سلام خب من امدم برای تجربه زایمانم اول تاپیک قبلیم بخونین که اورژانسی سزارین شدم حالا میخوام‌تجربه سزارینم را بگم وقتی بردنم اتاق عمل روی تخت اتاق عمل سوند گذاشتند برام که درد نداشت فقط سوزش داشت و احساس اینکه میخوای ادرار کنی یا داره ادرارت میریزه بعد دکتر بیهوشی امد از کمر بی حسم کنه واقعا دردم امد و احساس کردم سه بار برام زد البته بگم وزنمم پرسید بعد خوابیدم پاهام داغ شد بعد مثل اینکه پام خواب رفت دیگه کلا از زیر سینه ام تا انگشتای پام‌ بی حس بود کل شکم و رونام پتادین زدن بعد دکتر انکال بخاطر شرایط اورژانسیم امد زود و جراحی شروع شد هیچی نفهمیدم در عرض ۵دقیقه حس کردم شکمم داره تکون میخوره و تخت هم تکون میخورد بعد دخترم اوردن بیرون سرش زدن پیشونیم و بردنش بعد منو بخیه کردن بعد سرکلاژمو باز کردند بعد اوردنم ریکاوری کنار دخترم تا اینجا خوب بود پمپ ضد درد هم گرفتم ولی پمپ که کشیدن دردام شروع شد برام شیاف دیکلوفناک گذاشتند ولی یبوست بارداری داشتم باعث شد هموروئید بگیرم شد دردام یعنی یه درد به دردام اضافه شد اعتراض کردم امدن دیگه استامینوفن میزدن تو سرم ولی پاسخگو نبود البته بعد از اتمام پمپ ضد درد سوندم را کشیده بودند و گفتند راه برم قسمت سخت ماجرا بود چرا چون من هم درد مثانه داشتم بخاطر سوند هم بخاطر بارداریم هموروئید داشتم هم بخیه سرکلاژم باز شده بود و هم درد بخیه های سزارینم خلاصه با اشک راه میرفتم خیلی سخت و بد بود دیگه از بس گریه کردم بخاطر دردام یه امپول کورتون زدن بهتر شدم تونستم راه برم بعد از امپول کم کم بهتر شدم و امدم خونه حالا توی خونه که الان وارد ۵روز شدم بهتر شدم فقط درد مثانه و احتباس ادراری گرفتمو اونم با کاپوچینو بهترم و گفت برای بعضیا عوارض سوند اینه

۳ پاسخ

مبارک باشه عزیزم. سرکلاژ رو حین زایمان دیگه از واژن که باز نمیکنن؟ از همون شکم که برش دادن درسته؟

قدم نو رسیدتون مبارک باشه.

به سلامتی گلم

سوال های مرتبط

مامان (😘چال گونه😘) مامان (😘چال گونه😘) ۷ ماهگی
تجربه زایمان

ساعت هفت صبح از خونه حرکت کردیم هشت بیمارستان بودیم رفتیم پذیرش چون روز تعطیل بود رفتیم تریاژ اونجا نامه سزازینمو دادم پذیرش شدم گفتن باید آزمایش بدی جوابش بیاد بعد بری اتاق عمل آزمایش دادم تا جوابش اومد ساعت یازده و نیم شد رفتم اتاق عمل بهم بی حسی زدن یکم طول کشید بی حس شدم بعد شروع کردن موقع فشار شکم یکم درد داشتم اذیت شدم بید گل پسرمو دیدم 🥰🥰😍😍بعدم شروع کردن بخیه زدن بعدم رفتم ریکاوری یکم بعدم رفتم بخش ک ساعت نزدیک دو بعد از ظهر شده بود راستی اینم بگم سوند رو قبل بی حسی زدن ک خیلی اذیت شدم اومدم بخش دردام خیلی زود شروع شد حتی قبل ازبین رفتن بی حسی شیاف دیکلوفناک استفاده کردم بهتر شوم روز اول خیلی اذیت شدم ۱۲ ساعت بعد عمل سوند رو در آوردن ک خیلی درد داشت ولی بعدش راحت شدم پاشدم راه رفتم خیلی بهتر شدم شروع کردم ب خوردن کم کم بهتر شدم ولی بعدش سردرد گرفتم الان ۴۸ ساعته تقریبا زایمان کردم دارم مرخص میشم برم خونه با گل پسرم خیلی خوشحالم امید وارم همتون ب موقع وصحیح سالم زایمان کنید سعی کردم کامل باشه اگه سوالی داشتید در خدمتم
مامان بچک مامان بچک ۳ ماهگی
تجربه سزارین

