من زایمان کردم سزارین ولی خدا بهم بچه مو داد فقط
من دکتر و‌مامام واگذار کردم به خدا بچم یه ساعت دیرتر به دنیا
میومد از بین میرف خدایا شکرت پسرم سالم تو دستگاهم نرف
کیسه آبم پاره بوده از هفته ۳۷نشتی داشتم به مامام میگفتم و
دکترم میگفتن نه بچم تو خشکی بوده مدفوع کرده بوده
چن روزه از سردرد بستری ام نمیکردم دیروز دیگه گفتم بابا
دارم میمیرم از سردرد نوار قلب بگیرین دوباره گرفتن بچه افت
ضربان قلب داشت فرستادن سریع سونو دیدن بچم تو خشکی
حتی یه درصدم آب نداشت سریع دکترا دست و پاشونو گم
کردم رییس بخش اومد گف سریع سزارین اورازنسی
دکتره گف فقط یه ساعت دیرتر میومدی بچه ات نبود خدا نگهش داشت
گف من حتی ترسیدم اما اونجا بهت نگفتم بچه تو خیلی بهم استرس
والا کرد

۳۵ پاسخ

خدهروشکر عزیزم دیگ بهش فک نکن اعصابتو بهم نریز
🙏🙏🙏
میگن تا خداونخاد چیزی نمیشه همینه

سلاام
عه زایمان کردیی بالاخره🥺❤️ بسلامتی عزیزم
خداروشکر که هر دوتون سالمید

انقد ورزش کردی اخرشم سز شدی😣
منم امشب یافردا باید برم بیمارستان ی حرکتی بزنم

واقعا چرا بعضیا ک حالیشون نیست میان میشن دکتر اگ خدایی نکرده بچه شما چیزی میشد کی جواب میداد. یه عمر حسرت و ناراحتی میشد.
بازم خداروشکر عزیزم ک دوتاتون سالمید

خداروشکر جوجت سالمه
واقعا یه سری ازاین دکترا گاون گاو شرایطو میبینه و خودشو میزنه ب کوچه علی چپ اینا دیگ‌کی ان

خدا لعنتشون کنه گاوهای عنترو

عزیز دکترت کی بود

دكترتون كي بوده؟

ولی من جای تو بودم شکایت میکردم معلوم نیس چندتا بچرو اذیت کردن

خداروشکر سالمه خدا لنتشون کنه منم هرچی میگم طبیعی نمیتونم منو از هفته ۳۶ علاف کرد الان میگه نمیشه دربه در دنبال یه دکتر دیگم سزارین بشم خدا ازشون نگذره

همیشه متخصص زنان و ترجیح میدم به ماما، خداروشکر بچه‌ت صحیح و سالمه عزیزمقدمش مبارک باشه❤️🩷

خدا لعنتشون کنه
من نمیدونم چرا اینجوری میکنن
باید حتما طرف تا مرز مرگ بره بعد بستریش کنن

مبارک باشه عزیزم خدا حفظش کنه

خداروهزار مرتبه شکر

عزیزم خداروشکر
منم یک هفته میگفتم درد دارم میگفتن ناز میکنی تااینکه رفتم سونو بیوفیزیکال دیدن بچه اصلا نفس نمیکشه سریع فرستادن سزارین اورژانسی تو اتاق عمل دکتر گفت این توبه شده من فشارم افتاد حالت تهو گرفتم اینقدر زد پشت کمرش و کف پاش یهو گریه کرد رفت دستگاه

خداروشکر هردو سالمید خدا بخواد همینه دیگه واقعا بنظرم معجزه خدا بوده برای خودت و نی نی

وای خاک‌‌بر سرشون واقعا متاسفم برای این دکترای نفهم آخه تا ۴۱ هفته چرا نباید یه فکری به حال خانم باردار کنن الهی که خیر نبینن واگذارشون به خدا

خدارو شکر بچه ات سالمه عزیز الهی خیرشو ببینی مبارک باشه🎁🤲

خدا ازشون نگذره واقعا ماها به کیا دلخوشیم
خدا حفظ کنه بچه اتو یه صدقه اساسی بزار کنار برا بچه ات خداروشکر سالمه

