیارو خبر کردم از ذوق 🤣🤣🤣🤣

ما تا زمانی که از تشکیل قلبش مطمئن شدیم به پدر و مادرامون گفتیم ولی به بقیه خانواده و دوستان بعد از غربالگری اول وقتی کامل مطمئن شدیم🙈

من دوست داشتم تا سه ماهگی به هیچکس نگیم
اما شوهرم مدت زمان زیادی سر کار بود و شب برمیگشت خونه دوس داشت بقیه حواسشون بمن باشه
یک هفته بیشتر نشد پنهون کنیم
از پدر و مادرا البته بهشون گفتیم به هیچکس نگن و نگفتن

دعامون کنید

😂 شوهر من فقط به خواجه حافظ شیراز زنگ نزد بگه😁 همه در کل کره خاکی فهمیدن

من دیروز با بیبی چک فهمیدم که باردارم و امروز به مامانم و خواهرام گفتم ،به باقی بعد از دوماهگی شاید گفتم

من سر بچه اولم 19 سالم بود ودانشگاه میرفتم یه هفته شبا دل درد شدید داشتم و همش مسکن میخوردم چون یه ماه جلوگیری نکرده بودیم که رفتم ازمایش تنها و دیدم باردارم زنگ زدم شوهرم گریه کردم که چرا الان تنهام😂😬 شب با شام و شیرینی اومد خونه بعد از اینکه فهمیدیم قلبش سالمه به همه گفت😂
بچه دومم تا 52 روز خودمم نمیدونستم فقط به مامانم و خواهرم گفتم تا وقت تعیین جنسیت که مامانم به زن داداشام گفت😂😂از من بود تا زایمان نگم سوپرایز بشه

سلام خوبید من سر بارداری اولم دو سال بود باردار نمی شدم دکتر میرفتم دیگه ناامید شدم بعد خواهرم زنگ زد پریود نشدی گفتم هنوز چند روز مانده تا تاریخش با اصرار که خواب دیدم برو بیبی چک بخر رفتیم گرفتیم بعد زدم مثبت بود همون لحظه باز شوهرم باورش نمی شد من به زور بروم آزمایش بدین گفتم بذار فردا صبح گفت همین الان برد آزمایش دادم مثبت بود از خوشحالی همان لحظه به خانواده خودم و خودش زنگ زد گفت سر بارداری دومم بعد سه سال موقع کرونا بود است زدم مثبت بود همون زمان همسرم مشکوک به کرونا بود بازم خدا را شکر کردیم اما همسرم نزدیک نمی آمد بعد تشکیل قلب به خانواده ها خبر دادم اما کاش نمیدادم از بس اذیتم کردن آخه هی پرسیدم جنسیت چیه هر چی گفتم تا دنیا آمدن دخترم باور نداشتن بعدم هیچ کس جای من سزارین بودم و بچه ام نیامد آخه سه تا فرشته دختر دارم از بس سر بچه

من که دخترم نا خواسته بوده بعد کلی جنگ رفتم بی بی چک زدم مثبت شد بعدش مطمئن نبودم که بازم بچه دارم رفتم سونو یهویی گفت ی جنیین زنده ۸هفته پرهام ریخت اصلا فکرشو نمیکردم بعد از ۱۵سال خدا بهم بچه داده نمیدونستم گریه کنم یا ذوق کنم شاید باورتون نشه تو بهترین روز زندگیم غمگین ترین ادم بودم خیلی سخت بود واست خودم سوپرایز شدم فقط همه ناراحت ولی خداروهزار مرتبه شکر میکنم که ی دختر سالم زیبا خدا بهم داده من الان خوشبخت ترینم هیچ وقت نا امید نباشین ❣خدا خیلی بزرگه و بزرگیشم نمیشه اندازه گرفت🙏❣

اول به خواهرم گفتم

من وقتی فهمیدم و آزمایش خون دادم و مثبت شد، به همسرم گفتم ولی تا دو ماهگی به کس دیگه ای نگفتیم، بعد از دوماه که قلبش هم تشکیل شد به خانواده هامون خبر دادیم.

به خیلی ها بعد از سه ماه گفتم چون هماتوم داشتم خیلی میترسیدم

ما چندوقت جلوگیری نداشتیم چون قصد داشتیم بچه دار بشیم خلاصه بعد چندوقت وقتی دیدم پریود نمیشم تصمیم گرفتم هفته بعدش آزمایش بدم و آزمایش که دادم جواب مثبت شد جواب آزمایشمو تو واتساپ استوری گذاشتم و یه متن قشنگ زیرش نوشتم چون حیلی خوشحال بودم و همه یعنی خانواده خودمو همسرم فهمیدن باردارم خدایا بی نهایت شکر بابت بچه هام که سالم و سلامت هستن 😍😚😍😙😍😘

اول به مادرو خواهرم دوماهم شد مادرشوهرم ۳ماهم تموم شد جاریا

من بعداز۱۴سال تصمیم گرفتم حامله بشم بی بی چک زدم مثبت شد اول به خاهرم گفتم

سلام برهمه مامان عزیز من بچه سومم هسته بعد يازده سال تصمیم گرفتم حامله بشم خوب وقتی پریود نشدم دیگه شک کردم حامله هستم به آقا گفتم بعدهم آزمایش اولیه انجام دادم به همه گفتم خانواده همه میگفتن این دیگه دختر هسته هرکسی اسم انتخاب می‌کرد بعد سنو تعیین جنسیت بازم شد پسر خداروشکر میکنم بچه هام سالم هستن

من حدود دو سال پیش بار اول باردار شدم تا آزمایش دادم و مثبت شد به همه گفتیم متاسفانه تو سه ماهگی قلبش ایست کرد و تو شکمم مرد رفتم بیمارستان سقط کردم حدود یه سال پیش دوباره تحت نظر پزشک باردار شدم اولش به مامانم اینا گفتم ولی حدود سه ماهگی که خطر سقط برطرف شد تازه به مادرشوهرم اینا گفتیم چون چهارتا خواهرشوهر دارم و فامیلای مادرشوهرمم زیادن برای همین خطر که رفت تازه به اونا گفتیم چون سری اول که سقط شد خیلی پشتمو و تو روم حرف و حدیث دراومد خداروشکر که سر این یکی خدا بهم رحم کرد و به خیر گذشت الهی خدا دامن هر کی با بچع مهربونه سبز کنه

من همون اول بی بی چک زدم مثبت شد به همه گفتم شیرینی هم دادم روز بعدش آزمایش دادم اونم مثبت شد😍😍

نه

اونایی که دنبال درامدم در منزل من بهتون کار اتلیه مجازی که اینروزا خیلی پر رونق شده رو پیشنهاد میکنم کافیه اموزش بیبنید و در منزل کسب درامد کنید.
من به خیلی ها اموزش دادم الانم خودشون دارن کسب درامد میکنند خواستبد نمونه کارامم بیبنید و قضاوت کنید تشریف بیارید واتساب
اینم شمارم
۰۹۰۱۵۱۰۲۲۱۰

با کمترین قیمت ۷۰ هزار تومان یک ادیتور حرفه ای شوید

مورد داشتیم طرف بی بی چک زده منفی هم بوده کل خانواده رو خبر کرده بهش گفتن ازمایش بده جوابشو گرفته یه جعبه شیرینی خریده خونه پدرش خواهرش برادراش رفته هرکدوم دوسه تا دونه شیرینی داده. نکنین اینکارارو.....