صبح رفتم بیمارستان فشار و ضربان قلب بچه رو‌ چک‌ کردن بعد یک‌ربع قبل از رفتن به اتاق عمل برام سوند گذاشتن موقع گذاشتنش یکم سوزش داشت و یکم احساس ناراحتی داشت بعدش تا بی حس بشم بعد رفتیم اتاق عمل و بی حسی نخاعی که برام‌ زدن رو میتونم بگم متوجه نشدم و‌ اصلا درد نداشت چند دقیقه بعد هم نی‌نی رو دنیا آوردن و آوردن گذاشتن رو صورتم خیلی سریع بود و حس خوبی داشت من اصلا فشار هم که بعضیا میگن متوجه نشدم بعدشم رفتم ریکاوری و باز نی‌نی رو آوردن شیر دادم بهش همه چیز عالی بود تا وقتی بردنم بخش اومدن حسابی شکمم رو فشار دادن اون درد داشت بعدم عصر که بی حسی رفت دردام شروع شد که مسکن زدن برام و غول مرحله آخر بلند شدن‌ و راه رفتن بود که خیلی سخته فرداشم مرخص شدم و اومدم خونه چون پانسمان ضد آب بود دوش گرفتم راحت سبک شدم ولی تا امروز بلند شدن برام سخته و گاهی درد دارم که دکتر شیاف داده. امروزم رفتم بخیه کشیدم که اونم متوجه نشدم اصلا و‌ تمام. سزارین واقعا لحظه تولد خیلی خوبه ولی بعدش مراقبت میخواد و اصلا آسون نیست حتما باید کمک داشته باشی یه ۲۴ ساعت سخت داشت و در کل میتونم بگم راضیم
مامان امیر علی مامان امیر علی ۳ ماهگی
پارت دو✌️
بریم از تجربه بگیم:
صبح ۲۰ تیر من رفتم بیمارستان و از قبل نامه داشتم بستری شدم و تا ساعت نهونیم نمی‌کردند اتاق عمل میگفتن تخت خالی نیست نه و نیم رفتم اتاق عمل ک بازم تو سالن انتظار منتظر موندم قبل اینکه برم اتاق عمل بهم سوند وصل کردن من یه کم اذیت شدم بخاطر سوند و از زایمان نمیترسیدم ولی از اذیت شدن سوند گریم گرفته بود بعد دیگ رفتم اتاق عمل و دکتر بیهوشی اومد بالا سرم گفت کمر ب پایین میخوای یا کامل گفتم کامل گفت این امپول میزنم تو سرم احساس سرگیجه میکنی نترس وقتی امپول و زد گف چند سالته گفتم نوزده همون موقع فهمیدم یه گازی پیچید ته گلوم و بعدش دیگ هیچی نفهمیدم
وقتی چشامو باز کردم دیدم تو ریکاوری هستم و دونفری ک کنارم بودن هی ناله میکردن از درد (عمل بینی داشتن)ولی من اصلا دردی نداشتم چون پمپ درد داشتم فقط حس میکردم دلم سبک شده بعد نیم ساعت از ریکاوری آوردن تو بخش منو بعد اومدن بام شیاف هم گذاشتن ولی واقعا دردی حس نمیکردم خیلی خیلی کم بود دیگ امروز ک پمپ درد و برداشتن یه کم دردا رو فهمیدم دردشم اصلا از بخیه نبود فقط مثل حالت نفخ دلم درد میگیره ک یکی شیاف گذاشتم ک خیلی بهتر شدم
مامان فندوق کوچولو مامان فندوق کوچولو ۸ ماهگی
#تجربه زایمان سزارین
تجربمو میخوام بگم از سزارین مخصوصا برا کسایی که سرکلاژ شدن و پساری ام گذاشتن و استرس سزارین و داشتن بگم که اصلا نگران نباشین چون من خودمم سرکلاژی ام پساری ام داشتم
