۱۳ پاسخ

الهی خدا بهت توانایی بده 🥺

عزیزمی

وقتی شیر میدی توی ننو تکون نده چون بالا میاره

وای خدای من چ ترسناک🤦‍♀️
من ب فکر این بودم ک تنها باشم دیگ🥺🥺🥺

منم روزا باهاشون تنهام شب شوهرم هست،بعضی مواقع که هر دوشون بیدارن و گریه میکنن کلافه میشم

عزیزم شما دوقلو داری میشه بگی چند هفته سزارین شدی ؟ بچه هات دستگاه رفتن یا نه امپول ریه زده بودی یا نه

همین وضعو دارم🥲

عزیزم آره خییییلی سخته . من روزا برای چندساعت تنها بودم ولی شب نه . مامانم پیشمه ولی دنبال راهیم که بتونم تنها ازشون مراقبت کنم

وای مارونترسون دیگه عزیزم

منوچی میگی همش تنهاااا از روز اول دیگه ن پا مونده واسه من ن دست
همه اعضا بدنم شکسته

چه سخت....
خدا کمکت کنه
برا منم دعا کن لطفاً به موقع زایمان کنم...🥹🙏

با جون و دل درک میکنم چی میگی خیلی سخته 😢😢😢من فقط روزارو میشمارم بشه 6 ماه 😩😪
خسته ترینم بااینکه گاهی تنهام همش مامانم هست

اخی عزیزم خسته نباشید جانانه بهت میگم

سوال های مرتبط

مامان تربچه خان مامان تربچه خان ۶ ماهگی
دیشب سختترین شب بود تو این مدت 😟
یهو شروع کرد گریه کردن فقط تو بغل وقتی باباش راه میرفت اروم میشد ساعت یک با سختی خوابید
دوباره ساعت ۲ گریه کرد از خواب پرید
یک ساعت و نیم تو بغلم راه بردمش و یکمم رو پام بود تا اروم بشه
اخر تو بغلم خوابید هر بار میذاشتم زمین از خواب میپرید😩😩
نزدیکای صبح فکر کنم دوبار گریه کرد باباش پاشد من از خستگی افتاده بودم فقط دیدم صدا میاد شوهرم پاشد هیچی نفهمیدم
خودمم دیروز صبح زود بیدار شده بودم و کمبود خواب شدید داشتممم خیلی شب سختی بودم نمیدونم چرا گریه میکرد😢چقدر بده ادم ندونه بچش چی میخواد
کلی ماساژ و ورزش دادم بهش
گریپ میکسچرم خورده بود
فقط یهو بغض میکرد و شروع میکرد گریه کردن
نه سینه میگرفت نه پستونک
کسی تجربه داره بدونه چیشده بوده بهش😭
از اون شبی که مهمون داشتیم بچشون همش گریه میکرد و پسر من اروم بود
این بار دوم سوم بود اینجوری شدید گریه میکرد
قبل اون هیچوقت شبا گریه نمیکرد فقط برا شیر نق میزد
چندبار تخم مرغ شکستیم هم اسپند دود کردیم

دلم برا مامانایی که بچشون همیشه اذیت میکنه سوخت 😥
مامان مهدیار👼🏻 مامان مهدیار👼🏻 ۱ ماهگی
تاپیک قبلیمو خوندین؟😢بچم دیشب دیگه انقد گریه کرد که بهش استامینفون دادم خوابید؟ بیدار شد بعد چند ساعت شیرخودمو دادم باز بالا اورد و بی قراری کرد کلی گریه کرد، با مکافات خوابوندمش ، بعد بیدار شد گفتم شیر خشک بدم ببلاک آی آر دادم بهش ۳۰ تا ، خورد خوابید بالاهم نیاورد، مشکل از شیر خودمه که میخوره انقددد حالش بد میشه تا بالا نیاره اروم نمیشه، هی تا دم گلوش میاد، هی گریه میکنه اوق میزنه، انقددد بی قرار میشه که منم باهاش گریه میکنم😭 چهارشبانه روز بود که سرجمع ۱۰ ساعتم نخوابیده بود، دور چشماش قرمزه قرمز، باز بیدار شد شیر خودمو دادم تا چقد گریه کردددد و باز بالا اورد با اینکه کلا ۱۰ دقیقه خورد منم خیلی رژیم غذایی سفت و سخت دارم، الان بعدارظهری بهش همون ببلاک ای ار دادم راحت بود بچم خیلی😢 فکرکنم شیرمو دیگه نباید بهش بدم، اذیت میشه خیلیییییی😭 سینه هام سفت شده رفتم حموم کلی گریه کردم که شیرم بهش نمیسازه و انقد بی قرار میشه بعدش

دیروزم بردم دکتر کیدیزول داد بهش ، ولی هنوز هیچ داروخانه ای پیدا نکردمش، یه روز اون دارو رو بهش میدم دوباره شیر خودمو میدم اگه بهش نساخت و بازم بالا اورد دیگه کلا بهش شیرخشک میدم😭💔

نمیدونم شاید حتی عوارض دارو از شیر خشکم بیشتر باشه حتی☹️
مامان دردونه مامان دردونه ۳ ماهگی
۱۲۷- تجربه ختنه- ۴
روندش چطور بود؟
یه معاینه اولیه داره ولی هدف جلسه بیشتر آموزش مراقبت های بعد ختنه بود و معاینه خاصی نداشت ولی خوب بدون اون جلسه نوبت ختنه نمیدن.
روز ختنه هم پک ختنه رو از داروخونه گرفتیم. رفتیم مطب، دردونه وزن شد، بهش داروی خواب آور دادن توی بغل خودم. داروش به شدت تلخ بود و عوق میزد و یکم گریه افتاد ولی تو بغلم خوابید. (این برای خودمم خوب بود آروم شدم)یه پماد لیدوکایین زدن به پایین آلت که تزریق آمپول بی حسی درد نداشته باشه براش.
بعد دستیارش اومد پسرمو گرفت، شیشه شیر و پستونکشم ازم گرفت. گفت موقع تزریق آمپول گریه میکنن و با پستونک یا شیشه آرومشون میکنن. حدودا ربع ساعت بعد آوردنش بیرون و خواب بود. پانسمانش رو چک کردن، همون جا تو خواب اولین جیشش رو کرد و اصلا نفهمید (قبلش خوب شیر خورده بود)، پوشکش کردم. گفتن باید صبر کنی بیدار بشه و بهش شیر بدی تا بتونی بری. چند دقیقه بعدش بیدار شد. منشی هم یه بار دیگه جزییات مراقبت ها رو مرور کرد و رفتیم (استا هر ۴ ساعا، اتتی بیوتیک هر شب، پماد هر بار تعویض)