۳ پاسخ

شما باید از روز اول مرتب نسکافه میخوردی تا کامل دفع شه بیهوشی

وای هر نوع زایمان هم دردخودش داره

چقد سخت
من همش میگم کاش سزارینی بودم درد نمیکشیدم

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۱ ماهگی
#تجربه زایمان سزارین
سلام خانوما امیدوارم ک خوب باشین
من چند روزی هست زایمان کردم سزارین اختیاری پیش خانم دکتر فریبا حقی
من بیهوشی و انتخاب کردم چون از اتاق عمل میترسیدم و خداروشکر خیلی بیهوشی خوب بود حتی موقعی ک شکمم و فشار دادن من اصلا متوجه نشدم چون بیهوش بودم و پمپ درد داشتم خیلی پمپ درد عالی بود بعد از اینکه بهوش اومدم اصلا درد نداشتم فقط تنها جایی ک اذیت شدم موقع سوند بود چون پاهام و باز نکردم پرستار عصبانی شد و بدجور سوند بهم وصل کردن از من به شما نصیحت همکاری کنین و مثل من خودتون سفت نکنین ک بدجور اذیت میشین و از بیهوشی اصلا نترسین و حتما حتما پمپ درد بگیرین واقعا ارزش داره چون بعدش درد ندارین من وقتی بهوش اومدم دیدم دخمل قشنگم و آوردن کنارم بهترین لحظه زندگیم بود امیدوارم همه خانوما بسلامتی و دلخوش زایمان کنن و بچه هاشون و سالم و سلامت بغل بگیرن بیان خونه😍خانوما اصلا از زایمان نترسین خودم خیلی میترسیدم ولی اصلا چیز سختی نیست..‌‌..
اگه سوالی داشتین بپرسین جواب میدم 😍
مامان امیر علی مامان امیر علی ۳ ماهگی
پارت دو✌️
بریم از تجربه بگیم:
صبح ۲۰ تیر من رفتم بیمارستان و از قبل نامه داشتم بستری شدم و تا ساعت نهونیم نمی‌کردند اتاق عمل میگفتن تخت خالی نیست نه و نیم رفتم اتاق عمل ک بازم تو سالن انتظار منتظر موندم قبل اینکه برم اتاق عمل بهم سوند وصل کردن من یه کم اذیت شدم بخاطر سوند و از زایمان نمیترسیدم ولی از اذیت شدن سوند گریم گرفته بود بعد دیگ رفتم اتاق عمل و دکتر بیهوشی اومد بالا سرم گفت کمر ب پایین میخوای یا کامل گفتم کامل گفت این امپول میزنم تو سرم احساس سرگیجه میکنی نترس وقتی امپول و زد گف چند سالته گفتم نوزده همون موقع فهمیدم یه گازی پیچید ته گلوم و بعدش دیگ هیچی نفهمیدم
وقتی چشامو باز کردم دیدم تو ریکاوری هستم و دونفری ک کنارم بودن هی ناله میکردن از درد (عمل بینی داشتن)ولی من اصلا دردی نداشتم چون پمپ درد داشتم فقط حس میکردم دلم سبک شده بعد نیم ساعت از ریکاوری آوردن تو بخش منو بعد اومدن بام شیاف هم گذاشتن ولی واقعا دردی حس نمیکردم خیلی خیلی کم بود دیگ امروز ک پمپ درد و برداشتن یه کم دردا رو فهمیدم دردشم اصلا از بخیه نبود فقط مثل حالت نفخ دلم درد میگیره ک یکی شیاف گذاشتم ک خیلی بهتر شدم
مامان پسر قشنگم مامان پسر قشنگم هفته بیست‌وهفتم بارداری
سلام خانما
اومدم که براتون از تجربه سرکلاژم بگم
من دیروز صبح رفتم بیمارستان مادر و بستری شدم و خیلی زود و بدون معطلی کارهای پذیرشمون رو انجام دادن
یه کیف لوازم بهداشتی بهم دادن و منتقل شدم بخش و یکسری سرم بهم زدن و آماده شدم که برم اتاق عمل
ساعت یک و نیم ظهر من رفتم اتاق عمل و ساعت ۳ منتقل شدم بخش
من از ساعت ۵صبح ناشتایی داشتم و دکتر بیهوشی دم در اتاق عمل باهام صحبت کرد
بعدش رفتم تو اتاق عمل و خوابیدم رو تخت و تا دارو بیهوشی رو بهم تزریق کردن کمتر از چند دقیقه بیهوش شدم
بعدش با یه درد خیلی کم حتی از درد پریودی کم تر به هوش اومدم و آنقدر همه چی عالی بود که فکر کردم هنوز عملم نکردن😅
و اولین حرفی که زدم بچم رو پرسیدم
گفتن خداروشکر عملم خیلی خوب بوده و بچه هم سالمه
بعدش اومدم بخش و خیلی سریع اومدن و لباس هامو عوض کردن برام و مجدد سرم زدن با مسکن خیلی قوی
دوتا آمپول هم زدن که یدونش پرولوتون بود و اون یکی رو نفهمیدم چی بود
خونریزی داشتم تا چند ساعت و بعدش کم و کمتر شد
برای دسشویی رفتن یه کوچولو اذیت بودم که خداروشکر فقط یکی دو بار اولش سخت بود بعدش خیلی خوب شد
بعد عمل برام فرنی و بیسکوییت آوردن و گفتن که آزادم همه چی بخورم
شب شام آوردن و من استراحت کردم تا صبح
صبح هم صبحانه خوردم و بهم گفتن که یه مقدار خیلی کم راه برم و بعدش پرستار اومد و داروهامو بهم گفت که چجوری مصرف کنم
بعدش گفتن برید کار های ترخیص رو انجام بدین و آخرین سرم هم زدن برام و من ساعت ۱۲مرخص شدم
نضافت خیلی خوب بود
برخورد پرسنل عالی بود
غذاش خیلی خوب بود
رسیدگیشون عالی بود
من خیلی راضی بودم از همه چی
اصلا عمل ترسناکی نیست من خیلی استرس داشتم که خداروشکر همه چی ختم به خیر شد
سوالی بود در خدمتم ☺️
مامان لیانا مامان لیانا ۶ ماهگی
سلام؛اقا من اومدم از تجربه ی عمل سزارینم بگم
من بیهوشی کامل بودم
بیمارستان مهرگان
پنج روز از روز عملم گذشته و دردام تقریبا کمتر شدن و دیگه مسکن مصرف نمیکنم
فقط هنوز چالشی که دارم خوابیدن و بلند شدن از تخته که اونم قابل تحمله
از روز عمل اگه بخوام بگم
سوند وصل کردن برای من خیلی زیاد درد داشت،دلیلشم این بود که میترسیدم و خودمو سفت میکردم.موقع عمل چیزی متوجه نشدم و تو ریکاوری موقع بهوش اومدن فقط خیلی سردم بود و درد خاصی نداشتم.
فقط موقعی که از ریکاوری میخواستن ببرنم بخش اومدن چک کردن گفتن تو خیلی خونریزی داری و رحمت جمع نشده و فشار دادن که خیلیییی درد داشت و تقریبا تا شب هر نیم ساعت میومدن شکممو بخاطر خونریزی زیاد فشار میدادن که تقریبا مردم و‌ زنده شدم هربار و این شد تجربه ی تلخ عمل من.که خب برای هرکسی اتفاق نمی افته.از تخت پایین اومدنم یکم برام سخت بود ولی قابل تحمل بود.دیگه چیز وحشتناکی نداشت تا فردا که مرخص شدم و از بیمارستان و کادرشم خیلیییی راضی بودم