بچه ها من دیگه واقعا دارم میترسم
اگه یادتون باشه من همیشه گفتم دخترم تا بخوابه دهن منو سرویس میکنه الان یه مدتیه هرشب مثلا ۱۱/۳۰ ببرمش تو تخت شروع میکنه تا یک ساعت بعدش ک بخوابه
گفتم شاید عادت کرده بدعادت شده
این دوشبه خونه مامانم شبا برمیگردیم تو ماشین میخوابه
ببین قبل ۱۲ بیدار میشه شروع میکنه گریه هق هق تا نیم ساعت
امشبم باز تو خواب یهو بیدارشد جیییغ داد گریه هق هق هرچی بغلش می کردم پسم میزد ولی میگفت مامان مامان
هرچی قربون صدقه رفتن نازش کردم انگار تو خواب بودا ولی بیدار بود
یه جوری هق میزد بابغض دوراز جونش گفتم الان قلبش وایمیسه
دیگه به هزار بدبختی یه ذره آب بهش دادم و بغلش کردم کلی دور خونه چرخوندم تا یکم آروم شد
خیلی ترسیدم ولی 😭😭😭بنظرم غیر طبیعیه دیگه این مدلی
اخرشم کلی لالایی خوندم تا خوابید
نمیدونم چی کار کنم دیگه، هزار جور فکر عجیب میزنه به سرم
نکنه دعایی چیزی گرفتن برای بچم
چرا سر یه ساعت خاص شروع میکنه چ خواب باشه چ بیدار 😭چرا هرچی میگم انگار نمیشنوه فقط هراسونه😭خودم یاد اون حالتاش میفتم گریم میگیره،😭😭

۹ پاسخ

قرآن بدار بالاسرش آیت الکرسی بخون ...

براش حرز امام جواد بگیر

موقع خواب زیر بالشش قران و یه تیکه نون بزار براش ایت الکرسی بخون تو گوشش تا بخوابه یا موقعی که خوابه

اگه بچتون‌کولیک داشته باشه هم سر یه ساعتی دقیقا شروع میکنه،خواهرزاده من دقیقا نه و‌نیم‌شب شروع میشد تا پنجونیم‌صبح،انکار کوکش کرده بودن،چندماه طول کشید،

پسرمنم همینطور شد فکر میکرد وقتی خوابه من پیشش نیستم تنهاس از خواب میپرید یا تو خواب ناله میکرد براش ایت الکرسی خوندم موقع خواب خوابید راحت

ترسیده از تنهایی

براش سرکتاب باز کن دعا بنویس اون شاید پریا اذیتش میکنن

الهی دعا بخون بهش فوت کن
لاحول ولاقوت الا به الله علی عظیم
چند بار بخون همش فوت کن بهش
صلوات بفرست آیت الکرسی بخون

یا ترسیده از چیزی یا دعا نوشتن براش

سوال های مرتبط

مامان هیوا و هامین مامان هیوا و هامین ۶ ماهگی
یعنی آرزو به دلم مونده یه شب این بچه بدون گریه و بغض بخوابه
بعضی شبا بعد ک خوابش ببره خودم میشینم گریه زاری چرا هرکاری میکنم با بغض میخوابه
خیلی خیلی خیلی صبر میکنم و باهاش راه میام ولی گاهی ازبس بیخود هق هق میکنه دیگه عصبیم میکنه تشرش میزنم
یعنی هنوز یه شب نشده بدون اشک بخوابه
به محض ورود به تخت شروع میشه، یبار میگه بریم خونه مامانجون میگم چشم الان شبه فردا میریم، هی بوسش میکنم هی نازش میکنم
شعر میگم قصه میگم
ایندفعه میگه فلان چیز میخوام بهش میدم
نه اینو بردار برمیدارم نه اونو بیار میارم
مامانمم اینجا باشه بازم یه نوع دیگه بهونه میگیره گریه بکنه
یعنی هرچی میگه و میخواد با بغض و هق هق
هی میگم عیب نداره بچس ولی عادت شده براش
دکترم بردمش آزمایش هم دادم همه چیش سالمه
۲_۳ ماهی هست اینجوریه
ازبس بهونه میگیره تا خوابش ببره
با بغض که میخوابه انگار خنجر میزنن تو قلبم
الانم ۳_۴ روزیه که پستونکشو ازش گرفتم یعنی یه ده روزی طول کشید هی کم کم سرشو قیچی کردم که به تهش رسید بعدم مثل این کلیپه بستمش بادکنک گفتم باهاش بای بای کنیم که اگه گفت پستونکو بیار بگم رفته تو آسمون
کلی خوراکی خوشمزه براش میگیرم، هرروز براش جایزه میگیرم که این دوره هم بگذره که ببین دختر خوبی هستی این جایزه رو فرشته مهربون برات آورده
ولی بازم فایده نداره، بدجور بهونه پستونکشو میگیره
دیشب خونه مامانم ازبس گریه کرد همه بهم حرف زدن، توظالمی تو بی درکی چیکار داشتی پستونکو اعصابم خورد شد، بابام مامانم میخواستن برن یراش بخرن پاشدم اومدم خونه
الانم ازبس گریه کرد یکم مونده بود برم بیارم براش
طاقت ندارم اینجوری عذاب بکشه 😞😞
مامان آراد و آیهان مامان آراد و آیهان ۵ ماهگی
سلام مامانا میخوام یه چیزی بگم امیدوارم بتونید کمکم کنید
من پسرم از کوچیکی مثلا ۴ یا ۵ ماهگی به بالا گاهی اوقات تو خواب نصف شب بیدار میشد و بی دلیل گریه های طولانی میکرد و نه شیر میخورد نه چشم هاشو باز میکرد و یه دم گریه میکرد من اون موقع ها فکر میکردم دلیلش دل درد یا حالا بد خواب شدن بود اما الان که دوساله شده و بازم قبلش تکرار شده بود این جریان تا امروز صبح ساعت ۴ نیم صبح یهو با یه ترس خیلی عجیبی نسشت و شروع کرد خیره شدن به دیوار و گریه کردن نه شیشه شیر میخورد نه آب میخورد فقط هم میگفت میترسم و نگاه اطراف میکرد خلاصه نیم ساعت مامانم بغلش کرد دورش داد یکم اروم شد بعد به ترس به اطرافش نگاه کرد گفت رفت گفتمش کی رفت مامان بازم گریه کرد بعد با هزار درد سر خوابید هر ۳ یا ۴ دقیقه یهو چشم هاشو باز میکرد و دوباره میخوابید و یهو تو خواب میخندید یهو هم دوباره میپرید و با حالت لرزش بدن میچسبید بهمون دوباره گریه میکرد میشه کمکم کنید چیکار کنم پسرم خوب بشه احساس میکنم یه چیزی داره اذیتش میکنه ؟
مامان گل پسرام🤍💛 مامان گل پسرام🤍💛 روزهای ابتدایی تولد