من ازمایش مثبت شد مامانم گفتم... سونو تشکیل قلب ۸ هفته بودم به مادرشوهرم گفتم...بعد ان تی تقریبا ۳ماهونیم بودم به کسی نمیگفتم اما از فامیل اگه کسی میپرسید میگفتم اره باردارم😉

۰۹۰۱۵۱۹۲۲۱۰

تبدیل عکس خونگی به اتلیه با کمترین زمان و قیمت و با کیفیت از طریق واتساب پیام بدید و عکس خود و یا فرزندتان برای ما ارسال کنید و به وسیه فایل عکس اتلیه ای تحویل بگیرید
هر تم فقط ۱۵ هزار تومان❤️
کلیپ داستان تولد شگفت انگیز مخصوص نوزادان هم داریم که خیلی طرفدار داره🤩

لطف کنید واتساب تشریف بیارید و نمونه کارامون بیبینید.
پشیمون نمیشد مطمئن شوید مشتری دائم میشوید🤩🤩

خخخخخخخ😂😂

من بعدازده سال جلوگیری وبچه دوم تست دادم مثبت شدبعدبتادادم کم بودتکرارکردم بعد۸هفته تشکیل قلب فقط به مامانم گفتم بعدبه خواهرشوهربزرگه گفتم به هیچکس نگو بعدازغربالگیری اول به خواهرشوهرکوچیکه گفتم اونم که زبونش...وقتی خواستیم بریم شمال بافامیلا جارزدزن داداشم حاملس همه فهمیدن 🥴🥴

تو خانواده ما تازه عروس همه حواسشون بهش، هس ک کی باردار میشه اگه آدمو ببین هی میپرسن باردار شدی و اولین نفری ک بهش گفتم مامانم بود چون اون بهم گفت پیش گیری نکن ی بچه بیار تا زندگیت گرم شه بعدا اگه دیر ب دیر خواستی بیاری اشکال نداره... و بعدش مامان بزرگم فهمید دیگه بقیه از اینو اون فهمیدن ولی اینو بگم ک هردو خانواده از بار دارشذنم خیلی خوشحال شدن... ولی تصمیم گرفتم ک اگه ی زمانی باردار شم ب جز مامانم تا 5 و 6 ماهگی نزارم کسی بدون

من قرار به سفر مشهد داشتم که دلدرد شدید داشتم و توی سفر همش حالت تهو داشتم مادرشوهرم کمی شک کرده بود که باردارم و اونجا بی بی زدم مثبت شد ولی به کسی نگفتیم تا ۳ماه اول بگذره که ماه دوم بارداریم همسرم پاش شکست مجبورشدیم بریم خونه مادرش و اونجا به مادرش گفت و قرار شد فقط اون بدونه که به همه گزارش داد😂😂😂

من با فهمیدن بارداریم اول به مامانم رو سورپرایز کردم بعد شوهرم رو😄
شوهرم هم طاقت نیاورد و قبل ۸ هفته فقط به مادرشوهرم گفت...
بقیه هم بعد از سونوی قلب و تو سه ماهگی متوجه شدن😊

اره ولی من بعد از این عروسی کردم گفتم

صبر کردیم صدای قلبش رو که شنیدیم به خانواده هامون گفتیم

سلام من خودمم یک ماه بود ک حامله بودم نفهمیده بودم چون حسابی سرما خورده بودم ولی بعد ک رفتم آزمایش بتا دادم چون ۸سال انتظار بچه دار شدن رو میکشیدم سریع به خاله بزرگم و مامانم خبر دادم ک مامانم از خوشحالی و خاله ام از خوشحالی به همه جا گفته بودن ک من حامله ام اون روز ک شنیدم حامله ام خیلی لحظه خوبی بود حتی من و شوهرم واسه این خبر خوب گریه کردیم انشالله به حق حضرت علی اصغر اونایی رو هم ک انتظار بچه دار شدن رو میکشن خدا دامنشون سبز بکنه

من تا آخرای ۶ ماهگی به کسی نگفتم😅فقط به صاحب کارم که خانم بود پیشش کار میکردم میخواستم از کار بیام بیرون مجبور شدم بگم که به چه دلیل نمیخوام برم سرکار... جالبش اینجاست زمانی که مامانم فهمید گفت میخواستی زایمان کنی بعد بهمون خبر بدی🙈🙈😂😂

ممنون

من اولش ب مامانم گفتم و با هم رفتیم ازمایش و تا بعد سونو قلب به مادرشوهر و بعد ان تی به اقوام

من ۶ هفته ب خانواده ها گفتم اصلا نمیدونستم سونو قلب چیه ک

رفته بودیم شمال ۷ روز عقب انداختم فکر کردم بخاطر سفر هست. بیبی چک میزدم منفی بود ولی مامانم میگفت بارداری.... اومدم تهران رفتم ازمایش دادم وقتی فمیدم مثبته اول ب مامانم زنگ زدم کلی تبریک گفت و من فقط گریه میکردم بعدشم ب شوهرم زنگ زدم ک باورش نشد
بعدش ب پدرشوهر بعد مادرشوهر گفتیم همینطوری ساده خخخ

من اول به افراد نزدیکم یعنی خانوادم گفتم من سه ماه بارداری رد کردم هنوز به کس دیگه ای نگفتم

من از اولش به خانواده خودمو خانواده شوهرم گفتم چون توقع کار دارن اینطور بیشتر میتونستم مراقب خودم باشم یوقت ازم کار سنگین نخوان ولی فامیلای دورمو نگفتم بعد غربالگری مطمئن شدم سالمه گفتم

من تنبلی تخمدان داشتم سه سال نشد بعد ی بار پریودیم عقب افتاد بیبی زدم منفی شد گفتم اینم مثل دفعه های قبل.منتظر پریود بودم ولی ی سری علائم داشتم مثل تنگی نفس وخواب زیاد مامانم گفت برو ازمایش بده،رفتم دادم واومدم خونه مامانم اینقدر گیج بودم خوابیدم نگو مامانم رفته گرفته برگه رو بعد باگریه اومد خونه بغلم کرد حالا منم توشوک بودم گفت مبارکه مامان شدی😍🥰باورم نمیشد منم گریه کردم.شبم شوهرمو سوپرایزش کردم باهم گریه کردیم😂 چندشب بعدشم تصویری زنگ زدیم مادرشوهرم اینا شوهرم طاقتش نیومد گفت😑😂چون قرارنبود بگه ولی ذوق داشت.خلاصه اینطوری اعلام کردیم.ولی من خودم دومین نفرفهمیدم😂

بنظرم بهترین زمان بعد از ۱۸ هفته و تعیین جنسیته. ولی من بقدری حالم بد بود که مجبور شدم همون ۸ هفته بگم.

