۱۰ پاسخ

شرایط اقتصادی سخته،توقعت رو ازهمسرت کم کن،چجور مغازه رو ببنده که بیاد بچت نگه داره؟؟ دیگه تقسیم وظایف هم مهمه تو خونه...تو که از پس بچه برنمیومدی،نمیاوردی . همه ک نباس حامله شند. بعدم مردا مثل بچه میمونن،باید بهشون اون چیزی ک توقع داری و نیاز داری رو با کلامی اروم ومتین بگی تا برات انجام بدند. شماهم جوری برنامه ریزی کن ک اول خودت غذاتو بخوری بعد جدا برا بچت سفره بندازی

عزیزم ببخشید اینطوری میگم
ولی توقعات شما از شوهرتون واقعا خیلی زیاده
یعنی چی که خودشو به آب و اتیش نمیزنه
بنده خدا هم درگیر کاره هم درگیر خانواده و پدر مریضش
یخورده درکش کن
به خدا. منم شوهرم ۸صبح تا ۸ شب سرکاره
وقتی هم میاد خونه خسته و خوابالوده
در حد توانش کنارتون هست دیگه

سه تا بچه بزرگ کردم خودم دکتر بردم نصف شب تنهایی پسرم که مریض بود بردم دکتر بدون اینکه شوهرم بفهمه چون ساعت ۹ میره ساعت ۱۲ میاد اونم داره جون میکنه برای این زندگی توقع تو بیار پایین راحتر ی اون غذای بچه رو بده بعد برای خودتون سفره پهن کنید همه وسایل سفره رو بزار تا کمتر بلند شی

وا خوبه یکی داری
ماکه دوتاداریم چی بگیم
مرد بیرونه کاراشو میکنه خستس نمیشه ک مغازه ببنده زود بیاد
توقع زیادی داری ازش
یااصلا نیارین نمیتونین جمع کنین یا وقتی میارین بی منت انجام بدین..

عزیزم وضع همه اونطوریه شوهرمنم صب ۷ میره تا ۹ شب کال روز تنهاییم شبم میاد خستس اونام تقصیری ندارن گرونیه مجبورن زیاد کار کنن

من دوتا دارم شیربه شیرحتی وقت نمیکردم حموم برم.سر شوهرم غر میزدم زودتر بیا.یکبار گفت اگ بار مو نفروشم .خراب میشه .ضرر میکنم.بعدم هرج مای بی بی.قسطا .خرج خونه از کجابیارم

عزیزم بچه آت بزرگ شده سفره بنداز بزار بچه آت با شما غذا بخوره یعنی چی شوهرت بچه رو بگیره که شما غذا بخوری چیکارش کنه همه باهم غذا بخورین شوهر شما وظیفشه بیرون از خونه کار کنه وظیفه ای شما هم مادری کردنه یعنی چی نمیتونم بچه رو دست تنها نگه دارم بچه آت بزرگ شده دیگه شما نمیتونی بچه نگه داری بعد توقع داری شوهرت خودشو به آب و آتیش بزنه خدایی عجب توقعاتی دارین پس ما که دوتا بچه داریم و بچه مدرسه ای هم داریم چی

شوهرم منم نگه نمیداره یامیگ بده مامانم یامامانت دلش گرمه اوناس چون نگه میدارن

عزیزم همسر من میره ماموریت یهو دو هفته نیست من میمونم با دو تا بچه ی شیطون اگه خدایی نکرده مریض شن با خودمه بعد پسر بزرگم‌مثلا ۸ سالشه از بچه دو ساله بیشتر. حرص میده

عزیزم مرداهمینن مرتب باید یه چیزوبهشون گوشزد کرد

سوال های مرتبط

مامان فسقلیا مامان فسقلیا ۲ سالگی
مامانا بنظرتون من با این اخلاق بد شوهرم چیکار کنم
مثلا هر وقت بچه اولمو بزرگه تقریبا دعوا میکنم بخاطر کار بدش که انجام میدم جلو بچه با من دعوا می‌کنه
حالا بچمم یاد گرفته تا من هر چی بگم زود میدوه میره جای باباش که مثلا به من چیزی بگه
مثلا دیروز اینا انقد خونه رو ریخته بودن خدا شاهده من از وقتی اومدم خونه تا یک شب داشتم جمع میکردم تموم نشده بازم(شوهرمم دراز دست نزده سرش گوشی)
امروز صبح زود بیدار شدم تمیز کردم کرد گیری کردم جارو کشی کردم مرتب
باز الان جا نیست پا بزاری تا پشت مبل ریختن حالا این دومی کوچیکه بچم بچه اولم که بزرگه میگم مامان جان نریز تروخدا جمع کن حداقل
الان دعواش کردم رفته یک ساک پر خالی کرد وسط حال بعد میگم مگه من صبح همه اینا رو جمع نکردم بابا منم خستم بقران دعواش میکردم
باباش از اون طرف میگه خوب نریز دیگه مجبور باشی حرف زدن اونو یعنی من تحمل کنی میگه به بچم میبینی که چیکارتون می‌کنه در صورتی که من هیچی نگفتم و کاری نکردم همینو که گفت بچم صدای گریشو برد بالا که باباش منو دعوا کنه که دعوامون هم افتاد گفت گوهی تو به من
گفتم آره صبح پاشو تمیز کن گرد گیری کن غذا بزار جارو بکش بالکن تمیز کردم این وسط بچم کلی مشق داشته نقاشی داشته کاردستی داشته
غذا بیار بخورن برم بشورم اومدم دراز بکشم میبینم تا پشت مبل ریخته وسط خونه مداد هاشو همشو بخش کرده تراش کرده تو ظرف چپه شده به خودش نیاورده
بعد باباش به من میگه گوهی تو جلو بچم که من گفتم چرا تمیز نمیکنی وسایل خودتو