سلام..مامانا شب با دخترم و همسرم رفته بودیم پیاده روی.. تو پیاده رو داشتیم رد میشدیم شنیدم از دور صدای پارس سگ میاد..ولی خب تو منطقه ما فوق العاده زیادن..دیگه دیدم یه پسر بچه یه سگ ‌کوچیک با قلاده گرفته دارن باهم میدون..حالت بازی انگار..ولی نمیدونم سگ به خاطر بازی بود یا هرچی یهو از بغل ما که رد شد یهو خیز برداشت سمت دختر و تا کتف دخترم پرید به دخترم..ماهم عکس العملی نشون ندادیم چند ثانیه.. بعد دیدم پسر بچه اصلا انگار نه انگار اصلا قلاده اش رو نکشید عقب یهو همسرم با پاش پرت کرد سگ رو اونور..بعد بازم پسره جمعش نکرد دوباره پرید رو دست و کتف دخترم..بازم همسرم اون کار رو کرد.. بعد پسر بچه شروع کرد فحش دادن به همسر من که برای چی میزنی ..بزار اگر گاز گرفت بعد بزن..وایسا تا داییم بیاد و اینا..به نظرتون کار همسرم اشتباه بود..جالبه خیلی حق به جانب بود..سمت ما اکثرا با سگ میان بیرون ..بدبختی دخترم که تا الان هرچی سگ تو خیابون میدید نمیترسید امشب از بغل هرسگی رد شد خودش رو جمع کرد

۱۲ پاسخ

بنظرمن صاحب سگ باید وقتی سگشو میاره بیرون مراعات کنه وگرنه نه اون حیوون مقصره نه کار همسر شما اشتباهه.
صاحب سگ فرهنگ نگهداری نداره

نه اصلا کارهمسرتون اشتباه نبوده، صاحب سگ باید مواظب رفتار سگش باشه، بلکه خوی حیوانیش غلبه کنه بچه رو گاز بگیره...

کارتون درست بوده اینکه یه سری از سگ خوششون میاد ربطی به بقیه نداره ممکنه ما خوشمان نیاد یا بترسیم.حق ندارن همینطوری سگشون ول کنن هرجا بخواد بره اونم بالا از کول از پاره تن ادم

خوب کرد شوهرت
از بچه های زیادی پرو و زبون دراز بدم میاد

والا منم ترسیدم
متاسفانه هیچ قانونی وجود نداره

من بودم جیغ ام کل خیابون وبرمیداشت
درسته حیوانات ونباید اذیت کرد
اما خوب صاحب سگ باید جلوی سگ شو بگیره
همسرت کار درستی کرد بدتر از اینم باید میکرد
من هم میترسم ،هم برای پسرم بوی حیوانات خوب نیست دراین مواقع تامیتونم جیغ میکشم

اره خوب
طفلی گناه داشت با پا نباید پرت میکرد

دخترت رو بغل میکرد

کار درستی کرده همسرت ،،، پسره چه پررو بوده میگفتی دیگه چی صبر کنم گاز بگیره بعد بزنم ؟ واقعن داریم به یه جایی میرسیم که جایگاه یه حیوان از یه بچه آدم بیشتر شده البته الان میریزن سرم که سگ از انسان بهتره 😑😑😑😑😑😑

اینکه حیون رو زد کار درستی نکرد چون نمیفهمه
باید پسره رو میزد😅 تا بفهمه که از حیونش چطور مراقبت کنه تا باعث آزار بقیه نشه

نه کار درستی کرد صاحب سگ باید وقتی از کنار کسی رد میشه و میفهمه سگش داره میره سمتش قلاده و بکشه

حقش بود کار همسرت عالی بود
اگ شوهر من بود چنان میزد 😂😂

این سگا گاز نمیگیرن .کلا سمت آدما میرن از سرو کولشون بالا میرن .من که کلا از حیوانات متنفرم.

