۱۸ پاسخ

واقعا دردا برا ادما متفاوته
من سوند اصلا درد نداشت برام ولی امپول بی حسی درد داشت نخوش بود🥲
ماساژ رحمی هم خدارشکر دوبار تو بی حسی انجام دادن

سلام 😁
من اومدم بهت یاد بدم براکوچولوهای تو خونه عروسک با دستای خودت ببافی
یا میتونی از نمونه های من انتخاب کنی براکوچولوها یا دکوری یا آویز یاسیسمونی بخری
بدو بیا تو پیجم جا نمونی❤️😘

https://eitaa.com/dastbaftam_009ایتا

روبیکا@arosakbafie_fatemeh

چرا منو ماساژ رحمی ندادن 😐😐لخته نشه خونم😭😭

یه چیزی رو از قلم انداختی موقع بلند شدن واسه اولین بار و راه رفتن خیلی آدم درد داره💔☹️

ببخشید عزیزم زیر نظر کدوم دکتر بودی هزینش چقدر شد؟؟

منم‌سزارین بودم چرا ماساژ رحمی رو اصلاویادم‌نمیاد؟

قدمش پربرکت عزیزم قفسه سینت میسوخت برات اکسیژن نزدن؟بعدش کامل هوشیاربودی؟

همش درد داشت که 😅

سلام عزیزم قدمش مبارک باشه ممنونم از اینکه تجربت و درمیان گذاشتی😍♥️
دکترت کی بود؟!بخاطر بریچ بودن سزارین شدی ؟
من به شدت از سزارین میترسم بخاطر عوارض بعدش

وای برا منم خیلی دردناک بود،، سوند ک نگم برات مردم و زنده شدم،، ماساژ شکمی هم 4 بار دادنم،، ک 2 بارش بی حس بودم ولی 2 بار بعدی خیللللللللللیییییییییییی وحشتناک بود

مامان معین جان فقط مراقب زردی بچه باش من روز سوم خواستم ببرم غربالگری جمعه بود شنبه بردیمش زردیش ۲۱ شده بود روز دوم تو بیمارستان گفتم زرده پرستاره اصرار داشت که نه اوکیه😏

من قدس بودم نمیدونم به بیمارستان و کادر درمان ربط داره یا نه ولی تو اتاق عمل به دکتر گفتم میشه تا بی حسم شکممو فشار بدین ؟ بعد از عمل فقط یکبار شکممو فشار داد اونم درد نداشت سوند هم درد نداشت یکم سوزش داشت فقط
پمپ درد هم نداشتم مرتب شیاف میزدن فقط تا چند روز درد کتف و سر درد وحشتناک داشتم
تا ببینم این زایمانم چجوری باشه امیدوارم به راحتی دفعه قبل باشه برام🥴🥺

قدم کوچولوت مبارک باشه عزیز دلم
از بیمارستان سینا راضی بودی؟رسیدگیشون چجوری بود؟
هنوزم درد سزارین و داری یا فقط همون روز اوله؟

من سوندم درد نداشت شاید تو چون میترسیدی سفت میکردی خودتو

منم یازدهم وقت سزارین دارم ماساژ رحمی چیه و چرا انجام میدن!؟؟؟؟

ممنون ک تجریتو به اشتراک گذاشتی عزیزم‌....شما سز اختیاری بودی یا اجباری ؟

چرا سه بار ماساژ رحمی شدی
من فقط تو حین بی حسی که بودم ی بار ماساژ دادن که اصلا حسش نکردم

نی نیت خوش قدم باشه عزیزم

عزیزم کدوم بیمارستان زایمان کردین!؟

سوال های مرتبط

مامان بَشِهههههه👶 مامان بَشِهههههه👶 ۹ ماهگی
تجربه زایمان پارت سوم :
دکتر که اومد مجدد معاینم کردن گفتن هنوزم دو سانتی چ من با اونهمممممهه درد دنیا رو سرم خراب شد😥😥🥲
و دکتر گفت پیشرفت نکردی و کیسه ابت هم ترکیده برا بچه خطرناک برو برای سزارین
خلاصه ساعت ۱۰/۵ بردن برای سزارین
و دکتر تو اتاق عمل گفت تو الان ۷_۸ سانتی چرا گفتن دو سانت 😑😑 ولی دیگ کار از کار گذشته بود و سوند گذاشته بودن و بی حسی زده بودن و در آخر بعد اون همه درد ک پاهام هنوز داشت می‌لرزید سزارین شدم