فقط بهت بگم خدا خیلی خیلی دوستت داشته
دقیقا شدی مثل زایمان 11 سال پیش من
هر چقدر به دکترم میگفتم بیش از حد تکرر ادرار دارم لباسم خیس میشه فقط میگفت مایعات زیاد بخور اخر سر هم رفتم یه دکتر دیگه که سریع سونو نوشت به محض اینکه جواب سونو رو بردم سریع نامه ی بستری رو نوشت تو شهر غریب تنها سزارین شدم
من هم دکتره رو واگذار کردم به خدا
و هر موقع پسرم رو میبینم خدا رو شکر میکنم به خاطر داشتنش

چرا شما تو این جور موقعیت‌ها فقط به یه دکتر بسنده میکنید؟

خداروشکر ک ب خیرگذشته عزیزم خدالعنت کنه بعضی دکترا و ماماهامثل گاون معلوم نیس مدرکشونو چجوری گرفتن

به سلامتی مبارک باشه خداحفظش کنه یعنی تو37هفتگی مدفوع کرده بوده؟ اخه میگن اگر مدفوع کرده باشه کیسه آب نشتی داشته باشه مثل ترشح سبزیازردرنگ خارج میشه

خداروشکر خدا خودش مواظب هممون هست به این دکترا و ماما ها ولمون نکرده💜💜💜

خدا لعنتشون کنه فقط پولبراشون مهمه

به سلامتی عزیزم مبارک باشه .😍خدا لعنتشون کنه که جون آدما واسشون مهم نیست

منم برا معاینه ک رفتم دکتر بهم نگفت ک از داخل خونریزی دارم،واقعا خدا هم خودم و هم بچم رو نگه داشت

واییییییییییی من جای ت باشم شاکی میشم 😵‍💫

همینکه خودتو بچه سالمید خدا رو شکر
قدم نو رسیده مبارک باشه عزیزم😍😍🥳🥳

ای وای خداروشکر که الان سالم و سلامتین جفتتون حتما یه صدقه بده گلم خدا لعنت کنه همه دکترای بی مسئولیت که فقط بلدن ادم تیغ بزنن

خدا خیررر نده همچین دکترای بی سواد احمق رو من موندم حالشو اساسی میگرفتم

ای بابادکترهاهم همشون رفتن یه مشت اشغال عقده ای موندن بخدامن اصلاانتظارندارم سرزایمان زنده برگردم همش بچمو به اینواون میسپارم

خدا رو شکر ک هر دو سالمین❤❤❤

خدانگه داره فسقلیتو ایشالا برای هیش کی خدانخواد ازاین اتفاقا

خاک برسردکتره کسافت

چی شده بود

مقالات مرتبط

تجربه والدگری از زبان یک مادر مجرد روانشناس
تجربه والدگری از زبان یک مادر مجرد روانشناس
تجربه والدگری؛ روایت بدون فیلتر و خانوادگی
تجربه والدگری؛ روایت بدون فیلتر و خانوادگی
تجربه والدگری؛ فاصله بین روایت و واقعیت
تجربه والدگری؛ فاصله بین روایت و واقعیت
تجربه والدگری از زبان مادر اجتماع ساز
تجربه والدگری از زبان یک مادر اجتماع ساز Community Bilder...

