سلااام
من اومدم با تجربه ی زایمانم ...
من دیروز یعنی ۹ اسفند رفتم پیش ماما همراهم که منو معاینه کنه ۱سانت بودم بعدش ۲ساعت باهم ورزش کردیم و روی توپ نشستم .
بعدش ماماهمراهم گفت اگه میخای یکی از توپارو ببر ورزش کن منم از خداخواسته رفتم یکی از توپارو اوردم .
خلاصه رفتم خونه رفتم دوش گرفتم زیر اب گرم اسکات زدم ۱۰۰تا .
بعدش تو تشت اب گرم نشستم
بعدش کمرمو ماساژ دادم
اومدم بیرون یکم دیگ زو توپ نشستم و دوتا کپسول گل مغربی گذاشتم
و ساعت ۳ونیم کیسه ابم پاره شد یهو قشنگ حس کردم ازم اب اومد رفتم دستشویی دیدم بلههه همینجوری ازم داره اب میره .۳ونیم اسنپ گرفتم  اومدم بیمارستان دیگ تا کارای بستریمو کردم شد ۴
۴نوار قلب گرفتن و ساعت ۵ماما همراهم اومد.
البته بگم اومدم بیمارستان معاینه شدم ۲سانت بودم یعنی از عصرش تا اخرشب یه سانت دیگ باز شده بودم ...
خلاصه ماماهمراهم اومد خرما بهم داد توپ اورد برام باهام اسکات کار کرد ورزش های دیگ سجده امپول فشارم برام میزد دردم بیشتر میشد با ورزشا ۸سانت شدم رفتم دستشویی ادرار کردم اب گرم گرفتم زیر دوش و اسکات میزدم موقع دردام وحشتناک بود رفتم دراز کشیدم رو تخت با دردام زور میزدم  یهو فول شدم و رفتم سر تخت زایمان.واقعا درد وحشتناکی بود موقعی ک میگرفت ..خلاصه چندبار زور زدم تا پرنسای قشنگم به دنیا اومد.
۲۹۰۰کیلوگرم بود
بعدشم اومدن جفتو دراوردن و اندازه به دنیا اومدن بچه اونم درد داشت .بعدم شکممو فشار دادن چندبار .
الانم که بیمارستان بستری ام تا فردا صبح مرخص بشم .

تصویر
۵۴ پاسخ

بچه ها ۴ساعته زایمان کردم ۸ صبح
۱۰/۱۲/۱۴۰۲
پرنسای من به دنیا اومد❤🌱🧿

مبارکه😍 توپ خیلی خوبه تو روند سریع زایمان واقعا تاثیر داره مادرای باردار توصیه فراوان میکنم

مبارک باشه عزیزم ایشالا پاقدمش خیروبرکت بیاره برات

سلام مبارک باشه
بخیه خوردی؟

ب سلامتی مبارک باشه🥰🥰

مبارک باشه قدمش😍

دکترهم اومد بالاسرت؟

مبارک باشه عزیزم😍😍
میگم شما چه کارایی انجام میدادی که دهانه رحم رو باز کنه؟

ماشاالله مبارک باشه... 😍😍😍توام رفتی من هنوز هستم... مرسی بابت نوشته هات فردا همه اینا رو انجام بدم تاجایی ک بتونم شاید منم تواین چند روزه فارق بشم راحت بشم خسته شدم از شب بیداری ها🤕

بسلامتی عزیزم سلامت باشید هردوتاتون

دقیقا چ ورزشایی رفتی مثلا چندتا میری ؟ بعد تو حموم ۱۰۰ تا اسکات پشت سر هم رفتی یا فاصله انداختی بینش

عزیزم مبارک باشه

مبارک باشه عزیزم خدا حفظش کنه کاچی زیاد بخوره از افسردگی بعد از زایمان جلوگیری میکنه گلم