اینو بگم ک من اینقدر درد داشتم ک اصلا درد سوند و سوزن بی حسی رو حس نکردم و جراحیم خوب و تمیز بود شکر خدا

ولی حین عمل انگار ب بی حسی واکنش داده بودم ضربان قلبم رفته بود بالا ک یه عالمه بی حسی بهم زدن
واین باعث شده بود بعد عمل گیج و منگ بودم تا دو روز و واقعا یادم نمیاد چیا گفتم و چیکارا کردم

خلاصه ک من درد هر دو کشیدم و الان کوچولوم تو بغلم شکر خدا 💜🤲🏻
انشالله زایمان راحت قسمت همه باردارا و چشم انتظارها😍

بارداری
زایمان
آنومالی
مامان همایون🫀 مامان همایون🫀 ۳ ماهگی
سلام مامانا اومدم از تجربه زایمانم بگم من ۳۷هفته تمام سزارین اورژانسی شدم سوند ادرار اصلا وصل کردنش درد نداشت فقط سوزش داشت که میترسیدم بشینم دربیاد😂رفتم اتاق عمل امپول بی حسی چنتا زدن بی حس نشدم دردش قابل تحمل بود بد بود ولی میشد تحمل کرد بعد ک فهمیدن بی حس نشدم بی هوشم کردن و بعد ک بهوش اومدم تا چنساعت اثرات بیهوشی داشتم هنوز پمپ درد نگرفتم با شیاف و امپول سر کردم دردش هم متوسط بود ولی اولین راه رفتن رو یادم نمیره هیچ وقت سخت و بد بود برام ولی ب شیرینی دیدن دلبر کوچولوم می ارزید 😍
خلاصه عزیزان زایمان هیچ مدلش بدون درد و سختی نیست ولی خدا ب ادم توانشو میده و به داشتن نی نی خوشکلتون می ارزه😍من تو بارداریم این موردهایی ک مینویسم رو داشتم اگ سوالی راجبش دارید بپرسید درحد تجربه خودم خوشحال میشم کمکتون کنم
سرکلاژ...استراحت مطلق...کم شدن اب دور جنین....عفونت ادراری....ورم کلیه جنین...لکه روی قلب جنین ....بزرگ بودن Bpdیااندازه سر جنین...
مامان امیر مهدی مامان امیر مهدی ۵ ماهگی
پارت دوم تجربه زایمان سزارین
سریع گفتن به پشت بخواب و خوابیدم و پاهام که کامل بی حس شده بود شروع کردن


جو اتاق عمل برای من که دوبار رفته بود اتاق عمل خیلی خاص نبود

فقط بعد بی حسی حس خفه شدن داشتم
قفسه سینم انگار چیزی داشت فشارش میداد حس تهوع داشتم که برام امپول تهوع زدن و چون تا روز آخر بارداری حالت تهوع داشتم شب قبلش دمیترون خورده بودم

۱۰و۴۰ آمپول بی حسی زدن تا ۱۰و ۵۵ گل پسرم به دنیا اومد
صداش که اومد خیلی خیلی خوب بود
نشونم دادنش و بردنش
بعدش تا ۱۱و ۴۰بخیه زدن و برام سریع دوتا شیاف گذاشتن و رفتم ریکاروری
اونجا کم کم ی حسی مثل درد پریودی کم داشتم که بخاطر نبود بچه بود و این درد برای زایمان طبیعی هم هست
واقعا هم درد خاصی نبود قابل تحمل بود
بچم آوردن بهش شیر دادم
حدود ۱۲و نیم بود رفتم بخش که هنوز یکم سر بودم موقع جا به جایی از این تخت به اون تخت یکم اذیت شدم
داخل بخش ی پرستار اومد تا ماساژ بده که گفتم نکنه ی ذره فشار داد و رفت
من خیلی حرف زدم تو بخش ولی اصلا سرم تکون ندادم که گردن درد و سردرد نگیرم

