۶ پاسخ

اینم اون لحظه که دکترم عکس گرفته بود و گذاشت تو پیجش

تصویر

مامان ایدا من انقد بخاطرزایمان سختی کشیدم که حد نداره🥲اصلا حین زایمان باورم نمیشد که بالاخره دارم زایمان میکنم تو فکر و خیال بودم یهو صداهارو میشنیدم که میگفتن باید گریه کنه باید گریه کنه بازم حس سوال نداشتم یهو گرمای بدنشو حس کردم تاخورد به بدنم زد زیره گریه🥲خیلی حس خوبی بود

بیحسی خیلی بده خیلی من ک بی حس کمر بودم و کاملا ه‌شیار خیلی اذیت شدم و وحشت زده شدم🥲🥲🥲

بچه اول بیهوش نبودم ولی دومی را بیهوش بودم

من خودم خواستم بی هوش باشم
و اصلا پشیمون نیستم واسم فیلم و عکس از لحظه به دنیا اومدنش گرفتن و بچه گذاشتن روی صورتم
اصلا ارزش بی حسی نداره اکثرا بعدش کمر درد دارن یا یه قسمتی از شکمشون بی حس هستش

تصویر

منم دختر اولم بیهوش بودم
ولی این وتجربه کردم

سوال های مرتبط

مامان قشنگای مامان مامان قشنگای مامان ۶ ماهگی
از چیه که منم مثل بقیه مامانو نتونستم تو سزارین بچه م بدنیا اومد وببینم وببوسمش
چرا من باید بی حسی بهم اثر نکنه بیهوش بشم و اون لحظه رو نبینم
بهشون گفتم بی حس نشدم لطفا بیشتر دارو بزنین گفتن نه بی حسی اومد شروع کرد برش شکم قشنگ مردم انگار زنده زنده چاقو کردن تو بدنم شکمم داغ شد نیم خیز شدم پارچه جلومو بدم انور که فرار کنم سریع متخصص بیهوشی داروی بیهوشی رو تزریق کردن ۳۰ثانیه ای بیهوش شدم منه بد شانس اون لحظه ناب بدنیا اومدن عزیزمو ندیدم
پاشدم تو ریکاوری بودم چند تا بچه بودن اونجا ولی بچه های دیگه رو برده بودن برای چکاب واینا من به هوش گه اومدم گفتم شاید از اون ۳تا بچه یکیش بچه منه گریه میکردن من میگفتم جان مادر جانه مادر
پرستارا هم اونجا تو گوشی بودن واسه خودشون منم هذیون میگفتم😂😂😂 خلاصه دکترم خیلی خوب بود با اینکه دولتی بود بیمارستان .بهش گفتم بچه م بدنیا اومد نشونم بدید که بچم جابجا نشه که بی حس نشدن بدشانسی منه بدن لعنتی من بی حس نشدددددد شتتتت
مامان راشد مامان راشد ۷ ماهگی