خوشبحالت من ک مردمو زنده شدم
مبارکت باشه بچه هامون ت یه روز ب دنیا اومدن ❤🐣

ای جان مبارک باشه
اپیدورال نگرفتی؟

مبارک باشه عزیزم بسلامتی قدمش پرازخیروبرکت باشه واستون 💕💋

وای به سلامتی راحت شدی چشمت روشن ،،

مبارک باشه عزیزم به سلامتی زیر سایه پدر ومادر بزرگ بشه خیلی خوشحال شدم منم فردا شب باید برم برا سزارین برام دعا کن

۱۰۰تا اسکات زدی واقعا؟نشکست پاهات؟😑

مبارکه عزیزم خوش قدم وپر روزی باشه دختر قشنگت

خوش قدم باشه الهی تبریک میگم زیر سایه پدر مادرش قد بکشه و رشد کنه

مبارکت باشه عزیزم، چشمت روشن، زیر سایه پدر و مادر سالم و شاد بزرگ شدنشو ببینی😍😍

خدارو هزار مرتبه شکر که این ساعتا رو هم گذروندی و الان دخترت کنارت خوابیده😍🥰

بسلامتی عزیزم نامدار باشه

خود سهیلی اومد بالاسرت؟
کدوم بیمارستان بودی
تبریک میگم عزیزم

بسلامتی عزیزم خدارو شکر ک دوتاتون سالم هستین کدوم بیمارستان ؟

چجوری خودت کمرتو ماساژ دادی

مبارکه😍😍😍

ااا به سلاامتیی عزیزمم
دست راستت رو سر ما

چه تجربه قشنگی😍😍😍

مبارکاباشه بدلخوشی ایشالا

برش ندادن؟

خیلی تبریک گلم 🥰😍

وای من 12ساعت درد کشیدم زور وزور به دنیا اومد بچه

مبارک باشه الهی سالها با عشق کنار هم زندگی کنید خدا نگهدارش باشه 🤲🎁💝

ان شاالله قدم دار باشه براتون عزیزم مبارکه

اخر زایمان کردی😂😂
مبارکه

مبارکه😍😍🥺

عزیزم مبارک باشه خدا حفظش کنه ،بلخره راحت شدی😂

عزیزم ماما همراهت کی بود اگه میشه بگو منم خودم سزارینی ام ولی زن داداشم دنبال ماما همراه خوبه

🥺♥️وووووی خوب شد بسلامتی گذشت عزیزم ممنون که تجربه تو با ماهم در میون گذاشتی
ولی واقعن ورزشات خیلی کمکت کرد😍

😍ب سلامتی خوش قدم باشه

سلامتی عزیزممممم😍😍
برم کارایی که گفتی انجام بدم بلکه اتفاقی بیفته

برای منم دعا کن بسلامتی نینیمو به وقتش بقل بگیرم

ایجوووونم خداروشکر خیلی خیلی مبارک باشه عزیزم 🙏🏽😍ممنون از تجربت مامان زیبا و قوی 😍♥️

تبریک میگم حسابی😘 واقعا ماما همراه خوب نعمته ، من ک ماما همراهم نیومد اخرش😔

مبارکه گلم 🥰

مبارک باشه عزیزم انشالله خدا حفظش کنه دختر نازتو، برای منم دعا کن گلم دختر نازمو زودی ببینم

خوشبحالت ک ماما همراه گرفتی من ب امید اینکه قراره سزارین بشم رفتم اختیاری ولی درد طبیعی گرفتم دیگه طبیعی آوردم

ساعت چند دنیا اومد

من فکر میکردم فقط برای سزارین شکمو فشار میدن 😭🥹وای خدا

بسلامتی گلم خوش قدم باش برات برا منم دعا کن دخترم سالم دنیا بیاد دو روز دیگه زایمانم 🥰

🥹😍عزیزدلم مبارک باشه
انشالله همیشه صحیح و سالم زیر سایه پدر و مادرش باشه

به سلامتییییی و دل خوش عزیزدلم ♥️
من که همه چی رو سپردم به خدای بزرگ و مهربون فقط 🥹😍

