سلام خانومای گل مامانای عزیز ❤امیدوارم حال همگی خوب باشه هم خودتون هم تو دلی و نینی هاتون❤
من خیلی غیر منتظره ۳۵ هفته و ۴ روز سز شدم . در حالیکه اولش قرار بود اول فروردین یا آخر اسفند باشه و بعدش دکترم برا ۲۱ اسفند نامه بستری و عمل داده بود.
الان که این تاپیکو میزارم حال عجیبی دارم.سرشار از حس خدام.من معجزه وار باردار شدم.
خدای مهربونم معجزه وار این دوتا فرشته رو تو دلم گذاشت و معجزه وار مواظبشون بود و تو دلم رشدشون داد و معجزه وار نگهشون داشت و بلاخره معجزه وار بدنیاشون آورد و برام نگهشون داشت💚
هم خودم هم دوقلوهام معجزه وار از خطر خیلی بزرگ نجات پیدا کردیم چون خدا خواست💚 و برای هزارمین بار بهم ثابت شد برگی از درخت نمیوفته مگر به اذن الله💚
خدایا بینهایت سپاسگزارم و تا ابد شاکرم به درگاهت یا ارحم الراحمین 🤲🏻
بمونه به یادگار از خاطره ی ۱۳ اسفند ۱۴۰۲ بیمارستان بین المللی میلاد که با غریب ترین حس و حال ممکن و چشمایی که به پهنای صورت اشک میریختم وارد اتاق عمل شدم .و تجربه ی خیلی خیلی خیلی سختی از سزارین برام شد.که هرگز فکر نمیکردم تا این حد عذاب و درد بکشم بعد از زایمان! از اول بارداری خیلی سختی و درد داشتم.فک میکردم با زایمان تمام اون دردای وحشتناک از بین میره ولی بیشتر شد !
خدایا ممنونم یا الله که منو لایق این لطف و نعمت بسیار بزرگ دونستی و هیچوقت تو سختیا تنها ولم نکردی.
در آخر از همه ی شما حلالیت می طلبم و برای همتون آرزوی سلامتی دارم که تو دلی هاتونو بسلامتی بغل بگیرین💚❤

۸ پاسخ

خدایا شکرت که هم جنس من انقد حالش خوبه و انقد کمکش کردی خدایا دل تمام هم جنس هامو شاد کن و دامنشون و سبز کن به این خانم و دوقلو هاش هم تا همیشه بی دریغ محبت و عشق و پول و سلامتی بده

سلام عزیزم خوبی گلم؟
مبارکه تبریک میگم قدمشون پراز خیروبرکت باشه براتون گلم الهی همیشه حال دلت خوب باشه کنار دوقلوهای نازنینت 🥰🥰🥰خداروهزار مرتبه شکر که بسلامتی بغلشون کردی
چن روز بود می خواستم حالتو بپرسم با دوقلوها وقت نمی کنم اصلا 🥺
خداروشکر که بسلامتی نتیجه زحماتتو دیدی و بغلشون کردی 💜💜🧿🧿

نی نی ها کنارتن گلم؟به دستگاه نیاز نداشتن

عزیزم مبارکت باشه 🥰منم بهم گفتن احتمالً زایمان زودرس کنم خیلی میترسم

منم ب صورت معجزه وار باردار شدم😍خدایا شکررررت😍خدایا خودت مواظب نیلای من باش مواظب همه بچه ها😍😍😍

خداروشکر عزیزم ک بسلامتی فارغ شدی ایشاالله خدا فرشته کوچولو هاتم حفظ کنه❤️❤️برای منم دعا کن❤️❤️

خداروشکر مبارک باشه چشمت روشن ایشالله که زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشن
لطفاً برای منم دعا کن بستری هستم زودرس نشم

سلام مبارکت باشه عزیزم انشالله که همیشه کنار هم سلامت تندرست باشید
برای منم دعا کن فردا زایمان کنم تو دلیم سالم باشه 🥺♥