واقعا خدمه توحید ی خانم جوون بود عالی بود خودش تمیز میکرد و شیاف میزاشت

درد هاش تقریبا مثل درد پریودی بود خب بستگی به آستانه درد هرکسی داره من تا میخاست شروع بشه دوتا شیاف میزاشتم و یک بار تو اتاق عمل یک بار تو بخش دوتا گذاشتم بقیش یکی یکی بود
مامان ماه پیشونی🌙 مامان ماه پیشونی🌙 ۸ ماهگی
ادامه ی تجربه زایمان
خلاصه ساعت ۶ عصر اون سه تا هم تختی جدیدمم طبیعی زاییدن ...
حالم خیلی بد بود از ی طرف یکی ادرار میکرد از ی طرف دوسه نفر مدفوع کردن یکی استفراغ میکرد یکی میزاید یکی جیغ میکشید منم فقط از درد داشتم زاررررر میزدم دردای بی نتیجه

ساعت ۱۹ اومدن گفتن باید بری سزارین فشارت بالاس دفع پروتیین داری .. خلاصه وضعت خیته

انگار دنیارو بهم دادن
نه سوند درد داشت نه امپول بی حسی خیلی خوب بود
پرسنل اتاق عمل مثله  فرشته ها بودن خوب مهربون
خلاصه جوجه ی من ساعت ۸ شب بعد از ۱۸ ساعت درد طبیعی و بی نتیجه به دنیا اومد
درد هم ندارم خداروشکر عصلا پمپ درد هم لازم نیست بنظرم هیچی هم از عمل نمیفهمی

سر اتاق عمل دکتری ک منو عمل کرد گفت تو مدت سابقه ی کاریم به کسی نگفتم لگنش بده ولی تو دیگه خیلی افتضاحی

ولی تو این اوضاع هیچ وقت ماما همراهمو نمیبخشم ک گفت لگنت تنگه کمی ولی راحت میتونی بیاری🙂
خلاصه ...
این فقط تجربه ی منه از زایمان ممکنه برای کسی دیگه برعکس باشه
مامان مهنا مامان مهنا ۳ ماهگی
تجربه سزارین بیمارستان صارم پارت ۲
.
راستی سوند رو توی بی حسی زدن برام و هیچی حس نکردم. بعدش بردنم ریکاوری و از همونجا دردم شروع شد. اما هرچی گفتم درد دارم برام مسکن نزدن برام و گفتن باید بری بخش. حدود یه ربع ریکاوری بودم بعد رفتم بخش و اومدن بهم لباس پوشوندن و شورت و پوشک برام گذاشتن و شیاف گذاشتن برام. خیلی پرسنلش مهربون بودن و عین مادر رفتار میکردن اصلا نمیزاشتن آدم خجالت بکشه . خلاصه کارامو کردن و بعد بچه رو اوردن ولی داخل تختش بود و نمیتونستم ببینمش. توی بخش هم با وجود شیاف درد داشتم و هم دردای محل عمل بود هم درد پریودی. و از همه اینا بدتر ماساژ رحمی بود . تا وقتی بی حس بودم که چیزی نمیفهمیدم اما توی بخش اومدم بی حسیم رفت و هربار ماساژ میدادن واقعا درد وحشتناک داشت و عذاب میکشیدم. خونریزیمم زیاد بود و ماماها میگفتن باید زیاد ماساژت بدیم خطرناکه خونریزیت که انقدر شدیده. خلاصه تا میومد یه کم شیاف عمل کنه و اروم بشم میومدن ماساژ میدادن و درد وحشتناک میگرفت تو تنم