۶ پاسخ

یاد خودم افتادم من‌کیسه آبم پاره شده بود دقیقا موقع خواب ساعت ۱شب
بعد رفتم‌دستشویی دیدم همینجور آب باحجم زیاد میاد فهمیدم کیسه آبه شوهرم خیلی ترسید من بهش گفتم بزار یه‌چی‌بزارم‌زیرم لباس نداری برات یه پیرهن اتو‌کنم
شوهرم میزد توسرش می‌گفت تودیگه چقدر دل گنده ای بابا بالباس خونه میااااااام بریم🤣🤣🤣🤣یادش بخیر هروقت یادش میفتیم چه قدر میخنیدم به اونروزا

بسلامتییی مبارکهههه

بسلامتی عزیزم
دعا کن ما هم زودتر زایمان کنیم

حالا یه سوال قبلش دوش گرفته بودی؟😅

براماهم دعا کن عزیزم

مبارک باشه گلم

سوال های مرتبط

مامان مهیار🤎🧸 مامان مهیار🤎🧸 ۲ ماهگی
سلام خانوما اومدم تجربه زایمانم رو براتون بزارم

من ۴۰ هفتم بود هنوز زایمان نکرده بودم همون روز ک ۴۰ هفته شدم رفتم پیاده روی فقط ۲ ساعت پیاده روی کردی بعداز ظهرم رفتم پیاده روی ۱ ساعت بعد شبش درد داشتم خیلی خیلی کم بود اینقد کم بود ک خوابیدم تا صب بعد صبح ساعت ۶ ونیم بیدار شدم برا همسرم چایی دم کنم دیدم دارم هی خیس میشم بعدش تا ساعت ۸ صبر کردم دیگ ساعت ۸ رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت فعلن ک خیس نیستی بزار تست بزنم تست ک زد گفت اره کیسه ابش نشتی دارع دیگ من رو بستری کردن بخاطر نشتی کیسه اب بعدش گفت چون ک نشتی داشته خود ب خود پیشرفت میکته وقتی ک اولین معاینه رو کرد ۲ سانت بودم دیگ ساعت ۹ شد بعد ۱ ساعت دیدن هیچ پیشرفتی نداشتم امپول فشار زدن من دیگ از ساعت ۱۲ دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود ساعت ۳ کیسه ابمو پاره کردن دیگ ساعت ۶و نیم عصر بود هنو تازه ۳ سانت بودم مامام اومد هی ورزشم میداد ساعت ۸ ۴ سانت شدم بعد ۴سانت دردام زیاد شد فقط ورزش میکردم هی اسکات عمیق میزدم دیگ ساعتای ۹ونیم بود گفت ۵ چقد دیر پیشرفت میکنی چهار نفر زایمان کردن تو هنوز زایمان نکردی بعدش پیشرفتم زیاد شد ساعت ۱۱ ۷سانت بودم ۱۲ ۸سانت دیگ ساعتا ۱ونیم بود ک من فول شدم بردنم رو تخت زایمان ۳ تازور زدم اقا مهیارم رو گذاشتن رو سینم🥹😍و بگم مامام خیلی خوب بود هی ک میدید دردام خیلی شد میبردم دوش اب گرم اروم میشد دردم
مامان طاهر مامان طاهر ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی دوم .
پریشب با سردرد شدید رفتم بیمارستان و با ترس فشار بالا بستری کردن . دکترم گفت صبح آمپول فشارو شروع کنن . منم که یکی دو هفته رو همون دوسانت مونده بودم . خلاصه صبح شد ساعت ۶ و سرم شروع شد . همون دقایق اول دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود . خلاصه گذشت و گذشت دردام خیلی زیاد شد ک معاینه کردن هنوزم ۲ سانت بودم . گفتن دیگ وقتشه کیسه ابو پاره کنیم . کیسه ابو پاره کردن در لحظه شدم ۶ سانت و دیگ خواستم گاز بیدردی رو بدن بهم . حالا این گاز چیه 😂😂 نفس میکشم دیگ منگ منگم انکار می‌خوام غش کنم . خلاصه درد داری ولی نمیتونی صداتو دربیاری. تا اینکه شدم ۸ سانت و دیگ گازو ازم گرفتن . ولی ی حس خیلی جالبی داشت گاز . دیگ وقتش بود فقط زور بزنم . ماما می‌گفت هرچی بیشتر زور بزنی زودتر ب دنیا میاد دیگ فقط دست توعه. منم تو اثر گاز درست حسابی نمیتونم زور بزنم و تمرکز کنم . خلاصه کل زایمانم ی ساعت هم طول نکشید ولی ی دردی بود ک صدسال از یادم نمیره 😭😭
مامان لنا ❤️ مامان لنا ❤️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۲

