تا وایسادم کار کنم ک درگیر کار هستم و خسته و کوفته
بشینم هم خسته تر میشم از دست ماهم
آرزو نشستن با آرامش دارم
بشینم یا نیشگون میگیره یا میگه پاشو فلان چیزا بده یا اب میخواد یا میده ب چیزای خطرناک دست میزنه مجبورم بلد بشم
دراز بکشم می شینه رو دل و کمر و سرم و مو میکنه دست میکنه تو بینی و چشم و...
پامو دراز کنه میخوام وابسته رو پام
میگه نقاشی دفترش میدم میگه تو هم بکش نکشم هی میگه نقاشی نقاشی
ظرف میاره الکی میگه بخور بخور و بزور دستش میکنه تو دهنم ک مثلا غذا میدا دهنم
یا گشنه یا داره عر میزنه
عصرا هم ک نمیخوابه
جایی بریم هم آرزو دارم دقیقه بشینم همش درحال دوییدن دنبالشم
یجا نمیشینه اصلاااا
خلاصه ک خستمممممم چیکار کنم؟؟؟
ن آرامش دارم ن اسایشششش
مردم دیگ 😣😣😣

سلام مامان ماهک خوبی خواستم بدونم افتادگی رحم شما چی شد چیکار کردی به منم دکتر گفت یه کم دارم افتادگی

وای احساس کردم وصف حال منو نوشتی
به شوهرم گفتم آدمی که عاقله ازدواج نمیکنه و اگر ازدواج کرد بچه نمیاره یعنیا بچه آوردن خریت محضه

چقدر تو منی بخدا وضع ماهم همینه

همه بچه ها مثل همن ..پسر من دقیقا همینطوره.من دیگه از سرناچاری بهش یاد دادم بدوه. اینقد تو سالن میدوه خسته میشه.منم مدام میگم آفرین اونم ذوق میکنه .اینجوری یه کم انرژیش تخلیه میشه

بچه داری همینه. کسی که باردار میشه دیگه روی ارامش رو نمیبینه. دیگه به خودت تعلق نداری