روز 14 ام بود دوشنبه که شال و کلاه کردیم بریم بیمارستان پسری رو بدنیا بیاریم😍شب قبلش اصلا استرس نداشتم فقد ذوووق خیلییی زیاد داشتم تا صب خواب بیمارستان و زایمان میدیدم😂
رفتیم بیمارستان با همسرم و مامانم پرونده تشکیل دادیم و بسته اتاق عمل و لباس اتاق عمل و گرفتیم رفتیم طبقه بالا من لباسامو عوض کردم بعد بهم سرم وصل کردن اینم بگم که حتماااااا پمپ درد بگیرین خیلییی خوبه خیلی جوابه هر کی میگه پمپ درد نیاز نیس چرت گفته بنظرم خیلییی تاثیر داره دردتونو کم میکنه همونجا درخواست بدین رو پرونده براتون میزنن
بعدش رفتیم تو قسمت انتظار نشستیم همسرمم کنارم بود تا لحظه آخر ک وارد اتاق عمل شدم دیگه از هم خدافظی کردیم و من رفتم داخل اتاق عمل دکترمم اومد دراز کشیدم رو تخت اول بهم سوند وصل کرد که یه سوزش کوچیک داشت و اونجوری که فکر میکردم درد نداشت بعد دکتر بیهوشی اومد سوزن بی حسی زد داخل نخاعم کم کم پاهام بی حس و داغ و سنگین شد بعد پرده کشیدن جلو صورتم و ده دقیقه نشد صدا گریه بچمو شنیدم🥺🥺😍😍خیلیییی حس خوبی بود بعد بخیه زدن و بردنم بخش ریکاوری اونجا 3ساعتی بود لرز خیلییی شدید داشتم بخاطر خونی که از بدنم رفته بود ولی تا پمپ درد بهم زدن آروم شدم بعد آوردنم بیرون مامانمو دیدم با همسرم بعد بچمو آوردن بردنمون بخش بعد عملم ک نباید حرف میزدم و تکون میخوردم بنظرم خیلی سخت بود این یه چیزش😂
مامان حنا🌼 مامان حنا🌼 ۵ ماهگی
پارت دوم سزارین
خلاصه بعد از بی حسی طولی نکشید صدای بچه رو شنیدم و بچه رو بعد از تمیز کردن آوردن گذاشتن رو صورتم و بعد بردنش سریع .
و دیگه کارهای بخیه و بعدش هم بردنم اتاق ریکاوری که اونجا خیلییی بد بود همش میلرزیدم ، لرز شدید داشتم راستی پمپ درد هم زود بهم وصل کردن که درد نداشته باشم
تقریبا ۲ ساعت تو ریکاوری بودم تو همون بی حس بدونم شکمم رو ماساژ دادن که خداروشکر درد نداشت
و بعد بهم گفتن پاهام رو تکون بدم وقتی دیدن میتونم تکون بدم گفتن ده دقیقه دیگه میبریمت بخش
و تو بخش خیلی گیج و بی حال بودم بیشتر بخاطر گرسنگیم بود
راستی اینو نگفته بودم وقتی بی حسی بهم زدن حالت تهوع شدید گرفتم و نزدیک بود بالا بیارم که سریع تو سرم برام ضد تهوع وصل کردن خداروشکر
اینم بگم که در آوردن سوند هم اصلا درد نداشت فقط باید شل بگیریم خودمون رو
بعدش هم برای اینکه دردام کمتر شه شیاف میزدم هر چند ساعت یه بار دو تا دوتا
اگه سوالی هست و چیزی نگفتم بپرسین جواب میدم😊❤️
مامان فاطمه و حلما مامان فاطمه و حلما ۷ ماهگی