نه دوهفته بعد از اینکه فهمیدیم به مامانم و مادرشوهرم گفتیم.

سلام مامانا جواب فوری بهم بدین ممنون میشم بچم خیلی دل درد داره یبار دکتر بردم قطره پد لاکت دادو قطره کولیکید دارم بهش میدم تاثیری نداره فقط خودشو پیچ میده دوباره میخوام ببرم دکتر دلش خیلی درد میکنه به نظر شما دارو گیاه میگن خیار چنبر خوبه برای نفح بچه وگریمیچر نمیدونم چیکار کنم خیلی درد داره شکمش کار نمیکنه

من الان ۱۴ هفته هستم

بنظرم بهترین زمان سه ماهه اول ک خطرسقط بگذره چون بعد اگ خدایی نکرده سقط بشه اطرفیان خیلی سوال میپرسن،من خودم چون خونه مادرم بودم تست زدم اول خانوادم مامان داداش زن داداش فهمیدن بعدب شوهرم زنگیدم خبر دادم بعد چن روزاز آزمایش و سونو ب خانوادش گفت

بعد از ۴ ماه مطمعن شدم سالم هست و مشکلی نداره ب خواهرام گفتم البته خودشون همون روز شک برده بودن😄

من گفتم ولی کاش نمیگفتم ...همین ک هر روز یه چی بت میگن خیلی بدِ...برای بچه بعدیم اصلا نمیگم حتی جنسیتش رو ....

از اول اول اول
باهم اصلا بیبی چک گرفتیم و زدیم😂😂

شوهرم تا بی بی چک من مثبت شد همه جا پخش کرد

من اول تست که زدم به مامانم گفتم بعد به دوستم و بعد از دو روز که آزمایش دادم شوهرم رو سوپرایز کردم و بعدش شوهرمم زحمتش و کشید و عالم و خبر دار کرد 😄 اما سر بچه دومم چون تو شوک بودم و دو دل برای سقط کردنش تا سه ماه به کسی نگفتم

۵ ماهگی متوجه شدن اونم هنوز بعضی از فضولای فامیل نمیدونن 😂😂😂
بدونن یا ندونن فرقی ب حال من نداره فقط تفاوتش اینه که با اعصاب آروم تری سپری میکنم دوران بارداری رو ،، یکی بگه بچه چیه ،چرا شکم نداری ،وهزار دخالت بیجا

همسرم بچه نمیخواست خودمم همینطور ناخواسته بود با قرص ضد بارداری باردار شدم
همون اول دکتر نامه سقط داد گفت دندون کشیدی ۲ تا و عصب کشی کردی قلب جنین تشکیل نشده _همه فهمیدن چون بی کس و بی پناه بودیم من و همسرم باهمه مشورت کردیم چکارکنیم شهرما کوچک بود گفتیم حتما دکار اشتباه میکنه
الهی به حق بزرگی خداوند متعال هیچ خانمی مثل من اول تا اخر حاملگیش گریه نکنه بارداری سختی داشتم خیلی سخت

من به محض اینکه بیبی چک مثبت شد به همه گفتم هم خانواده خودم وهم خانواده شوهرم همسرمم اول همه فهمید

من بعد تست بارداری به خانوادم میگم تا سونوی ۸ هفتگی صبر میکنم که صدای قلبش بشنوم و مطمئن بشم از بارداری سالمم بعد میگم به خانواده ی شوهرم

من و همسرم تا هفته هفتم ک برای سونوی قلب جنین رفتیم به هیچکس نگفتیم. بعداز سونو ب مادر شوهرمو مادرم گفتیم. و بعد از ۳ ما ک سونو ان تی دادیم به بقیه گفتیم.

روزی که تست زدم و مثبت شد به خواهرم و دوستم گفتم چند روز بعدش به خواهرشوهرم گفتم کلی هم ذوق کرد، یکی دوهفته بعدش به مامانم گفتم یعنی من روم نمیشد بگم شوهرم گفت بهش،😄😄بعدم که با یه جعبه شیرینی رفتیم خونه پدر شوهرم به اونا گفتیم خیلی هم خوشحال شدن و مادرشوهرم بلند شد من و شوهرمو بوسید و تبریک گفت

سه ماه به بعددگفتم

وای من به مامانم گفتم بعد گفتم به کسی نگو فرداش همه بم پیام میدادن مبارکه😂

یک هفته فقط خودم میدونستم بعد مامانم گفتم وبعدش سالگرد ازدواجمون به شوهرم ومادرشوهرم خانوادم فهمیدم وبعد چند روز کل خانواده با استوری تواینستا خبردارشدن

من ازروزی که فهمیدم باردارم به شوهرم گفتم اونم لامصب 😄بگو کی نمیدونسته

من مثبت شد تستم ب مادرم گفتم بعد ۴ ماه مادر شوهر بعد ۵ ماه دبگه نساب کن همه فهمیدن

من الان ۴ هفته و۴ روزمه ۴ روز فهمیدم با دارم.ولی به همسرم گفتم اونم به مامانش مامانشم که به هم گفت حتی همسایه هاش

من تست که دادم به مامانم گفتم فک کنم باردارم. دو روز بعدش خونه مامانم اینا دوباره تست دادم. مثبت شد. به شوهرم گفتم. روز بعدشم آزمایش دادم. جوابش رو که گرفتم به مادر شوهرم زنگ زدم. که ای کاش زنگ نمیزدم. بی ذوق

بی بی چک مثبت شد به مامانم و مادرشوهرم گفتم 😂😂😂

من باردارم، همون اول مادرم و مادرشوهرم رو خبردار کردیم. ولی بقیه نه، دو ماهم بود که به عمه و خاله‌ام گفتم و مادرم هم به مادربزرگم گفتن. ولی بقیه هنوز نمیدونن. ما تو مسجد محلمون همه میشناسنمون. برای همین چهار ماهه مسجد نرفتم، که کسی نفهمه. چون یک نفر متوجه بشه، پخش میشه تو مسجد، همه میفهمن. حتی با دخترمم راجع به نینی حرف نمیزنم که جایی میره از دهنش در نره، بالاخره بچس.

