۳۰ پاسخ

الهی، خداروشکر که سلامتی عزیزم

خیلی بده درد طبیعی بکشی ولی سزارین بشی👀

به سلامتی و دل خوشی
انشاالله قدمش پراز خیر و برکت باشه

وای آره درد طبیعی در حد مرگه 🥲

منم مثل تو شدم
منم دیگ شکر بخورم بخوام به کسی ام طبیعی رو پیشنهاد بدم

مبارک باشه عزیزم قدم پر خیر و برکت

من طبیعی بودم اینجور ک شما میگی بد نبود من کلن ۶دساعت درد کشیدم از همون ۳ سانت تا موقع تولد ۶ ساعت طول کشید

عزیزم‌مبارک باشه بسلامتی واقعا منممم خداروشکر میکنم سزارین شدم

مبارک باشه عزیزم انشاالله زیر سایه پدر و مادر قد بکشه 120000 سال

خوب خداروشکر دفه دیگه بخوای هم نمیتونی بری طبیعی
دیدی بهت گفتم طبیعی خیلی بده
مبارک باشه. راحت شدی گلم

وایی مبارکه زهرای عزیزم ان شاءاللّه قدمش پر از خیر و برکت باشه 😍
بالاخره زایمان کردی 😅

سزارین راحت دکترتت کی بودبچت زردی نداشت

سلام خوبی مبارک باشه عزیزم انشالله قدمش پرخیربرکت

خداروشکر که هردو سالم هستین مبارک باشه گلم 😍😍😍

وای زاییدی دیوث عکس نینی بفرس

بالاخره زایمان کردی خیلی مشتاق بودم قدمش پر برکت گلم

عزیزززم باز خداروشکر هم خودت سالمی هم علی کوچولو 😍😍

عزیزم ما تو اینستا گروه مامانا زدیم میای

مبارک باشی عزیزم😍
چطور بدون درد بستریت کردن؟؟

مبارک باشه عزیزم،
ممنون از جمله آخرت 😂 دلم رو برای سزارین محکم کرد 😆

سزارین چطوره؟؟

منم طبیعی بوده دکترم گفته الان اومدم میگن بریچ سرارین بستری شدم ساعت ۷برم سونو دوباره دعااا کنید تروخدااا نچرخع

خداروشکر بسلامتی زایمان کردی

واییییییییییی واییییییییییی بلاخره زایدی 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍مبارک باشه به سلامتی جان جان ولی من طبیعی را دوست داشتم

قدمش مبارک عزیزم
دیگه بخوایم نمیتونی بری طبیعی😅

دیگ بخای هم نمیتونی بری چون سز شدی

منم منتظر بودم ببرنم اتاق عمل که ، تازه دردام داشت شروع میشد یه سانت بودم تازه کلی درد داشت😂هرچی حکمت خداست عزیزم
خداروشکر الان حالم خیلی بهترشده
توخوبی

طبیعی خیلی سخته من برا بچه دومم میترسم بازم😐

خداروشکر قدمش مبارک عزیزم😍😍

قدم نو رسیده مبارک😍💙
کاش منم سزارین بشم🥺دکترم میگه زایمان بعد عیده وایسا اون موقع تصمیم میگیریم 🤦‍♀️

ساعت ۵ و نیم هم علی کوچلو بغلم بود😍

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۶ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان نخود🩵 مامان نخود🩵 ۱ ماهگی
سلام دوستان
از زایمانم اومدم بگم ((پارت یک))
۱۹ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۵:۳۰ صبح رفتم بیمارستان که بستری بشم چون ۴۰هفته و ۲ روز بودم ولی دهانه رحمم هنوز باز نشده بود دکتر گفته بود که دیگه برم بستری بشم اینم بگم دو روز قبل باز اومدم بیمارستان چون درد کشاله ران داشتم دل درد و کمر درد اینا روز دوم که رفتم ترشح خونی داشتم ولی گفتن بخاطر معاینه بوده و بستری نکردن دیگ قرار بر این شد که حتما ۱۹ مهر بستری شم دیگ لباسامو عوض کردم و رفتم اتاق LDR اونجا معاینه کردن دهانه رحمم گفتن نیم سانت واسم سرم اینا زدن یه آمپول زدن داخلش که فک میکنم کمک میکرد دردا شروع شه دیگه ماما یه سری ورزش‌ها بهم داد معاینه تحریکی کردن دائم وضعیت بچه چک میکردن nstمیگرفتن دیگ دردام بیشتر شده بود تا دو سانت مثل درد پریودی بود قابل تحمل بود برام دیگ دردا بیشتر بیشتر شد ساعت یازده ظهر اینجوریا به سه سانت رسیده بودم کیسه ابم پاره کردن دیگه رفتم جکوزی خیلی خیلی کمک بود دردامو آروم میکرد دو تا یکساعت ونیم از جکوزی استفاده کردم گفته بودم برام اپیدورال استفاده کنن
مامان الین مامان الین روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی:
شنبه ۱۲ ابان رفتم مطب دکتر گفت برای چهارشنبه نامه بستری میدم که بستری بشی و با امپول فشار زایمان کنی
تا چهارشنبه کلی ورزش و پیاده روی انجام دادم ک با درد خودم برم اما نتیجه نداد
چهارشنبه صبح رفتم بیمارستان بستری شدم ۹ صبح بهم سروم فشار وصل کردن یدونه سروم وصل کردن تاثیر نداشت دومی رو وصل کردن تاثیر نداشت سومی ک وصل کردن ساعت ۶/۵ غروب بود ک دردام کم کم شروع شد تا ۱۱/۵ دردام داشت شدید میشد ک پرستارا اومدن و سرومو قطع کردن گفتن فردا ۶ صبح دوباره وصل میکنیم مادرم پیشم بود اعتراض کرد گفت درداش تازه داشت شروع میشد چرا قطع کردین اونام کفتن دستور پزشکه نا امید و خسته خابیده بودم ک اومدن و بازم وصل کزدن و کیسه آبمو ترکوندن شدم شه سانت و دردام شروع شد ساعت ۱ شب بود ک شدید شد و سوار توپ کردن و ضربه میزدن و نفس عمیق میکشیدم ساعت ۴ شدم ۵ سانت و دردام دیگ واقعا شدید شده بود و نمیتونستم تحمل کنم کل زایشگاه رو برداشته بودم رو سرم و جیغ و داد میکردم چون واقعا درد داشتم ساعت ۶ صبح فول شدم گفتن دیگ زور بزنی سر بچه دیده بشه تمومه اما چون ۲۴ ساعت بود ک چیزی نخورده بودم اصلا زوری نداشتم ک بزنم اخر سر ساعت ۷ با تمام وجود زور زدم و قران زمزمه کردم ک شر بچه اومد بیرون و بردنم اتاق زایمان و دوتا زور ک زدم بدنیا اومد و دخترمو دادن بغلم اون لحظه بهترین لحظه دنیا بود و تمام دردام یادم رفت
خواستم بگم من با دهانه رحم کاملا بسته و سر بچه پایین بود رفتم زایمان کردم با چهارمین سروم فشار اونم خواستم بگم تو موقعیت من نا امید نشید من کلی استرس به خودم دادم ک مبادا سزارینم کنن و خلاصه گذشت و رفت و الان دخترم بغلمه😍