خداروشکرمبارکه برامنم دعاکن

سوال های مرتبط

مامان آرش کوچولو مامان آرش کوچولو ۶ ماهگی
امروز 1403/2/24امروز روزی که ما تک رقمی شدیم 😍
روزی که هیچ موقع فکر نمیکردم به این زودی بیاد 🤗
همیشه وقتی خانومایی که هفتشون بالا بود میدیدم که میگن رد مون نمیگیره خیلی دیگه نمونده بهشون حسودیم میشد 😅
ولی تا چشم بهم زدم منم به اینجا رسیدم 😍
اصلا باور نمیکنم که فقط 9 روز دیگه مونده شایدم زودتر پسرم میاد بغلم 🤗🥰
ولی این روزا خیلی سخته خیلی حس حال عجیبی دارم😵
از طرف خیلی خوشحالم که قرار ثمره عشقمونو بغل بگیرم 😍
از ی طرف استرس که الان اب دورش کم شده 😭
از ی طرف ترس دارم از زایمان 🥺
از ی استرس و ترس اینکه نتونم از پس مسولیت که خدا دارم بهم میده نتونم خوب بر بیام 🥺
خدایا خیلی خیلی ممنونم ازت که توانشو دادی تا اینجا رسوندم 😘
خدایا خودت به همه ی مامانای باردار توان بده که نی نی هاشونو بغل بگیرن خدایا خودت نگهدار همه ی کوچولو ها باش نگهدار پسر منم باش 🥰
خدایا دامن همه ی اقدامی هارم سبز کن 😊
🥳تک رقمی شدنمون مبارک 🥳
*به وقت *
38 هفته و 4 روز 🤰
مامانا برام دعا کنید درد خودم بگیره 🤲
مامان نیکا خانم مامان نیکا خانم روزهای ابتدایی تولد
سلام به همه ی مامانای مهربون،امیدوارم که حال خودتون و نینی های خوشگلتون خوب خوب باشه،فردا زایمان منه،باورم نمیشه چطور تا اینجا اومدم با سختیاش و استرساااااش،از وقتی تکوناشو حس کردم حسم کلللللی بیشتر بهش شد،یروزی که تکوناش کم بود چقققدددررر استرس می‌کشیدم یوقتایی براش گریه میکردم،به روز دیدارمون که فکر میکردم قند تو دلم آب میشد و میشه😍همش بعضی میشدم،میکفتم خدایا من کی میرسم به اون روز،خیلی خدارو شکر میکنم بابت اینکه منو لایق این نعمت بزرگ دونست خدا بهم توان و لیاقت بده بتونم از فرشته ش به خوبی مراقبت و نگهداری کنم خدا کمکم کنه بتونم خوبیارو زیباییها رو بهش نشون بدم،بتونم مهربونی و انسانیتو بهش یاد بدم
خلاصه اینکه من چقدر اینجا هی سوال می‌پرسیدم و کلللی از استرسا و نگرانیام کم میشد،چقدر مامانا مهربون بودن و جواب میدادن
حالا انشاالله دیگه بریم و با سوالا و چالشای بعد زایمان برمی‌گردم و تجربمو میگم،از همتون میخوام برام دعا کنین از نینی هاتون حتما بخواید برای من و همه ی مامانای زایمانی که نزدیکن دعا کنن،منم دعا میکنم اول برا همه اونا که چشم انتظارن و الهی خدا به همشون یه فرشته سالم و سلامت بده
والهی همه شما باردارا هم به سلامتی و دل خوش فرشته کوچولو هاتون رو بغل بگیرین😍😍😍❤️❤️❤️خداحاااافظ خداحاااافظ🤣🤣😋🤣
مامان نیل آی مامان نیل آی ۹ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه زایمانم😍
اول از همه باید بگم خدا روشکر برای این لحظه 🤲🧿
پارت اول :
من بعد از کلی حرص و جوش و استرس که قرار بود برم فامیلی... بخاطر بسته شدن فامیلی رفتم بیمارستان پارس چون دکترم فقط این دوتا بیمارستان میرفت. خیلی از خانم دکتر راضی بودم عملم خیلی راحت بود .
برای روز ۳ اسفند نامه داشتم و روز قبلش ۲ اسفند برای تشکیل پرونده بهمون زنگ زدن و من از ۹ صبح تا ۲بعدظهر با همسرم بیمارستان بودیم...
منم راستش ی کوچولو استرس داشتم از طرفیم خوشحال بودم قراره جوجه تو دلمو ببینم 😍 خیلی تو ذهنم تصورش میکردم .. خلاصه شب قبل عمل خواهرم اومدم پیشم باشه تا من استرس نداشته باشم... منم فقط یک ساعت و نیم خوابیدم.... و ۶ صبح حرکت کردیم به سمت بیمارستان.
وقتی رسیدیم اول ی آقایی اومد دستبند مشخصات رو زد به دستم و گفت برم داخل بخش و به همسر و خواهر و مادرشوهرم اجازه ندادن بیان داخل اونجا بود که ی لحظه بغضم گرفت ولی خیلی جلو خودمو نگه داشتم.
ادامه تایپیک بعد