مامانم که زرتی فهمید، از پشت تلفن😳 به بقیه هم چیزی نگفتیم تااااا غربالگری اول که هفته 12 بود و من 3 ماهه بودم، به دوستام هم نگفتم تا زمانی که زاییدم و متوجه شدن یه دختر دارم😁😅

من وایسادم یه هفته مونده به تعیین جنسیت اعلام کردم

من ۵ روز به موعدم مونده بود شب مامانم اینا مهمونم بودن گفتن برو تست بده شوهرم خریده بود ولی گقتم ولش الان ۵ روز مونده زوده و اینا گفتن نه برو بده رفتم دادم یه خط کم رنگ افتاد گفتم ولش نیستم حامله بعد ۱۰ دیقه دوباره رفتم نگاه کردم دیدم ۲ تا خط خیلی کم رنگ افتاده به مامانم گفتم فک کنم حاملم آبجیامم اینقدر خوشحال بودن که نگو رفتن به شوهرم گفتن ولی باور نکرد باز فردا صبح شوهرم میخواست بره سرکار بیدارم کرد برو تست بده رفتم دادم زود ۲ خط قرمز افتاد دیگه خالم گف حامله ای و اینا بعد به خاطر این که مطمئن شم باردارم رفتم آزمایش دادم اونم گف مشکوکه گف به احتمال زیاد بارداری ولی چون اوایلشه نشون نمیده گف تا فردا صب کن فرداشم مامانم رفت آزمایش و گرف که حامله و اینا به شوهرم زنگ زده بود شوهرمم خیلی ذوق زده شده بود خیلی روز خوبی بود

من ترجیح میدم بعدازسه ماه اول بقیه بفهمن،ولی توبارداریم از همون ۸هفتگی بخاطرحال بدم وشکمم که سریع جلواومده بودخیلیهافهمیدن(البته شکمم تا۵ماهگی در همون حدبودبعدبزرگترشد)

سلام من چون از اول مجبور بودم استراحت کنم به خانواده ها گفتیم که کمکم کنن تو کارای خونه یه ضرب المثل داریم میگه (خالم فهمید عالم فهمید) اینجوری همه فهمیدن تو ماه اول😂

من روزیکه فهمیدم تولدم بود
گفتم که تبریکا یکی بشه🥰

همه رو خبر دار کردم😂😂

میخواستم از شوهرم جدا بشم که تست زدم دیدم حامله م زنگ زدم بهش گفتم که حامله م گفت بدرک خیلی روز های بدی داشتم

صبر کردم تا انومالی

بعضیا همیشه دنبال نشونه میگردن توی خانوما که بفهمن حامله‌س یا نه
اینا میتونن نزدیک ترین آدما به ماها هم باشن
خیلی زشته که همش بگن فلانی چیز سنگین بلند نمیکنه ، بازار نمیره ، همش نشسته پس حتما حامله
نمیدونم فکر میکنن با گفتن جمله‌ی «من خودم فهمیده بودم» دقیقا چی رو میخوان ثابت کنن
بعد خیلی جالبه اونی که بارداره خودش هفته‌ی ۵،۶ میفهمه بعد این عالمان غیب‌گو از هفته اول خبر دارن 🙃

من ۵ روزه که متوجه شدم فقط همسرم میدونه

تاسه چهارماهگی به کسی نگفتم ولی بعضی فضولافهمیده بودن مردم میپرسند چندماهه دختریاپسره

تاسه چهارماهگی به کسی نگفتم ولی بعضی فضولافهمیده بودن مردم میپرسند چندماهه دختریاپسره

سریعا همه فامیلو خبر کردم خیلی پشیمونم😑😑

شوهرم بمن خبر داد😂😂🤣

ماشاءالله خدا براتون حفظشون کنه .خوش بحالتون

شوهر من با وجود اینکه خودم دوست نداشتم کسی بدونه فقط جواب آزمایش دید از خوشحالی سریع به همه اطلاع داد

من خودم ده هفته بودم فهمیدم باردارم وای که چه کیفی داشت بعد 4تا سقط بری سونو تا ببینی علت تاخیر پریودت نکنه به خاطر کیست باشه که اونجا برات صدای قلبش رو باز کنن😍😍😍😍🥺 بهترین روز زندگیم بود

من هم 8 هفته بودم گفتم به مادرم و شوهرم

همه قبل از من فهمیدن😂😃😂😂😂

من تا پایان سه ماهگی ب هیچ کس نگفتم

من نصف شب تست زدم چون مشکوک بودم
همین که مثبت شد زبونم بند اومده بود نه میدونستم خوشحال باشم نه ناراحت
شوهرمم منتظر که ببینه خوشحالم یا ناراحت با یه قیافه ای اومدم که نمیدونست منفی یا مثبته وقتی فهمید اول سجره شکر رفت بعدش منو تو بغل کل خونه چرخوند
رفتیم ازمایش دادیم فقط به مامانم گفتم
چن هفته بعدم فهمیدم دوقلوان بچه هام
به بقیه فقط گفتم حامله ام تا۵ماهگی کسی نمیدونست دوقلو باردارم
حالا همه ام ازرو شکمم جنسیت تشخیص میدادن انقد خندم میگرف ولی به کسی نمیگفتم اخرش تو عروسی یکی از فامیلا همه فهمیده بودن دست از سرم برنمیداشتن یادش بخیر

بارداری اولم گفتم ولی دومی روتا۴ماهگی نگفتم‌ بازم نمیخواستم بگم خواهرشوهرم فهمیدبه همه گفت

من تا ۴ ماهگی صبر کردم بعد به همه گفتم

همه جا جار زدم 😂😂

من تا ۸ماهگی به کسی نگفتم چون سابقه سقط داشتم

من خودم ۲ماه و نیمه فهمیدم😆😆

نه چون سابقه سقط داشتم صبر کردم تا ماه چهارم که قلبش تشکیل شد غربالگری هم رفتم بعد به همه گفتیم حتی به مامانم میگفتم

من بارداریامو بعد ازمایش تقریبا دوماهم بود گفتیم به همه اونم تقصیر شوهرم بود من دوست داشتم تا زمان تشخیص جنسیت یا حداقل تا ۵ ماهگی کسی نفهمه بارداری اخریه هم که قبل انجام تست یا ازمایش شوهرم هر جا می نشست میگفت مینا بارداره همش هم بهم می گفت بارداری بعد تست مثبت ازمایش دادم بتام بالا بود فهمیدم دوقلو باردارم که متاسفانه تو ۳ ماهگی رشدشون متوقف شد و سقط شدن