سوال های مرتبط

مامان آرتا جان❤️🧡💚 مامان آرتا جان❤️🧡💚 ۵ سالگی
امروز یه بنده خدایی میگفت دخترش هفت ماهه دنیا اومده بوده بعد میگفت یک ماه بوده کیسه اب من پاره شده بوده بچم یه ماه تو خشکی بوده میگه به دکترا میگفتم میگفتن نه اشتباه میکنی مگه میشه همچین چیزی بچه یه ماه تو خشکی بمونه؟
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان نورا مامان نورا ۱۲ ماهگی
خانما خیلی مواظب بچه هاتون باشید یه لحظه حواسم ازش پرت شد نمیدونم چی کرد تو دهنش بچم 😭😭داشت خفه میشد خدا یه بار دیگه بهم برگردوندش شوهرم سریع برگردوندش زد به پشتش نفسش بالا اومد اینقدر گریه کردم خدا رحم کرد
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان محمد و محیا مامان محمد و محیا ۷ ماهگی
تجربه زایمان
۴
بعد که به مامای اونجا گفتم خونریزی دارم ترسید رفت همکارش و صدا زد گفت میگه خونریزی دارم اومد گف بخاب معایت کنم خابیدم معاینه کرد بعد با تعجب گف وای ۴ سانته عااالیه سریع ببریدش پایین میخاد زایمان کنه پرسنل بیمارستان سریع با ویلچر اومد گف وسایلت و ول کن بعدا همراهت میاد میبره فقط سریع اماده شو بریم بخش زایمان منو گزاشت تو ویلچر من فقط وقت کردم بمامانم زنگ بزنم بگم بیاد گوشیم و گرفتن و بردنم رفتیم پایین ماما بالاییه به اون پایینی ها وضعیتم و توضیح داد درجا بردنم اتاق زایمان معاینم کرد گف ۴ و نیم شده اومد کیسه ابم و پاره کنه گف عه اینکه خودش پاره شده بوده دید بچه مدفوع کرده گف سریع باید ددنیا بیاد وگرنه بره سزارین من حالم بد استرس خیلی بد بود دلم نمیخاس سز بشم دردام هی بیشتر و بیشتر میشد خابونده بودنم نمیزاشتن برم دسشویی نمیزاشتن ورزش کنم میگفتن باید ضربان قلب بچه مدام چک بشه اون دستگاهه بهم وصل بود همونکه ضربان قلب بچرو میدیدن شد ساعت ۱۰ یهو دیدم ماماهمراهم اومد پیشم انگار دنیااارو بهم دادن خیلی خوشحال شدم...دگ گزاشتن بلند شم رفتیم باهم تو دسشویی اب گرم میگرفت پشتم ورزشای لگنی میکردیم نفس میکشیدیم موقه دردا خیلی خوب بود که کنارم بود اگه نبود نمیتونستم چون دوست صمیمیم هم بود خیلی باهاش راحت بودم خیییلیئیی...
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان رادمهر💫 مامان رادمهر💫 ۴ ماهگی
پارت اول زایمانم
سلام خانومای گل
من بعد از ۸روز اومدم که تجربه زایمانم بگم
خوشایند نبود بااینکه از اول بارداری خودم انتخابم طبیعی بود و اصلا به سزارین حتی فکرم نمیکردم
من شنبه هفته ی قبل یه پیاده روی طولانی داشتم وقتی رسیدم خونه گفتم بزا برم یه معاینه ببینم چن سانتم
پاشدم‌رفتم بیمارستان و گفتم حرکت بچم کمه گف بخواب اول معاینه کنم نوار قلب بگیرم معاینه کرد گف نزدیک دو سانتی بعدم خوابیدم برا نوار قلب
نوار و گرف گف خوبه یه لحظه خودم حس کردم یه چیزی ازم ریخت به پرستار گفتم اومد معاینه کرد دستکش کلا خونی شد گف باید بستری شی
دیگ پرونده تشکیل دادیم ساعت ۱۰شب بود ک فرستادنم زایشگاه تا صب هی میومدن معاینه میکردن و کلا نوار قلب بهم وصل بود فردا صبحش فرستادنم بخش گفتن اگ خونریزی داشتی اطلاع بده
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان پسر گلم مامان پسر گلم ۳ ماهگی
اونجا تا سونومو دیدن سریع بستری کردن منم اونجا دیگه دست پاهام میلرزید خیلی ترسیده بودن دیگه معاینم کردن گفتن یک سانتی و هیچ دردی هم نداشتم فقط بجه تکون نمیخور دیگه لباس عوض کردم و رفتم بخش زایمان واییییییییییی اونجا بهم نوار قلب وصل کردن و یکی دوبار معاینه کردن همون یک سانت بودم نوار قلب که گرفتن ضربان قلب بچه خیلی بالا رفته بود و دکتر اومد منو دید گفتن سریع ببرید اتاق عمل اونجا من خیلی خوشحال شدم چون از زایمان طبیعی خیلی میترسیدم دوباره لباس عوض کن و لباس اتاق عمل پوشیدم
مامان امیر حسین و شادمهر مامان امیر حسین و شادمهر ۶ ماهگی
من امروز ساعت ۵ و ده دقیقه صبح زایمان کردم 🥹