سوال های مرتبط

مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۱۱ ماهگی
تجربه زایمان🩵
خب عاقااااااا برید کنار بیام تجربه زایمانم بگم چون زیاد گفتید چطوری بود و چطوری شد 😁
من ی بار تو ۳۵ هفته که بستری شدم معاینه شدم دهانه رحمم بسته بود
کم و بیش پیاده روی میکردم ولی نه زیاد با دوش آب گرم و اسکات معمولی
خب من جمعه صبح شروع کردم سه ساعت پیاده روی رفتم اومدم رفتم حموم زیر دوش ۲۰۰ تا اسکات زدم دو ساعت ورزش هامو انجام دادم دوباره یکم راه رفتم دوباره رفتم حموم ۱۰۰ تا دیگ اسکات زدم🙊
تو خونه هم در کنار ورزش اسکات میزدم
خلاصه شد آخرشب دردام بیشتر شد
ساعت یک رفتم زایشگاه 🙃
معاینه شدم ی فینگر بودم هنوز 😎
از خودم نا امید شدم🤣
ولی دکتر با توجه به ان اس تی و سابقه بستری گفت بستری شو واسه زایمان😍
منو میگی تو پوست خود نمیگنجیدم😆
بعد بهم گفتن میتونی بری خونه ی دوش بگیری راه بری دوباره بیای تا روند زایمانت بهتر باشه 😋 منم اومدم خونه ی دوش گرفتم دوباره ۱۰۰ تا اسکات زدم 😂 اومدم بیرون دوباره ورزش دوباره راه رفتم😖
تا صبح دوباره رفتم بیمارستان
تا کارامو انجام بدم و پرونده تشکیل بدم اینور اونور ساعت ده وارد زایشگاه شدم😎
شروع کردن نوار قلب و فشار و آزمایش ازم گرفتن قرص زیرزبونی هم دادن واسه اینکه دهانه رحمم بیشتر باز بشه تو این فاصله تو اتاق زایشگاه راه میرفتم رو توپ ورزش میکردم🥺
ساعت شد ۱۲ نیم دکتر خودم اومد بالا سرم معاینه شدم همون ی فینگر بودم ازم ان اس تی ازم گرفتن همش بالا پایین میشد کم کم دردام داشت شروع می‌شد شکمم منقبض میشد سه بار ان اس تی گرفتم مشکل داشت دکترم تا دید گفت سریع آماده کنید واسه سزارین😐😂
منو میگی خوشحال شدم آروم گرفتم دیگه
ساعت یک و نیم بود اومدن سوند وصل کردن اصلا درد نداره نترسید😌
بقیه تو تاپیک میزارم
مامان آیدا💗 مامان آیدا💗 ۱۱ ماهگی
سلااااام منم اومدم با تجربه زایمانم شنبه صبح بود با دلپیچه اسهال و کمردرد از خواب بیدار شدم دردا منظم نبودن رفتم ی سر بیمارستان نوار قلب اینا گرفتن گفتن نوار قلبت ب دلمون نیست معاینه کردن همون ی سانت بودم بعد ب ماماهمراهم گفتم گفت دیگ نمیخاد ورزش و پیاده روی کنی چون درد داری فردا یعنی یکشنبه بیا بستریت میکنم برگشتم خونه کمردردم بیشتر شده بود بعد اب زرد ازم میریخت من فکر کردم ترشحه خلاصه صبح با درد شدید زیر دلم بیدار شدم رفتم بیمارستان قبل معاینه رفتم سرویس دیدم لکه بینی دارم با اب زرد