همون اول به همه گفتم

من باردارم نزدیک دوماهمه ولی زرده بچه تشکیل نشده به کسی نگفتم تا برم سونو دوباره

من اول فقط به شوهرم گفتم بعد شوهرم به همه گفت من دارم پدر میشم خیلیم خوشحال بود

من که ۳ماه از بارداربم گذشته بود

همون اول شوهرم فهمید اما ب هیچکس نگفتم تا س ماهگی س ماهگی هم مجبور شدم بگم وگرنه ب هیچکس نمیگفتم تا پنچ ماهگی

اول به شوهرم گفتم بعد به مادرم اینا. بعد 4ماه به خانواده شوهرم گفتم چون حسودن

منم اول حتی به همسرم هم نگفتم تا بعد از یک هفته فقط مامان و همسرن بعد از بقیه رو تو ۱۶ هفته به بعد

من همون موقع که تست مثبت شد به شوهرم گفتم بعد به مامانم و مادر شوهرم، مادر شوهرمم به همه خبر داد

من بیبی چکم مثبت شد رفتم از دادم نشون نداد دکتر سونو نوشت سونو رفتم گفت ۴ هفته ایی 😂😁خواهر شوهرم همون روز گزاشت انیستا که دارم عمه میشم

من تا۸هفته صبرمردم

اول شوهرم فهمید بعد مامانم. ۳ ماهگی به همه گفتم. ولی اگه نمیگفتمم کسی متوجه نمیشد چون نه حالت تهوع داشتم نه شکم.

من که شوهرم از خواب بیدار شده بود بره سرکار رفتم بی بی چک زدم مثبت شد بعد یه خورده شوهرم رو اذیت کردم گفتم منفی شده دیدم ناراحت شد بعد راستش گفتم خداروشکر کرد بعد ساعت ده صبح به مامانم زنگ زدم بهش گفتم

فقط به همسرم گفتم بعد سه ماه به بقیه گفتم

به پدرومادرمون همون اول گفتیم به بقیه ماه های اخراخه انقدرمی پرسن بچه چیه وهزارتاچرتوپرت نگن بهتر

من بی بی چک ک زدم شوهرم از سرکار آمده بود باهام انجام دادیم مثبت شد ساعت 3/30بود از ذوق دوست داشتم به مامانم یا مادر شوهرم زنگ بزنم بگم شوهرم جلوم رو گرفت گف نه بد موقع هست فقط به زور راضی ش کردم ک به مامانم زنگ بزنم بعد از ظهر مادر شوهرم تو حیاط بود بهش گفتم شوهرم میگف زشته باید یکی دیگ بهشون بک اما من طاقت نداشتم

جز دسته دوم به افراد نزدیکمون‌گفتیم بعد ۳ ماه ب بقیه گفتیم

من به جزوپدرم همه از روز اول فهمیدن من اینجورحرفاتودهنم نمی‌مونه باباشکمم که انبار حرف نیست 🤣🤣🤣🤣🤣🤣

صبر کردم

من صبرکردم تا وقتی صدای قلبش رو شنیدم بعد به خواهرم گفتم ووقتی جنسیتش مشخص شد ب بقیه گفتیم

توی نه هفته تازه مادر خودم فهمیدن
و توی چهارده هفته مادر شوهرم
الانم بقیه تازه فهمیدن

من بعد از ۵سال باردار شدم باور نمیکردم تست دادم مثبت شد باور نداشتم بعد رفتم آزمایش دادم مثبت بود از خوشحالی شوهرم باور نمیکرد میگفت یعنی خدا بهمون بچه داد هنوز دو هفته نبود همه باخبر شدن که من باردار هستم خدا خیر بده مادر شوهرم ازخوشحالی به همه گفته بود

منم همون ۵ هفته که فهمیدم به همه گفتم در عرض ۲ ساعت کل فامیل و طایفه فهمیدن

شوهرم ازذوق سریع بعداز آزمایش خون به همه اعلام کرد

من اولین نفر جاریم همون روز بیبی چک فهمید دیگه ایشون خودشون زحمت کشیدن به همه گفتن

اول از همه همسرم متوجه شد بعد همسرم به خانواده های خودمون گفت وچون بعداز 14سال خدا بهمون بهترین هدیه رو داد همه از خوشحالی گریه کردن😍

اولین نفر مامانم و داداش کوچیکم فهمیدن چون خونه مامانم تست زدم فهمیدم باردارم شوهرمم همون روز متوجه شد چند روز بعد هم با جواب آزمایش مثبت به همه خانواده‌ام خبر دادیم

من سه ماه بود که فهیمدم باردارم بعداز گرفتن جواب مثبت به همه گفتیم

من جاریم زایمان کرده بود تو بیمارستان همراش بود ..بعد دو هفته از زایمانش شد من تست دادم مثبت شد . رفتم ازمایش دادم مطمئن شم دقیقا روز تولدم بود بهترین روزم بعد اومدم خونه رفتم پیش جاریم بهش گفتم دیگه نباید بری خونه بابات گفت چرا ..گفتم باید بمونی خونه برام ویارونه درست کنی😂کلیی خوشحال شد بعد دیگه کم کم همه فهمیدن

آهوم یادم نمیره🥰🍒صبح بود رفتم دستشویی بی بی چک زدم اول یه خط قرمز آومد بعد من فکر کردم منفی شده بی بی چکو گذاشتم تو جلدش کارامو کردمو آومدم بیرون شوهرم منتظر بود بهش خبربدم الکی رفتم باهاش دعوا کردم گفتم من هنوز بچم نمیخوام بچه داشته باشم 😂 اونم ناراحت شد بعد دوباره رفتم سراغ بی بی چک دیدم 2خط افتاده همونجا انقد به شوهرم فوش دادم که بدبخت کپ کرد آومد نگاه کرد مثبت شده بغلم کرد گفت اشکال نداره... نه تا 2ماهگی اصلا به کسی نگفتیم بجز مامانش که اونم از زیره زبونم کشیدو بهش گفتم به کسی نگو ولی رفته بود به خانواده ی خودش گفته بود. من تا 6ماهگی خانواده ی پدریم نمیدونستن😂😄

من جواب تست بتام شوهرم گرفت بایه دسته گل کلیم استرس داشتم بغلم کرد وکلی اشک شوق ریختیم تو اولین سونو هم شوهرم اول به مامانم زنگ زد گفت وبعدش به مامانش 😍😍