سوال های مرتبط

مامان گیسو تو دلی🤰🏼✨ مامان گیسو تو دلی🤰🏼✨ هفته بیست‌ودوم بارداری
مامان مرسانا مامان مرسانا ۴ سالگی
بچه ها جاریم تو زندگیش مشکل داره که شاید ۵۰ درصد مقصر خودش باشه نمیدونم ولی بچه اش یه سال از بچه ی من بزرگتره و خیلی عصبی هست و پرخاشگر من با مادرشوهرم یه جا زندگی می‌کنیم و اون هفته ای یکی دو بار میاد اینجا و دوست داره با بچه ام بازی کنه لچه ی منم اونو دوست داره ولی اون نهایتا ده دقیقه با ش بازی کنه باقیش دیگه فقط اذیت میکنه و همش میگه من باهات قهرم و باهات بازی نمیکنم و دست به این نزن و اشک بچمو درمیاره اهل دویدن و بازی نیست کلا فقط میخاد بشینه یه گوشه و غر غر کنه بعدم شاید تا ۷ ساعت یا بیشتر کسی نیاد دنبالش اگه بیان بازم می‌مونن من از زندگیم میمونم چون بچم نمیاد تا وقتی اون اونجاست اگه بخوایم بیاییم شروع میکنه به گریه و زدن توسری و داد زدن و ‌کشیدن موهاش یا که دنبالمون میاد و دیگه نمیره یا دخترم هی میخاد بره اون طرف به هوای اون بارها به مادرشوهرم گفتم وقتی میاد نیا دم خونه ی ما یا به دختر من اطلاع نده ولی بازم تا میاد میادتش دم خونمون نمیدونم چیکار کنم واقعا
مامان آلاء و ماهبد مامان آلاء و ماهبد ۴ سالگی
سلام مامانای عزیز، من دخترم چهار سالشه و الان یه دومی رو باردارم الان که ۴ ساله گذشته خیلی چیزا رو که نگاه میکنم به عقب افسوس میخورم که چقدر خودم رو اذیت کردم و عذاب دادم گفتم این مطلب رو بنویسم برای مامان اولی ها تا این چیزا رو تجریه نکنن ، اول از همه من بارداری پر استرسی داشتم تا ماه ۵ ام تا تکون میخوردم خونریزی داشتم و مدام تو بیمارستان ها بودم هماتوم داشتم و استرس بیش از حد تاثیر خیلی بدی روی من داشت بعد از به دنیا اومدن هم همش استرس و اضطراب داشتم وای الان کم شیر خورد وای الان پی پی بچه سفت هست وای الان شل شد رنگش عوضش شد و خیلی چیزای دیگه که بابت هر کدوم کلی استرس کشیدم و کم کم آین افسردگیو استرس تبدیل به وسواس فکری هم شد ، تا دخترم تب میکرد و سرفه میکرد از درون بهم می‌ریختم و از استرس تمام وجودم بهم می‌ریخت میدونم همه مادرا وقتی بچه اشون مریض میشه نگران هستند اما بنظرم من خیلییی بیش از اندازه حالم بد میشد جوری که منشی دکتر دخترم میگفت خواهشهای دیگه بچه نیار ، با همسرم مدام بحث میکردم چون استرس و اضطراب شدیدی داشتم و تمام کارهام اشتباه بود ، مشاوره گرفتم کمی بهتر شدم از وسواسم کمتر شد و الان که به پشت سر نگاه میکنم میبینم واقعاااااا داشتم دیوونه میشدم عدم آگاهی و نداشتن اطلاعات از من یه آدم پر استرس ساخته بود این مطلب رو گذاشتم که بگم لطفاااا بعد تولد بچه اگر افسردگی دارید سریع مشاوره بگیرید ، خودتون رو یادتون نره ، اول به خودتون اهمیت بدید بچه مادر شاد و سلامت میخواد ، غذای خوب بخوربد و اگر میتونید در روز حتی یک ساعت بچه رو به آدم امن بسپارید و برای خودتون وقت بزارید حتی برای حمام کردن ، آرایشگاه رفتن ، پیاده روی ، دیدن دوستاتون ، واقعاااا خودتون رو ببینید
مامان آرشا و تودلی مامان آرشا و تودلی ۴ سالگی
خانما بچه ها شماهم مهربونن؟
پسرمن فوق العاده مهربون و خوش قلبه همه به اسم مهربون میشناسنش
عاشق حیوونا و بچه هاس نمیدونم چطوربگم دیدین بعضی از بچه ها مثل بزرگا رفتار میکنن ارشا اینجوری نیس
