۱۲ پاسخ

ولش کن بابا خودش یه روز نمیخوره بچه های من از اول نخوردن

نوه خاله من داره ۳ سالش میشه هنوز پستونک میخوره تو از بچه دوساله چه انتظاری داری؟

مثل من خواستم از پوشاکش بگیرم که که شکست خوردم اون دوبارفقط خونه به گند کشید

تلخک عالیه بهترین راه حل برای گرفتن شیشیه شیر وپستونک

عزیزم من پسر تا ۳سال خورد دیدم خیلی دیگه بدشده همش پستونک دهنشه بخاطره پستونک غذانمیخورد که تلخک زدم سرپستونک دیگه نخورد

اشکال نداره حالابعدا بازی بازی ازش میگیریش

وصلش کن به بادکنک بگو دیگه تموم شد رفت هوا😂

بایدوقتی کوچک تربودمیگرفتیش الان دیگه کاری نمیشه کردبزرگ ترم که بشه تاوقتی خودش ول نکنه نمیشه بگیری ازش من پسرم نوش مک خیلی دوست داشت هرموقع پستونک میخاست نوش مک میدادم بهش اونم یکم نوشمک رومی مکیدحواسش پرت میشد توام نگاه کن چی دوست داره تاجایی که امکان داره کم تربده بهش یابده دستش وقتی یه جایی انداخت قایمش کن بگو گمش کردی بگردپیداکن یه جوری بپیچونش که کم تربخوره یهویی نمیشه بگیری

عه یه ذره دیگه مقاومت میکردی حل میشدا
ببین بچه ای که نخواد همکاری کنه نمیکنه
مادربزرگ من تا ۷ سالگی پستونک میخورده، میبرده با خودش مدرسه تو درخت قایم میکرده بعد که درمیومده دوباره برمیداشته میذاشته تو دهنش، هیشکیم حریفش نمیشده..

سعی کن سر پستونک چیزهای تلخ و چیزهای که دوس نداره بزنی
بگو خراب شده یا تشویقش کن پستونک که بره فرشته فلان اسباب بازی که خیلی دوس داری رو برات میاره چون بزرگتر شدی
و...

عزیزم ببین بچت کی شرایط شو داره
کم کم ازش بگیر که خودش اذیت نشه

خودتو ناراحت نکن بچه تا خودش همکاری نکنه نمیشه کاری کرد پسر منم تا ۳ سالو خورده ای میخورد همه میگفتن تو هیچوقت نمیتونی اینو از پستونک بگیری چون وابستگی شدیدی داشت ولی خداروشکر خودش یهو بدش اومد دیگه نخورد

سوال های مرتبط

مامان گل پسرام🤍💛 مامان گل پسرام🤍💛 ۱ ماهگی
مامان هیوا و هامین مامان هیوا و هامین ۶ ماهگی
یعنی آرزو به دلم مونده یه شب این بچه بدون گریه و بغض بخوابه
بعضی شبا بعد ک خوابش ببره خودم میشینم گریه زاری چرا هرکاری میکنم با بغض میخوابه
خیلی خیلی خیلی صبر میکنم و باهاش راه میام ولی گاهی ازبس بیخود هق هق میکنه دیگه عصبیم میکنه تشرش میزنم
یعنی هنوز یه شب نشده بدون اشک بخوابه
به محض ورود به تخت شروع میشه، یبار میگه بریم خونه مامانجون میگم چشم الان شبه فردا میریم، هی بوسش میکنم هی نازش میکنم
شعر میگم قصه میگم
ایندفعه میگه فلان چیز میخوام بهش میدم
نه اینو بردار برمیدارم نه اونو بیار میارم
مامانمم اینجا باشه بازم یه نوع دیگه بهونه میگیره گریه بکنه
یعنی هرچی میگه و میخواد با بغض و هق هق
هی میگم عیب نداره بچس ولی عادت شده براش
دکترم بردمش آزمایش هم دادم همه چیش سالمه
۲_۳ ماهی هست اینجوریه
ازبس بهونه میگیره تا خوابش ببره
با بغض که میخوابه انگار خنجر میزنن تو قلبم
الانم ۳_۴ روزیه که پستونکشو ازش گرفتم یعنی یه ده روزی طول کشید هی کم کم سرشو قیچی کردم که به تهش رسید بعدم مثل این کلیپه بستمش بادکنک گفتم باهاش بای بای کنیم که اگه گفت پستونکو بیار بگم رفته تو آسمون
کلی خوراکی خوشمزه براش میگیرم، هرروز براش جایزه میگیرم که این دوره هم بگذره که ببین دختر خوبی هستی این جایزه رو فرشته مهربون برات آورده
ولی بازم فایده نداره، بدجور بهونه پستونکشو میگیره
دیشب خونه مامانم ازبس گریه کرد همه بهم حرف زدن، توظالمی تو بی درکی چیکار داشتی پستونکو اعصابم خورد شد، بابام مامانم میخواستن برن یراش بخرن پاشدم اومدم خونه
الانم ازبس گریه کرد یکم مونده بود برم بیارم براش
طاقت ندارم اینجوری عذاب بکشه 😞😞