ولی چه زایمانی
الان بچم پیشم نیست بخش ان آی سیو بستری
دکتر های خاک بر سر رودتر نفهمیدن بچه تو شکمم پی پی کرده که ببرن سزارین اورژانسی
گذاشتن مونده ضربان قلب بچم رفت بالا خودم افت فشار پیدا کردم اکسیژن به بچه نمیرسید دستگاه وصل کردن بهم
سر بچه تو کانال بود دیگه دیر شده بود واسه سزارین از ۷ سانت افتادن به جون من تا تونستن بچه رو بکشن بیرون ،،
الان هم بچم تو دستگاه باید حداقل یک هفته بستری بمونه نمیتونه خوب نفس بکشه ، شیر نمیتونه بخوره ، یه ظرف دادن من شیر بدوشم منم از ۶ صبح تا الان به زور ۱۰ سیسی تونستم جمع کنم فقط 🥲
ترو خدا برام دعا کنید برای بچم دعا کنید
خیلی حالم بده
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان مبین مامان مبین ۳ سالگی
بچه ها کسی بوده آب دور بچه زیاد باشه و بچش هم از پوعد زایمان دیرتر دنیا اومده باشه و زایمان طبیعی کرده باشه؟آخه آب دور بچه من زیاد بود و بچمم دیر دنیا اومد گفتن طبیعی باید بیاری ولی الان یه نفر گفت چون آب بچم زیاد بوده دکتر گفته سزارین کن چرا پس به من گفتن طبیعی ولی اون سزارین
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان علیرضا مامان علیرضا ۸ ماهگی
این همه از پاره شدن کیسه اب میترسیدم آخرش سرم اومد☹️پنجشنبه ۳۰ام ساعت دوازده ظهر کیسه ابم پاره شد توی ۳۷هفته۵ روز ،، چون زیر ۳۸بودم سزارینم‌نکردن حتی دکتر خودم ،، تا ۱۲شب درد طبیعی کشیدم بعدش بچم افت ضربان قلب داشت سزارین شدم اورژانسی☹️
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان تودلی 🥰 مامان تودلی 🥰 ۲ ماهگی
میخوام از تجربه سزارینم بگم
من یکشنبه ساعت ۵ صب ۲تا لکه خون آبه ازم شیاف زدم و استراحت کردم چون۴ شنبه ساعت ۳صب نوبت سز داشتم تا اینکه شد دوشنبه ساعت ۱۰ شب دیدم مث پریودی ازم داره خون میره سریع رنگ زدم دکترم گف برو بیمارستان من هماهنگ میکنم خودمو رسوندم بیمارستان انصاری ساعت ۱۲ شب بلوک زایمان بستری شدم نوار قلب گرف اوکی بود معاینه داخلی کرد اوکی بود(خیلی بارعایت و احتیاط)دهانه رحمم باز نشده بود دکترم گف تاصب بمونه و هر ۱ساعت enst بگیرید ک همشم اوکی بود گف صب بره سونو ک من خونریزیم شدت گرفت دکترم واینساد تا۱۰ بهوا سونو ساعت ۸ بردنم اتاق عمل خلاصه نگم از پرسنل معرکه اتاق عمل و دکتر جیگرم ک با خنده و شوخی همه استرس منو شست و
بردعمل سزم کلا ۱۵ مین طول کشید یهو دکتر گف فیبرم داری سریع ب ی پرستار گف سونو هاشو بیارید دید تو سونو ها هیچی معلوم نبود فیبرمم درشت بوده خیلی قاطی کرد گف تو این همه درد از هفته ۶کشیدی تااخرش بخاطر این فیبرم خیلی خدا باهات یار بوده این خونریزی هم علتش همین بوده چون حتی کیسه آبتم پاره نشده خلاصه فیبرمم عمل کرد در کل نمیشه ب هیچ سونوی اعتماد کرد زایمانم خیلی خوب بود ولی منو درد عمل فیبرم داره از پا میندازه کلا پمپ دردم زیاد جواب نیس فقط شیاف دیفلوفناک دکترم گف هر۴ساعت بزن
اینم از تجربه سزارین من🌺❤
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان اسرا مامان اسرا هفته سی‌وپنجم بارداری
بچه ها سلام من دیروز انومالی دادم گف همه چی خوبه فقط گف نمیدونم بیرون قلبش یا تو قلبش یه نقطه هس که اکثرا گف همه دارن خود به خود از بین میره ولی اکو قلب بده