خیلی اجتماعی و دلسوزه چندروز پیش مغازه همسرم بودیم ی بچه اومد و ارشا خواست باهاش بازی کنه اون بچه اجازه نداد چندبار دستش رو گرفت و بچه دستش رو پس زد یا دیشب تو پارک دست ی دختربچه رو گرفته بود ک باهم بازی کنن ولی دختره فرار کرد رفت پشت پدرش
هرجا بچه میبینه باهاشون حرف میزنه خوراکیاش رو تقسیم میکنه
همین الان نارنگیم نصف کردم نارنگیش افتاد از دستش
سهم خودم رو دادم برگشت گفت مامان تو چقد مهربونی و سهم خودش رو نصف کرد ک من بخورم ظهرهم بخاطر غذا کلی ازم تشکر کرد و گفت تو خیلی مادرخوبی هستی🥹
دیشبم خرید کردیم بیشتراز ده بار گفت ممنونم بخاطر فلان چیز
حس میکنم اینجوری ضربه میبینه خودم بشدت خوش قلبم و تاخالا چیزبدی ازم ندیده ک یاد بگیره و‌متاسفانه ضربه ها خوردم
بنظرتون خوبه این رفتار یا نه؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
مامانا یه چیزی بگم نیم ساعت پیش ماهلین تو خودش پی پی کرد رفتم شستمش کلی براش توضیح دادم که هر موقع جیش و پی پی داشتی باید به مامان بگی تا تورو ببره دستشویی بعدش شورتشو نشون دادم گفتم ببین چقدر کثیف شده چقدر بده دیگه از این به بعد بگو و اصلا تو خودت جیشو پی پی نکن مرتبم براش تکرار می کنم می پرسم میگم ماهلین اگه جیش داشت باید بره کجا اونم میگه دستشویی😀بعد قبلش از صبح بهش گفتم اگه جیشتو بگی و بری دستشویی بهت جایزه یه اسباب بازی از اون بالا بهت میده بعد دلی هی می گفت بده گفتم نه وقتی ماهلین جیش کرد میده خلاصه ده دقیقه پیش یهو ماهلین اومد گفت مامان دستشویی دارم منم بردمش سرپا میشینه کنار سنگ توالت آب ریختم به پاش بعد دلی میشینه نگاش می کنه قبلا هم بهش گفته بودم اگه کرد بهم بگو بعد نم نشسته بودم دمه در یهو گوشبم دست گرفت حواسم پرت شد ندیدمش که جیش کنه ولی دلوین یهو گفت مامان ماهلین جیش کرد😀بعد منم دیگه اعتماد کردم شستمش آوردمش بیرون دلوینم گفت حالا اسباب بازی بده منم اعتماد کردم دادم یعنی بچه واقعا جیش کرده 🤦🏻‍♀️مت به دلی اعتماد کنم 🤭🤔بچه ی دروغگویی نیست اصلا کاش دیده بودم سرم تو گوشی بود🤭
مامان امیرعباس یاسین مامان امیرعباس یاسین ۴ سالگی
خواهراااا اومدم تجربه زایمانم بگم خیلی وقته میخواستم بگم نشد 😌
من زایمان اول طبیعی بود که بیمارستان خصوصی سینا اراک زایمان کردم درسته خیلی تمیز و خوب بود ‌ولی خیلی اذیت شدم به خاطر اذیتم دنبال سزارین کردن بودم دکترم پیدا کردم ولی دوباره پشیمون شدم ولی زایمان دومو رفتم کاشان بیمارستان خصوصی ایت الله ‌یثربی فوق العاده بود از همه لحاظ
بیست و پنج اردیبهشت درد خفیف می‌گرفتم و ولم میکردن که دستشویی لکه خون دیدم هی دردام بشتر شد زنگ زدم به همسرم چون محل کارش چهل دقیقه راه بود گفت محمد زود بیا دردام شروع شده بنده خدا رسید مامانم منو برد حموم بعد رفتم مطب دکترم شهر خودمون معاینه ام کرد دوستانت دهانه رحم باز شده بود گفت وقت داری همین الان بری بیمارستانی که میخوایی بری هیچی اومدم خونه وسایل برداشتیم زنگ زدیم به مادر شوهرم که حاضر بشه با ما بیاد بیمارستان راه افتادم به سمت کاشان منم دردام زیاد شده بود اصلا حالم داغون مادر شوهرم باهام حرف میزند که دردام فراموش کنم می‌گفت صبا میدونم تو بچه زیاد میخوایی بعد یاسین سومی دست به کار شو 🤣
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