تا شدم ۳۷ هفته و ۱ روز نوبت دکتر زنان داشتم رفتم اونم معاینه کرد و گفت هنوز دو سانتی ولی سر بچه توی لگن فیکس شده همین باعث میشه زود دهاته رحمت باز بشه ، اونم معاینه تحریکی برام انجام داد
، فرداش صب از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و برگشتم ، توی تخت نشسته بودم که حس کردم یه ابی ازم اومد ، سریع رفتم دستشویی دیدم داره همینطور ازم اب میاد ، فهمیدم کیسه ابم پاره شده ، رفتم دوش گرفتم وسایلم رو جمع کردم و با شوهرم رفتیم بیمارستان .
اونجا معاینه کرد و گفت اره کیسه ابت پاره شده ولی دهانه رحمت همون دو سانته ، بستریم کردن و کم کم بهم امپول فشار تزریق کردن ، ساعت ۸ و نیم صبح بستری شدم ، تا ساعت ۱۲ ظهر دکتر اومد باز معاینه کردن و هیچ تغییری نکرده بودم کیسه ابم رو خالی کردن که خیلییی درد داشت داشتم میمردم از دردش واقعا ، ولی دردهای اصلیم که خیلی شدید بود شروع نشده بود
همینطور روی توپ ورزش میکردم و بشین پاشو میرفتم و روی تخت ورزش انجام میدادم
مامان پسرام و نیلای❤ مامان پسرام و نیلای❤ ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من...
امروز صبح ی دوش گرفتم انگاری ب دلم افتاده بود میخام زایمان کنم نزدیک ی ساعتی زیر دوش بودم کلی اسکات زدم با نوک سینه هام ور رفتم از حموم ک بیرون اومدم ی ساعت بعدش لباس خیس شدم سرویس رفتم با دستمال خودمو خشک کردم متوجه ترشح خونی شدم اولش گفتم شاید برا شیو کردنه بیخیال شدم دیدم نه بازم همیجوری داره میاد ازم زنگ زدم شوهرم گفتم اینجوری شدم خودشو سریع رسوند رفتیم بیمارستان گفتم ترشح خونی دارم از دو هفته پیشم یک سانت و نیمم بازم ماینه کرد گفت سه سانت شدی بستری
خلاصه ما تا ساعت پنج غروب ب دستگاه ان سی تی وصل بودیم بدون درد البته نمیشه گفت همچنین بدون درد بودم ی دردای ریزی داشتم قابل تحمل خلاصه ساعت پنج اومدن امپول فشار رو زدن ب سرم واسم حدودای پنج و بیست دقیقه کیسه آبم خود ب خود پاره شد خود پرستارام تعجب کردن دیگه دردام کم کم داشت شروع میشه شدیدتر شد دکترم اومد گفت اگه شدیده دردات نوک سینه هاتو ماساژ بده نفس بگیر بده بیرون خدایی همین کارو هارو میکردم دردش قابل تحمل میشد دیگه جیغ داد و هاوار نمیکردم خلاصه دردام شدیدتر شد تا ساعت 8 و بیست دقیقه ک احساس کردم کله بچه داره میاد بیرون سریع پرستارا رو صدا زدم گفتم بچه داره میاد اومدن دیدن گفتن عالیه فقط فعلا زور نزن تا تختو درست کنیم بچه بدون زور زدن من داشت میموند ک بعدش گفتن حالا چندتا زور بزن ک بیاد ولی نه محکم پشت سرهم. اروم اروم چندتا زور زدم بچه اومد بعداز پنج دقیقه اونم بدون بخیه. البته اینم بگم بچه سومم بود ک بخیه نخوردم. الانم خداروشکر خوبیم فردا هکم ترخیصیم😍
مامان فسقلیا مامان فسقلیا ۲ ماهگی
پارت سوم