بله عزیزم

همون ثانیه ک فهمیدم باردارم اولیو با جیغو خوشحالی و دومیو با گریه و ناراحتی ب همه گفتم.دور دوتاشون بگردم.قربون خدا برم ک دوتاشو بهم داد

ن جواب ازمایشمو گرفتم بعد گفتم ب همه

من بیبی چک مثبت شد به شوهرم گفتم بعد رفتم آزمایش و تیتر بتا خوب بود بعد دکتر سنو قلب نوشت بعد از سونو قلب و شنیدن صدای قلبش به خانواده هامون گفتیم ولی به هیچکس از دوست و فامیل دیگه نگفتیم و به خانواده هامونم گفتیم فعلا نگن تا بعد از سونو آنومالی ، دیگه یک هفته بعد از سونو آنومالی و ۱۸ هفتگی به مامان بزرگ و خاله و فامیلای دیگه مامانامون گفتن ، خداروشکر هیچکسم ناراحت نشد و همه بعد از فهمیدن زنگ زدن تبریک گفتن ، من خودم این مدلی راضی بودم چون میخواستم همه غربالگری هارو برم و جنسیت رو هم بفهمم بعد به بقیه بگم و همینم شد

من یادم میاد سردوتا بچه هامم اول به همسرم گفتم اونم‌مغازه بود بعد از نیم ساعت دیگه تلفنم زنگ خوردی یکی یکی پیام دادن و تبریک میگفتن خدا خیر بده شوهرمو که دیگه یه نفر رو هم نذاشته بود که خودم خبر بدم خلاصه اینکه شوهرم به دنیا گفته بود دیگه لازم نبود من به کسی بگم هرجا میرفتیم سریع بقیه تبریک میگفتن😂😂😂😂 خلاصه بهتون اینجوری بگم اگه یه خبر به شوهرم بدم دیگه نیازی به استوری کردن ندارم چون عالم و آدم متوجه میشن😂😂😂

انگار بچه اولم بود از بس ذوق داشتم تستم خوب پر رنگ نبود ها ب همه گفتم شوهرمم کلی ذوق کرد خخخخ

من فقط به همسرم گفتم بعد از صدای قلب به خانواده هامون گفتیم بعد از غربالگری اول به همه😊یادش بخیر

پسر اولم دو ماه بودم پسر دوم وارد ماه چهارم

من بارداری اولم رو تا جواب آزمایش رو گرفتم گفتم ولی متاسفانه پوچ بود و قلبش تشکیل نشد برا پسر گلم بعد از پنج سال باردار شدم فقط دختر عمه ام در جریان بود که گذاشتم هشت هفته که قلبش تشکیل شد به دختر عمه ام گفتم اونم از خوشحالی به همه گفت

بنظر من نباید فوری به فامیل خبر بدی من اولش به مامانم گفتم اما همسرم به خانواده ش نگفت , بعد که مطمئن شدیم به هر دو طرف گفتیم

سلام حالتون خوبه
مامانای عزیز لطفا کمکم کنید توان مالیمون خوب نیست تو رو خدا کمکم کنید منم واسه پسرم که هنوز به دنیا نیومده یه چیزی بخرم همه همه چیز خریدن ولی من یه پستونک هم نخریدم به قران نخریدم هیچی نخریدم پول نداریم شوهرم همین شکممونوسیر کنه اگه دروغ بگم خدا کمرمو بشکنه تو رو خدا هر چقدر میتونید کمکم کنید حتا ۲۰ هزارتومنم باشه به قران همیشه دعاتون میکنم

بچه اولمه.تا دوماهگی به هیچکس نگفتیم

بچه اولم به همه گفتیم همون ساعتی که فهمیدیم.
بچه دومم قرار بود به کسی نگیم تا یکی دو ماه دیگه ، تما کرونا گرفتم و بستری شدم تو بیمارستان و همه عالم فهمیدن 😅

من فقط شوهرم خانوادش خانوادم میدوننن دوست اشنانمیدونن چون هنوزنرفتم براتشکیل قلب

من چون بعد از ۷ سال نازایی باردار شده بودم از همون اول گفتم

من بعد از یک ماه تازه متوجه شدم باردارم
ولی خبرشو بعد یک هفته از آگاه شدنم دادم

من بیبی چکم مثبت شد به شوهرم گفتم شوهرمم زنگ زد به خانوادش بعد دیدم شوهرم گفت منم یه خانوادم گفتم بعد از تقریبا کللللل فامیل فهمیدن که من حاملم

نه زیاد شکمم بزرگ نبود

شوهرم وقتی تست بی بی چک رو دید به خانواده هامون خبر داد فرداش ازمایش خون دادم وچن روز بعدشم سنو دادم فهمیدم دو ماه باردارم😐الانم کوچولوم خداروشکر سالم تو بغلمه😍

ما به خواهر شوهرم گفتیم و اونم به مادرشوهر و پدرشوهرم گفت و اونا هم به خانواده من گفتن...
بعد از غربالگری اول به همه گفتیم دیگه.
ولی دختر عمم همزمان با من حامله بود و تا غربالگری دوم به کسی چیزی نگفت و کسی هم چیزی نفهمید که بارداره 🤪

ایقد ویارم بده حتی اگ نخام بگم همه میفهمن😄😄😄

من به همه گفتم به نظرم مهم نیست باید بگی

شش ماهگی

من بیبی چکم مثبت شد همه فهمیدن ولی سقط شد😑😂

با خواهر شوهرم رفتم آزمایش اون فهمید .دیگه همه فهمیدن

صبر کردم فقط مامانم میدونست اونم از چهرم متوجه شده بود و همسرم

من به همه گفتم با این وجود یک عده ناراحت شده بودن که چرا یک ماه گذشته بعد گفتی بهشون گفتم خب هرکی ک حامله میشه یک ماهش هست معمولا اصلا اهمیت ندادن ودلخور شده بودن
بهترین موقع بعد از سه ماهگی یا انجام دادن دوتا غربالگری ها عست بنظرم

ب مادرشوهر و پدر شوهرو مامانم همون اول گفتیم بعد ک ۶ماهم بود ب خانواده نزدیک و بعد ک بچه ب دنیا اومد بقیه هم فهمیدن

به نظر من خانوده خودمون و همسرمون غریبه نیستن همون اول که قلب تشکیل شد باید گفت اما فامیل و دوستان بعد از ۳ماه گفته بشه .

