خب خب آقا من قرار بود جمعه زایمان کنم و روز پنجشنبه قرار بود راه بیفتم به سمت تهران از شهرستان که صبح پنجشنبه با ترشح خونی بیدار شدم و سریع زنگ زدم دکترم گفت شروع پروسه زایمان سریع حرکت کن به سمت تهران وگرنه دردات شروع میشه منم سریع حرکت کردم و رسیدم بیمارستان ۳۸ هفته و ۳روز بودم رسیدم بیمارستان درد نداشتمnstوصل کرد و کلییی درد نشون داد😅😅ولی قابل تحمل بود ماما گفت بزار معاینه کنم دردات خوبن گفتم نههه فقط سزارین دیگه آماده شدم و قبل زایمان کلا چندتا فوبیا داشتم اولیش سوند بود
دومی آمپول بی حسی کمر سومی فشار دادن شکم و چهار راه رفتن بعد عمل و برگشت به شهرستان بعد عمل که یکی یکی میگم بهتون
اولیش سوند که قبل رفتن به اتاق عمل بود و اصلا درد نداشت یکم سوزش کوچولو داشت و حس ادرار و غول اول رد شد
دومی آمپول بی حسی اینو بگم که حتما تو انتخاب دکتر و بیمارستان و کادر اتاق عمل کلی تحقیق کنید چون خیلی تو روند زایمان تاثیر داره
دکتر بی حسی اومد و یه آقای مهربون کلی باهام صحبت کرد یه پوزیشن داد تا راحت باشه و خداروشکر عالی بود و از سوزش آمپول معمولی هم کمتر بود که یهو احساس کردم پاهام داغ شد .. ماساژ شکمم سه بار تو بی حسی انجام شد دوبار بعد بی حسی که انصافا درد داشت ولی در حد چند ثانیه بعدم برای اولین بار از تخت اومدم پایین و خوب بود خداییش قابل تحمل بود اینم بگم من پمپ درد داشتم که عالی بود خیلی خوب بود
پیشنهاد میشه حتما
و موقع برگشتم خیلی راحت اومدیم و آقا مهبد اومد بغلممممم😍🥰

۸ پاسخ

هزینه بیمارستانت چقدر شد خواهر ؟

خداروشکر که بسلامتی مراحل زایمان وطی کردی وزایمانت راحت بوده 💕
خداحفظش کنه کوچولوی نازتو 😙
مرسی که اطلاع دادین 💕

عزیر پمپ درد چیه؟

درد بعد زایمان چطور بود من خزسزارین نمیترسم از درد بعدش میترسم

پس عزیزم طبیعی بودی و اپیدورال استفاده کردی؟

خداروشکر منم ۳۸هفته و ۴روز بودم

وای چه حس خوبی داشت انشاالله هممون زایمان خوبی داشته باشیم منم دقیقامثل توازاین چیزاخیلی میترسم

خداروشکر عزیزم که خاطره خوبی شده برات منم ۳۸هفته و ۳روزش بودم زایمان کردم

سوال های مرتبط

مامان امیر مهدی مامان امیر مهدی ۳ ماهگی
پارت دوم تجربه زایمان سزارین
سریع گفتن به پشت بخواب و خوابیدم و پاهام که کامل بی حس شده بود شروع کردن


جو اتاق عمل برای من که دوبار رفته بود اتاق عمل خیلی خاص نبود

فقط بعد بی حسی حس خفه شدن داشتم
قفسه سینم انگار چیزی داشت فشارش میداد حس تهوع داشتم که برام امپول تهوع زدن و چون تا روز آخر بارداری حالت تهوع داشتم شب قبلش دمیترون خورده بودم

۱۰و۴۰ آمپول بی حسی زدن تا ۱۰و ۵۵ گل پسرم به دنیا اومد
صداش که اومد خیلی خیلی خوب بود
نشونم دادنش و بردنش
بعدش تا ۱۱و ۴۰بخیه زدن و برام سریع دوتا شیاف گذاشتن و رفتم ریکاروری
اونجا کم کم ی حسی مثل درد پریودی کم داشتم که بخاطر نبود بچه بود و این درد برای زایمان طبیعی هم هست
واقعا هم درد خاصی نبود قابل تحمل بود
بچم آوردن بهش شیر دادم
حدود ۱۲و نیم بود رفتم بخش که هنوز یکم سر بودم موقع جا به جایی از این تخت به اون تخت یکم اذیت شدم
داخل بخش ی پرستار اومد تا ماساژ بده که گفتم نکنه ی ذره فشار داد و رفت
من خیلی حرف زدم تو بخش ولی اصلا سرم تکون ندادم که گردن درد و سردرد نگیرم