کسی اینجوری بوده چیه این اصلا
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فنچ کوچولو مامان فنچ کوچولو ۵ ماهگی
خانوما جفتم خونریزی کرده
نوار قلب بچه هم خوب نبود
دکترم گف سریع برو یه شهر دیگه
میشه دعا کنید بچه ام رو بسلامت ب دنیا بیارم
۴۰ هفته کامل سختی کشیدم برا بغل کردنش
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان شروین مامان شروین ۹ ماهگی
خب براتون نگم از زایمان 🥲
من دیروز ۴۰ هفته و ۵ روزم بود خوش و خرم اومدم بیمارستان واسه زایمان طبیعی تا معاینه کردن و ان اس تی گرفتن گفتن هنوز یه سانتی ضربان قلبشم خوبه میتونی ۲ روز دیگه صبر کنی اما چون زایشگاه خلوته (فقط یه نفر دیگه بستری بود) اگه دوس داری بستری شو
منم گفتم خب کی بره و برگرده خداروشکر نرفتم خونه وگرنه بدبخت میشدم
ده صبح بستری شدم با یه سانت تا ۱۲ شب همون یه سانت موند نه قرص تاثیر داشت نه آمپول فشار دردم نداشتم فقط انقباضای زیاد و طولانی
ساعت ۱۲ دکتر شیفت اومد ضربان قلب بچه رو چک کرد گفت پاشو راه برو یه چیز شیرین بخور تا فشارتو بگیرم بعدش دوباره نوار قلب گرفتن چشمتون روز بد نبینه دکتر تا دید گفت سریع اماده ش کنین واسه سزارین 🥲💔
گفتم چی شده گفت بچه افت اکسیژن داره 💔💔
ساعت ۱و ربع رفتم واسه سزارین و ۱۴۰۳/۰۱/۱۱ ساعت یک شب گل پسر دنیا اومد ولی چون یند ناف دو دور پیچیده بود دور گردنش افت اکسیژن داشت و رفت تو دستگاه
اینگونه لز تصمیم مقتدرانه م واسه زایمان طبیعی به سزارین اورژانسی رسیدم 🥲💔
دعا کنین بچه مو همین امروز مرخص کنن تحمل ندارم تو دستگاه ببینمش
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان رادمهر مامان رادمهر ۲ ماهگی
چند دقیقه ای گذشت ک آن اس تی بهم وصل بود ضربان قلب بچم ب شدت افت کرد سریع سرممو قط کردن بعد از گذر چند. دقیقه ضربان قلبش عادی شد ک دوباره سرمو زدن باز ضربانش خط ضعیف شد سریع سرممو قط کردن نوار قلب مو ک دکتر دید گفت باید سزارین شه منم کلا انگار داشتم همچیو خواب میدیدم بردنم چن جارو امضا کردم و اینا منتقل شدم به اتاق زایمان سزارین تایپینگ بعد
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۲ سالگی
مامانا من بچم اومد خودش آب بخوره یهو داد بالا اب پرید تو بینیش سریع چپش کردم آب تو ریه نرف ؟ ترسیدم ی صدا قورت قورتی داد
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان گل دختر مامان گل دختر روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم
تو اتاق سزارین یه استرس غریبی اومد سرغم ، بعد از یه پروسه طولانی برای طبیعی زاییدن همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد ، بعد از تزریق بی حسی دکترم اومد تو اتاق و باهام صحبت کرد و سریع شروع کرد کارو و بعد از بیرون آوردن بچه اولین چیزی که شنیدم این بود که بند ناف پس نزاشت سر بچه بیاد تو کانال زایمان ، و فهمیدم که دور گردن و بدن دخترم بند نافش پیچیده بوده و بچه نمیتونسته پایین بیاد ، حتی بالافاصله بعد از درآوردن بچه مدفوع کرد و من همون لحظه از ترس هزار مرتبه خدا روشکر کردم که خوب شد بیش از این صبر نکردمو تصمیممو عوض کردم..‌