بیبی چک مثبت شد خاهرشوهرم‌اول گفتم‌فردا ازمایش دادم‌بتام اوکی بود شبش شیرینی گرفتیم‌بالباس بچه رفتیم اول خونه پدرشوهر بعدش خانواده خودم‌خبر دادیم😘😘

من خودم دوماهم بود فهمیدم البته بارداری سوم وهمسرم که شنید شوکه شد خیلی یهویی دور از انتظار بود ولی دوتا بچه هام نفهمیدن چون اونا بزرگن وبراشون غیر قابل باور بود وقتی فهمیدن وبعد خانواده ی همسرم وخودم فهمیدن

سه ماه بعد گفتم

من اول به مامانم و همسرم خبر دادم.بعد از سونو به بقیه گفتم

والا به خانواده شوهرم گفتم به مادرشوهرم گفتم به کسی نگید جلو چشم من مهمون اومدن خونشون گفت عروسم حامله س😐😂به هر کی می‌رسید میگفت

به درجه یکا اولش گفتم ولی به بقیه بعد از غربالگری اولم گفتم

من بچه اولم سریع به همه گفتم
ولی سر بچه دومم فقط به مادرم گفتم بعد وایسادم تا سه ماهگی بعد گفتم

من اولش چون حالم بد بود همه فهمیدن ولی سر دومی کمتر رفت و امد میکنم با خانواده شوهرم که نفهمن تا 5ماهگی...دوست ندارم اینجوری باشم ولی بازتاب عمل خودشونه ....

من شبی که جواب ازمایش گرفتم و مطمین شدم باردارم.فرداش برادرم فوت شد.تو مراسمش حالت تهوع شدید گرفتم یسری فهمیدن اونجا

من 16 هفتگی رفتم سونو تامطمعن شم سالم هست مطمعن که شدم به خانوادهامون خبردادیم اخه قبلش یه بچه از دست داده بودیم نمیخواستیم ریسک کنیم وبااحساسات خانواذهامون بازی بشه...الهی شکر که دارمش

منم كه همون اولش به همه گفتم بس كه خوشحال بودم 😍

من از همون اول به همه گفتم بعد دوسال باردار شدم وقتی فهمیدم ۶ هفته و ۳ روزم بود از سر ذوق کلی گریه کردم اولین نفرم شوهرم بود که فهمید بعد خانوادم

سلام لطفا قرص کلسیم واسه ماه آخر بارداری معرفی کنید چی خوبه

فقط ب همسر و مامانم گفتم
۹ هفته بعد صدای قلبش با جعبه شیریتی رفتیم خونه پدرا

من همون روز اول که ازمایش دادم دکتر گف بچه 20 روزس به همه گفتیم

من ۳ ماهگی گفتم

من انشالله 🙏 ۳،۴ماهه شدم به بعضی از اعضای خانواده ام میخوام بگم ،و البته دوستام که خیلی منتظر شنیدن بارداریم هستن⁦❤️⁩🥰

من نمیدونم چرا میگین صبر کنید تا سه ماه یا ... ینی چی خب مگه چی میشه اگه بگین

من بچه اول رو بلافاصله فهمیدم وآزمایش دادم به خانوادم و خانواده شوهرم گفتم به فامیلای دیگمون دو ماهگی گفتم
بچه دومم هم همینطور البته خانواده پدریم چهارماهگی فهميدن

من بعد از هشت هفتگی که سونو تشکیل قلب دادم به اطرافیان گفتم

من نه یه 5روز صبر کردم

سلام خانم. قرص. ویتامین. D3 گرفتم. این. خوبه استفاده کنم

من وقتی جواب آزمایشموگرفتم ۴۵ روزبودحامله بودم اول ازهمه به دخترم گفتم چون نمیخواستم دوباره همسرم ناراحت شه بهش نگفتم تامثبت شدن آزمایش اول به دخترم گفتم بعدبه همسرم چون دخترم بعدخدادخترم رفیقمه

من همون روز اول🥰

من برای دختر اولم از همون اول همسر خانواده خودم و خانواده همسرم که همسرم خودش به همه خبر دادو همکارام برای دومی هم همینطور شد

شوهر دهن لقم تا فهمید به مادرش گفت فکر کرد خوشحال میشه😏😏😏اونم حتی تبریک نگفت

بچه اولم خود همسری جواب آزمایش گرفت،سره دومی هم یعنی میخاستیم کسی نفهمه ب این زودی هممممه اما فهمیدن

من هیچ موقع به هیچ کی نمیگم خودشون میفهمن

منکه اگه مجبور نمیشدم تا اخرش نمیگفتم😄
حیف که همه کرونا گرفتنو ازم توقع داشتن ازشون مراقبت کنم و مجبور شدم بگم باردارم😐

من بی بی زدم مثبت شد ۳روز بعدش ازمایش خون دادم مثبت شد همون روز به پدر شوهرم گفتیم ۳روز بعدش به مادرم و پدرم گفتیم ۳الی۴ماه بعدش به بقیه گفتیم

من سه ماه بشه بعد میگم

من تازه رفتم تو ۵ ماه به خانواده شوهر گفتم به خانواده خودمم ۲ ماهگی

من تا شش ماهگی به هیچکس نگفتم چون تو یه شهری دور از خانواده خودم وشوهرم هستم کسی نفهمید و بعد همه تعجب کردن🙂🙂🙂

خونه مادرشوهرم تست زدم مثبت شد خواهرشوهرم فوری گذاشت استوری عمه شدم وای بماند که دکتر اولش گفت پوچه باید سقط بشه چه استرسی کشیدم کل فامیل فهمیده بودن ولی بعدش خداروشکر قلب بچم تشکیل شد اتفاقی نیفتاد ولی خیلی بد بود بارداری بعدیم دیگه هیچوقت بهشون نمیگم

در لحظه ی اول😅

من از همون اول به همه گفتم بچه اول خیلی طبیعه چون خیلی ذوق داری

سعی می کنم تا جایی که میشه به کسی نگم. دوره زمونه یه جوری شده که هر چی ازت کمتر بدونن بهتره

من به همه گفتم 😁

من باردار ک شدم فقط به مامان خودم و خالم گفتم که متاسفانه سقط شد و خدارشکر میکنم ک به خانواده شوهر و بقیه نگفتم و تا الانم کسی نفهمید بنظرم سه ماهه اول بگذره بعد یگین خیلی بهتره

والا منم به همه گفتم..ولی چشمم زدن ومریض شدم

من به شوهرم ومادرم گفت فقط بعد سه ماه همه فهمیدن

من قبل از اینکه بی بی چک بزارم حتی به مامانم و خواهرم و همسرم گفتم.
بعد از سه روز که پریودیم عقب افتاده بود اول بی بی چک کذاشتم که مثبت شد بعد آزمایش خون داذم همون روز که برگشو استوری کردم.هنوز چهار هفته نشده بود

من هفته 12 نمیدونستم باردارم از عادت ماهانم رد شد رفتم ازمایش.بعدش گفت ک بارداری 12 هفته و 6 روز😂خیلی ذوق داشتم به همسرم گفتم و اون به همه گفت

ازهمون اول به همه گفتیم

اول به همسر و مادرم گفتم

من آزمایش دادم خواهر شوهرم رفت جواب رو گرفت که مثبته اول به بابام و اقوام گفت
اونا زنگ زدن واسه تبریک من اون موقع فهمیدم 🙈😂

بگم قبل خودم فهمیدن باور میکنین البته مامانم ن ولی مادرشوهرم اینا

من هم دوازدههفته گفتم به همه

نفر بیست وهشتم هوورا.انقدر ذوق داشتیم گفتیم

من بعداز 6 سال باردار شدم. فقط مادر شوهرم و مادرم میدونن. گذاشتم برم سونو قلب. اگه قلبش تشکیل شده باشه به همه بگیم.