چند روز بچه ها هی می گفتن بریم پارک پارک پارک گفتم‌بتشه صبر کنبد جمعه می برمتون چون روزای دیگه نمی تونستم دیشبم مهمون بودیم تا امشب به شوهرم گفتم پا شو ببریمشون پارک نزدیک خونه مامان اینا اونجا پارکش عالیه کلی وسیله بازی داره گفت باشه رفتیم دنبال مامانم رفتیم پارک ما سه تایی نشستیم بچه هارو فرستادیم بازی کنند ده دقیقه اولش بیشتر بازی نکردن 😑🙁بعدش رفتن نشستن رو سرسره ها پایین نمیومدن بچه ها پشت سرشون منتظر موندا بودن پدر و مادرشونم کنارشون هرچی من و شوهرم داد می زدیم که بیاین پاین این دوتا فقط نشسته بودن بچه هارو نگاه می کردن تا با زور آوردمشون پایین دلوین که باحیغ آوردمش گفتم فکر کردی پارک رو خریدی اینجا هم زور میگی به مردم 😑خلاصه دوباره رفتن بالا یه دختر گنده نره خر اوند که قشنگ ۲۰ و خورده ای سالش بود برعکس خوابیده بود رو سرسره لنگش تو هوا بعد ماهلین اومد بیاد پایین نزدیک بود پاش بخوره تو صورت ماهلین 😑مامانم پا شد رفت به دختره گفت خواهشا بلند شید از اینجا نزدیک بود کفشت بخوره تو صورت بچه این چه وضعشه 😑خلاصه گفت پارک واسه همه اس گفتیم بله نه واسه تو اینح ری اومدی لم دادی رو سرسره خلاصه همون شد همون این دوتا دیگه اصلا نرفتن بازی کنند خورد تو ذوقشون هرچی گفتیم برید بازی کنید دیگه اومدن چسبیدن به من باز نق و غر و دعوا🥴گفتم خدا وکیلی من اینجا آسایش ندارم یه دودقیقه باز بازی کرد دلوین بعد اومد گفت من شام می خوام گشنمه هیجی یکساعت نشده پا شدیم رفتیم شام بگیریم 😑😑گفتم به من نیومده یک ساعت بیام بیرون مغزم تو آرامش باشه یا باید از دست مردم کاراشون حرص بخوریم یا از دست این دوتا یک هفته بود هی می گفتن بریم پارک آخرشم ده دقیقه بیشتر نشد اومدن چسبیدن به من 😑
مامان گل پسر وتودلی مامان گل پسر وتودلی ۴ سالگی
مامانا یه چیزی ذهنم و مشغول کرده ...من پسرم قبلا ک کوچکتر بود اینطوری نبود الان مدتیه ترسو شده...یادمه چند وقت پیش در حیاطمون چند دقیقه باز مونده بود یه سگ اومده بود تو حیاط پسرم دید و ترسید از اون موقع مدام تاکید داره ک در حیاط و ببند ...حتی تا تو حیاطمون نمی ره بازی کنه تنها همش باید باهاش باشم ...با بچه ها ی فامیل یا بچه هایی ک باهاشون یه کم رفت و امد داریم زیاد مشکلی نداره اما مثلا میریم پارک اگه چند نفر رو سرسره باشن دیگه نمیره میگه مامان زیادن .همش میاد کنارم میشینه امشب پارک بودیم با چند تا بچه کمی همصحبت شد یکی دوتاشونو هم میشناخت اما نمی رفت کنارشون یا باهاشون بازی کنه اونا میدوییدن تا سمت این میومدن می ترسید و خودش و جمع میکرد همش ...این بار اول نیست ک اینطوره....منم نمیدونم واکنشم درست بود یا نه 😔 گفتم مامان اگه نری با بچه ها بازی کنی میریم خونه یا من میرم ...یکمی میرفت کنارشون ولی با فاصله از اونها میدویید
خلاصه اینجور موارد اذیتم میکنه از وقتی هم کوچک بود من مدام پارک و بیرون بردمش با هر شرایطی این نیست ک بگم نرفته عادت نداره....در مواجه با بزرگتر ها اینطور نیست ...مثلا میره بهشون دست میده سلام میکنه غریبه هم ک باشن ...یا مثلا اگه یه بچه باشه غریبه هم ک باشه باهاش ارتباط برقرار میکنه اما وقتی چن تا ان انگار ازشون میترسه.....نمیدونم طبیعیه؟ باید چ واکنشی در برابر این رفتارا داشته باشم ک درست باشه ؟؟