صب شد و من دردام بيشتر و فاصلشون كمتر و نرفتم بيمارستان ، فقط نفس عميق ميكشيدم ، كاراي خونه انجام داديم و با شوهرم پسرم رو داديم دست مامانم و رفتيم بيمارستان ساعت ٨:٠٥ دقيقه،رسيديم در زايشگاه ولي من نرفتم داخل و همچنان تو سالن پياده روي ميكردم و نفس عميق ميكشيدم،ميدىنستم هرچي بيشتر درد بكشم بيرون و خودم ب خودم كمك كنم بهتره برام ، ساعت ٨:٣٠ دقيقه من رفتم تو و معاينه كردن ك من ٦ سانت بودم😊درد داشتم اما قابل تحمل ، شدتش اونقدري نبود بگم الانه بميرم 😊كاراي بستريمون رو انجام دادن و من رفتم اتاق زايمان ،ماما معاينه كرد گفت دهانه رحمت تا ٧ سانت هم با ه ولي بچه سرش تو لگن فيكس نيست بريم تو آب گرم بشين ، خلاصه اتاقي ك وان آب گرم اونجا بود منو نشوندن و خودم ماساژ دادم شكمم و كمرم ،ماما اومد گفت حالت مدفوع نداري ؟ گفتم نه ،خب بعد از ماساژا خشكم كردن و بردنم رو تخت و باز معاينم كرد و گفت كيسه آبت رو بايد پاره كنم ، تا پاره كرد بهم گفت زير رونت بگير تو دردات و زور بزن 😰
مامان هرچی خدابخواد مامان هرچی خدابخواد روزهای ابتدایی تولد
رفتم اول سراغ مامانم گفتم مامان فک کنم کیسه ابم پاره شده ترسید پاشید نشست آبجیمم که تا شنید سریع از خواب پرید گفت وای آبجی حالا چیکار کنیم.اینم بگم آبجیم تازه ازدواج کرده و ۲۱ سالشه 🥰قربونش برم خیلی مهربونه.خلاصه زنگ زدم مامای همراه که گرفته بودم گفت الان برو بیماریتان ۳ سانت بشی من میام .منم به حرفش گوش نکردم🤣🤣🤦‍♂️🤦‍♂️چرا ؟چون گفتم منکه درد ندارم از اونجایی هم که شندیه بودم کیسه اب بترکه تا ۴ ساعت میتونی بمونی دیگه نرفتم زایشگاه وایستادم تا ساعت ۱۰ صبح یه دردای کوچیکی اومد سراغم سریع مامانم شربتی که ماما گفته بود و درست کرد وسایلا رو جمع کرد منم حموم رفتم و آبجیم موهامو اتوکرد یکم آرایش کم کردم و شوهرم پاشد چای خوردیمو ساعت ۱۰ و نیم رفتیم زایشگاه دردام شده بود هر ۵ دیقگه ولی میدونستم حداقل ۲ سانت یا ۳ سانت باز شدم چون تجربه داشتم .رسیدم بیمارستان هی ازم اب میریخت هی آب میریخت و دستشوی داشتم .معاینه شدم گفت ۲ سانتی باید بستری بشی زنگ بزنم مامات بیاد .تا کارای بستری رو کردن شد ساعت یه ربع به ۱۱ لباس پوشیدم رفتم زایشگاه سرم وصل کردن دردام شدید شد همون ۵ دیقه بودا ولی شدید شد جوری که خودمو باخت دادم گفتم خدایا دارم دق میکنم من نمیتونم .مامام اومد سریع گفت بیکار بودم و ۲ سانت بودم رسید خدا خیرش بده .معاینه کرد ۳ سانت بودم .گفتم من گ و ه خوردم منو بکش من جنبه ندارم دارم سکته میکنم .گفت پریسا جانم چرا اینجوری میکنی قشنگم تو زود زایمان میکنی نگران چی هستی .دارو بهت میزنم دردت کمتر بشه .یکی هم امپول زد تو باسنم گفت باعث میشه دهانه رحمت باز بشه.من خودمو باخت داده بودم .یاد ابجیم افتادم که منتظر بود بچه به دنیا بیاد دیگه یکم امیدوار شدم و صلوات میفرستادم و نفس عمیق میکشیدم
مامان آیهان مامان آیهان روزهای ابتدایی تولد
تجریه زایمان طبیعی پارت ۱
اول راجب شرایطم قبل زایمان
بگم ؛
من تو سونو وزن متوجه شدم که آب دور جنینم زیاده و رشد دور‌کمرش دو هفته عقب تر بود و وزنش هم پایین بود.سونو داپلر دادم مشکلی نداشت و بچه جثه ش ریز بود .۳۳هفته وزنش ۱۹۰۰ بود و امروز با وزن ۲۲۵۰ تو ۳۶ هفته و ۳ روز بدنیا اومد.
اینارو واسه کسایی که شرایط مشابه دارند گفتم چون خودم خیلی استرسشو داشتم.
من این سه هفته رو کلا استراحت بودم و کار سنگین هم نکردم ولی امروز صبح ساعت ۵ کیسه آبم پاره شد.پارگی کیسه آب مثل ترکیدن باذکنک میمونه بعدش هم یک حجم زیاد اب گرم ازم خارج شد و کاملا مشخص بود کیسه آب هست
رفتم بیمارستان تا پذیرش شدم ساعت ۶ شد .از همون موقع هم درد دل و کمرم شروع شد اولش مثل پربودی بود و هر ده دقیقه میگرفت ول میکرد ،معاینه کردن گفتن دو سانت باز شدی.
بعد نیم ساعت فاصله دردام کمتر شد و شدتش هم بیشتر ولی بازم قابل تحمل بود معاینه کرد ۳ سانت شده بودم
قرار بود اپیدورال بزنم درخواست دادم ،ولی یه دفعه دردام خیلی شدیدتر شد و پشت سرهم که داد میزدم گفتم توروخدا بیاین واسم بی دردی بزنین اومد دوباره معاینه م کرد گفت ۶ سانت شدی ساعت ۸ بود
ماما گفت خیلی خوب داری پیش میری ،بعد معاینه ش یهو احساس مدفوع بهم دست داد و به مقعدم فشار میومد گفتم من دسشویی دارم دوباره معاینه کرد گفت پاشو برو رو تخت زایمان سر بچه س اومده پایین فول شدی😕