ن من صبر کردم تا تشکیل قلبش اما همون اول به باباش گفتم 😍😍

من شوهرم در جریان بودیم
بعد پاپان ۳ ماهگی متوجه شدن اطرافیان

اولین نفر همسرم که پیشم بود و میخواست بره سرکار دومین نفر رفیقم

تا یه ماه اول به کسی نگفتم رفتم دکتر گفت قلبش تشکیل شده بعد گفتم

ما اول ب مامان و بابام بعداز سونو تشکیل قلب ب خانواده همسر و بقیه😅😅😅😅

اول به پدر و مادر همسرم و پدر و مادر خودم گفتیم، ولی گفتیم به کسی نگن، بعد از ۵ ماهگی به بقیه هم گفتیم
به نظر من بهتره صبر کرد حداقل تا ۴ ماهگی بعد به همه اعلام کرد

من فقط مادر شوهر و خواهر شوهر و مادرم و گفتم بعد 6 ماه دیگه به همه اعلام کردم

شاید باورتون نشه من تا ۸ ماهگی فقط خواهرام ومامانم میدونستند حتی پدروبرادرام خبر نداشتند وقتی زایمان کردم شوهرم استوری گذاشت کل فامیل دچار شوک شدندبرادر بزرگم روزی ک برا سز رفتم خونشون اونامرکز استان بود از تعجب شاخ درااورد همیشه فامیل روهم میدیدم شک نکرده بودند

تا ۱۲هفته صبر کردم

من صبر کردم بعد از چن ماه گفتم

من اولش به مادر و خواهرم گفت و بعد از سه ماهگی به مادرشوهرم اینا گفتم

من که ازهمون اول به همه گفتم شیرینی ام به همه دادم😂😂

من همون اول گفتم

ما صبر کردیم تا سونو ان تی و بدیم بعد ب بقیه اعلام کردیم،قبل ازاون هم فقط مادرم خبر داشت

من ۸سال بچه نداشتم دکترم نمیرفتیم شوهرم میگفت نه بعد که رازی شد ۲ ماه رفتم پیش دکتر زنان ۳ومین ماه متوجه شدم که باردارم حالتم یه جوری بود بعد وایستادم که از پریودیم بگذره اگه نشدم برم آزمایش خون رفتم دادم ج مثبت بود به خانواده خودم و مادر شوهرم اینا گفتم خیلی خوشحال شدن

منک نزدیک عید بود یه هفته خونه مادرشوهرمو مثل کوزت تمیز کردیم بعدش یه هفته خونه مامانمو رنگ کردیمو تمیز ی هفته ب عید میخاستم برم دندونمو پر کنم گفتم بزار ی بی بی بزارم 🤗 دیدم مثبته بعد به مامانمو و مادرشوهرم گفتن اوناهم به همه گفتن 😂 اینشد ک شش هفتم بود فقط خواجه حافظ شیرازی خبر نداشت

من تا آزمایش رو شوهرم زنگ زد گفت حامله ای زنگ زدم ب مادرم گفتم اونم به همه گفت

به همه گفتم

من چون استراحت مطلق بودم مجبور شدم به همه آزمون اول بگم.ولی درکل بعداز تشکیل قلب بگیم خیلی بهتره

شوهرم همه رو خبر کرد😂😂😂

بنظرم صبر کنن تا جنسیت معلوم بشه بعد

منم روز اول که تست زدم مثبت بود صبر کردم رفتم آزمایش بعد که مطمئن شدیم به همه گفتیم

من صبر کردم وقتی بهم معلوم شد که حاملم اطرافیان متوجه شدن و ازم میپرسیدن و من هم بهشون میگفتم

من ۶ هفته گفتم

گفتم ب همه

من دوازده هفته به مادرم و مادر همسرم گفتم 🤭

سوال های مرتبط

آواتار مامان مهزیار مامان مهزیار مهزیار ۲ سالگی
قربونشون برم با همه سختیشون وقتی فهمیدم دوقلو دارم ... ادامه پاسخ
آواتار مامان ریحون مامان ریحون ریحون ۴ سالگی
اگه واقعا میتونیم بهش محبت کنیم و مثل بچه خودمون ب ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
به نظرتون پدرها و مادرها باید چه نکاتی رو توی واکنش به اولین پریود دخترشون رعایت کنن؟
شما دوست داشتین توی نوجوونی و اولین پریودتون چه رفتاری از پدر مادرتون ببینین؟

✅ هممون یادمونه که چه احساسی داشتیم وقتی برای اولین بار پریود شدیم، این احساس‌ها برای هر کسی متفاوته...
قسمت زیادی از خاطره‌ای که ما از اولین پریودمون داریم، واکنش مادر یا پدرمون به این اتفاقه. اینکه چقدر پذیرا بودن، چقدر کمکمون کردن و احساس ناراحتی، ترس و تعجب مارو درک کردن و چه دیدگاهی نسبت به پریود شدن داشتن.

✅ قاعدتا قسمت زیادی از حس ما به بدنمون و پریود شدن، به دیدگاه مادرمون در مورد این چرخه طبیعی بدن برمی‌گرده.
اینکه این اتفاق رو قسمتی از رشد ما می‌دونستن و برامون یه چرخه طبیعی توصیفش کردن، بهمون یاد دادن که بدنمون رو دوست داشته باشیم؛ یا اینکه برامون با شرم و خجالت یا حتی به عنوان اتفاقی کثیف و نجس توصیفش کردن!

توی این بحث روز شما از تجربتون برامون بگین!
آواتار مامان امیرحسین مامان امیرحسین امیرحسین ۲ سالگی
من خیلی کم سن و سال بودم دقیق یادمه کلاس چهارم بود ... ادامه پاسخ