ب ماما همراهم گفتم گف عیبی نداره چون درد داری بخاطر همونه معاینه کرد گف هنوز ی روز وقت داری میخوای بری خونه فردا دردت گرفت بیا گفتم باشه گفت ک بیا بازم معاینه کنم تا معاینه کرد کیسه ابم ترکید دردام شروع شد ساعت ۷ونیم صبح🥴تا پرونده درست کنن برام و لباس برام بیاره شد ساعت ۸ رفتم شروع کردم ورزش روی توپ نیم ساعت بعد معاینه کرد گف شدی دوسانت انقباضات هم خوبن خلاصه بعدش هی دردام بیشتر و بیشتر میشد ولی من سر همون دوسانت و نیم موندم پیشرفت نکردم نگو سر بچه کج شده بود و دستش زیر سرش بوده اصلا پوزیشن مناسبی نداشته تا ساعت ۹ شب ک دیدن انقباض و دردام بیشتر شده ی پرستار اومد گف چطور تحمل کردی این انقباضا برای موقعیه ک بچه میخواد بیاد بیرون دیگه ماماهمراهم گفت تا ی ساعت دیگ پیشرفت نداشتی میبریم سزارین
ادامه تو کامنتا میگم
مامان فاطمه مامان فاطمه ۱۱ ماهگی
تجربه زایمانم 💫🤍❤💖
من روز دوشنبه ۱۴ اسفند ماه رفتم پیش دکترم معاینه تحریکی کرد و گفت سه سانت اندازه دو انگشت باز شدم بعد از معاینه لکه بینی گرفتم تا عصر شب درد داشتم نه در حد درد پریودی و نامنظم
رفتم حموم ورزش کردم دوش آب گرم گرفتم قر کمر رفتم
فردا ساعت ده صبح که بیدار شدم هیچ درد ی نداشتم فقط کمر درد پریودی که چند روزی بود داشتم
ساعت ۱۱ ی تیکه حالت ترشح غلیط و خونی
بیشتر شبیه لخته خون بود ازم اومد کارمو کردم ساعت ۱ رفتم بیمارستان
دکتر اومد معاینه کرد گفت همون دو انگشت دیروز
اولش نمی‌خواست بستری کنه و گفت هنوز دو انگشتی من گفتم درد دارم
آن اس تی وصل کرد و متوجه شد که من درد دارم بستریم کرد تا ساعت ۴ دردام خیلی کم بود ساعت ۴ اومد امپول فشار وصل کرد بهم
دردام‌زیاد تر از قبل شد و داشت منطم‌میشد ولی خیلی شدید نبود قابل تحمل بود
ساعت ۷ دکترم‌ اومد و کیسه آب و ترکوند ی آب داغ و زیادی ازم خارج شد
از اون موقع به بعد دردام منم تر و شدید تر شد ساعت ۹ تا ۱۰ توی اتاق راه رفتم بهم توپ داد روی توپ ورزش کردم
کمی غذا خوردم
ساعت ۱۰ و رب اومد معاینه کرد گفت ۵ ۶ سانتی ی ۵ دیقه ای دوباره راه رفتم. بعد ردی تخت دراز کشیدم و امپول و دوباره بهم وصل کرد ی دفعه انگار بدنم واکنش نشون داد ی درد شدیدی منو گرفت و احساس مدفوع زیاد داشتم. دکترم و صدا کردم گفت اون مدفوع نیس سر بچته اومد و با تعجب گفت فول شدی
همین الان معاینه کردم ۵ ۶ سانت بودی
خلاصه اومد و با چند تا زور دختر نازم به دنیا اومد🥰 ۴ تا هم بخیه خوردم
دخترم ۱۵ اسفند ماه❤ ساعت ۱۰ و نیم 💜۳۹ هفته و ۵ روز 🩵با وزن ۳۶۵۰ 🧡
مامان فندوق مامان فندوق ۹ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان اقا حسین🥺💙 مامان اقا حسین🥺💙 ۱۱ ماهگی
سلام میخام از تجربه زایمانم بگم