واقعا خدمه توحید ی خانم جوون بود عالی بود خودش تمیز میکرد و شیاف میزاشت

درد هاش تقریبا مثل درد پریودی بود خب بستگی به آستانه درد هرکسی داره من تا میخاست شروع بشه دوتا شیاف میزاشتم و یک بار تو اتاق عمل یک بار تو بخش دوتا گذاشتم بقیش یکی یکی بود
مامان ارغوان مامان ارغوان ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
سلام مامانای قشنگ. دختر من ارغوان سادات روز ۱۴۰۳/۰۷/۲۱ ساعت ۱۱:۲۵ دقیقه بیمارستان کسری توسط خانم دکتر زهره محب علی بدنیا اومد. وزنش ۳۵۰۰ ،قد ۵۲
از تجربه زایمانم بخوابم بگم، خیلی راحت بود. از اولین ترسم که سوند گذاشتن بود اصلا درد نداشت باید خودتو شل کنی و براحتی برات انجام میدن. دومین ترسم آمپول بی حسی بود که اونم اصلا درد نداشت و زمانی که منو بی حس کردن نمی‌دونم چرا داخل اتاق عمل خوابم برد و زمانی که صدای دخترم رو شنیدم از خواب بیدار شدم اولین دیدار خیلی حس قشنگ و توصیف ناپذیر هستش. بعد عمل اتاق ریکاوری وقتی بی حسی داشت از بین می‌رفت دردم شروع میشد سریع درخواست پمپ درد کردم و واقعا کمک بزرگی بود و اصلا دردی متوجه نشدم و حتما از پمپ درد استفاده کنید. موقع بلند شدن و برای راه رفتن اون خب یکم درد داشت که قابل تحمل هستش و با کمک میتونی به راحتی انجامش بدی. من شیرم روز دوم شروع به اومدن کرد و قطره شیر افزا عالی بود و کمک بزرگی کرد. من از انجام سزارین خیلی راضی هستم اصلا درد و ترس نداشت. دوستای کرجی من به شخصه از بیمارستان کسری خیلی راضی هستم همه چیزش عالی بود
امیدوارم تجربه زایمان من بدردتون خورده باشه.
مامان اورهان 👼🏼💙 مامان اورهان 👼🏼💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من ( سزارین ) پارت سوم
که هر چقدر بازم التماسشون کردم قبول نکردن و مجبور شدم بر کردم خونه که دکترم گفته بود اگه بازم قبول نکنن فردا صبح بستری شو که شیفته خودمه بیام عمل کنم صبح زود پاشدم رفتم برای بستری و بستری شدم ولی بازم بیمارستان گیر داد برای بریچ بودن بچه و دکتر خودم هر چقدر گفت من دیروز سونو کردم و بچه بریچ بود بازم بیمارستان چند دقیقه قبل تشکیل پرونده فرستاد تو خود بیمارستان سونو تا مطمئن باشه که دروغی در کار نیست خلاصه که بازم بریچ بود و رفتم برای عمل که حالا استرس بی حسی کمر و سوند رو داشتم به شدت که درد سوند کمتر از درد سرم بود و درد خاصی نداشت الکی به خودم استرس داده بودم و همچنین تو بی حسی من اصلا هیچی حس نکردم و پرسنل اتاق عمل هم عالی بودن کلی باهام موقع عمل حرف زدن و مشغولم کردن و کلی آهنگ های عالی باز کردن ولی من سختی اتاق عمل رو تو سر درد دیدم که سرم داشت منفجر میشد و یه ربع نکشید که صدای آقا اورهان رو شنیدم و آوردن نشونم دادن
مامان معجزه خدا🌱❤ مامان معجزه خدا🌱❤ ۵ ماهگی
تجربه زایمان سزارین🥰🤰
چون خودم قبل زایمان تجربه مامان ها رو میخوندم و دوست داشتم بدونم که چطور میشه گفتم حالا که برای خودم اتفاق افتاده و تجربش کردم بیام و بگم😊
۳۷ هفته و ۳ روز که بودم دکتر برای ۳۸ هفته و ۳ روز نامه بستری داد برای سزارین.
از ساعت ۱۰ و نیم شب دیگه چیزی نخوردم چون دکترم گفته بود ۷ و نیم بیمارستان باشم. برای شام هم گفت محدودیتی نداری و منم غذای برنجی خوردم.
بالاخره با کلی استرس و ذوق و حس های عجیب و غریب صبح شد و راه افتادیم سمت بیمارستان.
پذیرش شدم و انجام کار های اولیه که گرفتن ازمایش و ان اس کی بود نوبت رسید به گذاشتن سوند😬
بهشون گفتم تو اتاق عمل بزارن ولی گفتن نمیشه و باید تا قبل عمل مثانه کامل تخلیه بشه ولی درد چندانی نداشت فقط بعد گذاشتنش یکم شکمم درد کرد که اصلا چیز خاصی نبود.
ساعت ۸ و نیم رفتم اتاق عمل و سرم و امپول زدن بهم و دراز کشیدم رو تخت. نزدیکای ۹ بود که دکتر اومد و بهم گفتن بشینم رو تخت و تکون نخوردم برای تزریق امپول بی حسی...🤕