سلام منم زایمان کردم سه شنبه سزارین شدم قسمت همه منتظرا فقط سوند اذیت داشت برام اولش که وصل کرد یه ربع سوزش داشتم رفتم اتاق عمل میترسیدم داشتم میلرزیدم بهم گفتن برو رو تخت بشین نشستم اومدن امپول بی‌حسی رو زدن درد نداشت خیلی مثل امپولای معمولی که میزنیم بود دردش بعد سریع دراز کشیدم سردم بود رومو پر از از پارچه کردن و یه پرده زدن اولش احساس نفس تنگی داشتم نمیتونستم نفس بکشم ولی فقط دوسه دقیقه ی اول که بهم گفتن الان خوب میشی چند بارم آروم عق زدم ولی چیزی بالا نیاوردم پرستار گفت الان خوب میشی که واقعانم بهتر شدم پنج دقیقه نشد که بچه رو نشون دادن واقعا از سرعت عملشون تعجب کردم بهم نشون دادن بچه رو بعد پرستار گفت بهت امپول میزنم کمی بخوابی دیگه چیزی نفهمیدم یه دفعه دیدم دارن انتقال میدن ریکاوری کمی ام اونجا موندم بعد رفتم بخش اولش خوب بودم بی حسی که رفت دردا شروع شد درد داشتم دیگه باید تحمل میکردم چند بارم شیاف زدن بهم بعد گفتن راه برو درد داشت اما قابل تحمل بود راه که رفتم کم کم داشتم بهتر شد دردا دوروز نگه داشتن قانون بیمارستان بود بعد اومدم خونه الانم خوبم درد داشتنی شیاف میزنم خوبم
مامان ویهان و هامین💙 مامان ویهان و هامین💙 ۱ ماهگی
میخوام‌ از تجربه‌ سزارینم بگم هر کس دوست داشت بخونه❣️
امروز‌‌ صبح که بیدار شدم اشتها نداشتم ساعت‌ ۱ تازه صبحانه خوردم بعدش احساس کردم یکم درد دارم گفتم‌ برم حمام که اگه دردم گرفت تمیز باشم همین که از جام بلند شدم خون با فشار ازم ریخت سریع پوشیدم اومدم بیمارستان معاینم کرد گفت دهانه رحمت بسته ولی همچنان خونریزی داشتم قرار شد به مانیتور وصل کنن و تحت نظر باشم که اگه خونریزیم قطع شد زایمان نکنم‌ چون‌۳۶ هفته و ۶ روز بودم اما خونریزیم بیشتر شد و درد داشتم ولی همچنان دستگاه انقباضی نشون نمیداد به دکترم زنگ زدن و آمادم کردت واسه عمل بهم سوند وصل کردن قبل از بیحسی دردش خیلی کم‌بود فقط یه لحظه درد داشت اصلا نترسید ساعت‌۴:۳۰ ظهر با بی حسی سزارین شدم چون تازه غذا خورده بودم‌ نمیشد بیشهوش کنن‌ سوزن بی حسی هم اصلا اونجوری که میگن درد نداشت مثل یه رگ گرفتن بود چند ثانیه بعدش کامل بی حس شدم نی نیمو بغلش کردم و بعد از بخیه سرکلاژمم باز کردن و رفتم اتاق ریکاوری بی حسیم که داشت میپرید دردم شروع شد راستش خیلی درد داشتم و مسکن هم خیلی تاثیر نداشت بعد از یک ساعت کم کم بهتر شدم پمپ درد هم نداشتم دکتر گفت واسه بچت خوب نیست شیاف که گذاشتم خیلی آروم شدم هنوز پا نشدم راه برم این مرحله راه رفتن از همش سخت تره واسم کنید