۸ اسفند بود شبش رفتم پیاده روی خیلی پیاده روی کردم در حد ۲ساعت برگشتم خونه یه چندتا اسکات زدم البته اسکات های عمیق میزدم پاشدم بعدش رفتم دوتا لیوان خاکشیر خوردم ی لیوانشو با عسل شیرین کردم اون یکیم با شکر یه ساعت بعدشم یه استکان شربت زعفران رقیق خوردم که با نبات شیرینش کردم شامم خوردم رفتم خابیدم صب ساعت ۹ اینا بود رابطه داشتم بدون جلو گیری پوزیشن داگی بعد رابطه ام رفتم حموم دوش اب گرم گرفتم زیر دوش اسکات زدم خیلی سخت بود 😂خلاصه اومدم بیرون از حموم همین که میخاستم موهامو شونه کنم دیدم یه اب داغ ازم اومد بیرون زنگ شوهرم زدم گفتم هرجا هستی سریع خودتو برسون خونه کیسه ابم پاره شده منم تا رسیدن شوهرم وسایلمو جم کردم شوهرم که رسید سریع راهی بیمارستان شدم رفتم زایشگاه معاینه ام کردن ۳سانت نیم بودم زنگ ماما خصوصی زدم گفت سرم فشار بهت بزنن خلاصه زدن دردم گرفت هریک ساعت معاینه ام میکرد ماما گفت لگنت یه کوچلو تنگه رسیدم به پنج سانت اما فایده نداشت سر بچه تو لگن نمیومد کلی عذاب کشیدم بخاطر معاینه دوتا امپول فشار بهم زدن ولی هیچ پیشرفتی نکردم
زنگ دکترم زدن بهش گفتن اون گفت سزارین اورژانسی بشه
منو واسه اتاق عمل اماده کردن اون روز هم هوا برفی بود برف وحشتناکی میومد دکترم یه ساعتی طول کشید تا رسید بیمارستان که ساعت ۹ شب بود اقا دیگه وقتی داخل اتاق عمل شدم نترسیدم به هیچ چیز منفی فکر نکردم خیلی ریلکس رفتم روی تخت سه تا امپول بی حسی زدن از کمر به پایین بی حس شدم سزارین زاییدم و ساعت ۱۱شب ۹ اسفند نی نی به دنیا اومد بعد صدای نی نی رو شنیدم کلی گریه خوشحالی کردم🥹
مامان مهدیار مامان مهدیار ۱۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من تو بیمارستان نجمیه تهران :
تو ۴۰ هفته و دوروز با نامه دکترم بستری شدم ساعت ۶ صبح بیمارستان بودم کارامو کردم معاینه شدم نیم سانت باز بودم بعد رفتم تو اتاق لیبر که یه تخت بود و وسایل ورزش و حموم اینا تخت زایمان فقط خودم بودم همراه خانوم میتونستم داشته باشم مامانم اومد آمپول فشار زد برام ساعت هفت و بیس دیقه صبح
دیگه بعد یه ربع کم کم دردام شروع شد یه ربع یه بار میگرفت ول می‌کرد ساعت ۹ صبح شدم دو سانت
ماماهمراهم گرفته بودم گفت ۴ ۵ سانت شدی من میام
دیگه پاشدم را رفتم ساعت ده صبح معاینه شدم بچه اومده بود تو لگن کیسه ابمو پاره کرد بعدش پاشدم ورزشامو توپ اینارو شروع کردم از ساعت ده تا ساعت یازده دردای وحشتناک داشتم که داشتم میمردم مامانم از اه و ناله من گریش گرفته بود ساعت یازده فول شدم ماماهمراهمم بود یکم ماساژ اینا داد یهو گفت فول شدی فول شدی برو رو تخت زایمان سریع دکتر خودمم مثه برق و باد اومد من دیگه دردام همراه زور بود شیش هفت تا زور زدم و برش داد البته سر کرده بود دیگه بچرو کشید بود ماماهمراهمم به زور من کمک می‌کرد شکممو فشار میداد ضربان قلبشم چک می‌کرد خلاصه پسر ما ساعت یازده ونیم صبح به دنیا اومد
با وجود نیم سانت باز بودن بعدم دکتر بخیه زد با اینکه سر کرد ولی یه کوچولو فهمیدم قبلشم که جفتو کشید بیرون و شکممو فشار اینا داد
سوالی بود در خدمتم