سلام خانومها میخوام ی تجربه خیلی سخت و براتون بگم من دقیقاتو همیش شب البته سال پیش بود برج یک همین شب سی وهفت هفته چهار روزم بود ک رفتم بیمارستان بچه خودشو سفت میکرد و درد داشتم خلاصه اونجا ک رفتم معاینه کردن گفتن باید بری اتاق عمل چون من سزارینی هستم ساعت دوده دقیقه شب بود ک منو بردن اتاق عمل بچم پسربود سنو رنگی واس چسپندگی دادن گفتن خوبه ولی باید موقع عملت مواظب باشن اون سنو رو ک دکتر دید گفتم خانم دکتر بچم سالم ب دنیا میاد گفت اونورشو مانمیدونم درحالی ک من هیچ ومشکلی نداشتم خلاصه منو عمل کردن درعین انجام کارشون چند نفر مث زایمان طبیعی ریختن رو شکمم فشار میدادن نمیدونم چرا بچم در اودرن گفتن خوبه بچه گریه کرد دیدمش خیلی قشنگ بودمنو بردن تو ریکاوری بچه شیرمو خورد بعدش بردن تو بخش چند ساعت بچه خوب بود یهویی بچه رنگش سیاه شد تنفسش اومد پایین سریع بردیمیش پیش ی پرستار اونها بردنش ان ای سیو بچم تاپنج روز زنده موند بعد فوت کرد دکترش‌گفت ک ب سرش موقع زایمان ضربه زدن قشنگ روسر بچه رد انگشتاشون بود بچم خیلی درشت و سفید و خوشگل بود وای مرد امشب دلم خیلی سوخت باشماهاا درد دل کردم بچمو کشتن ب دستی خداازشون نگذره حالا اگ بود ی سالش بود بعد شیش ماه خدا دوباره بهم عوضشو داد حالا حامله ام سه یا چهار هفته دیگ زایمان میکنم اینم پسره برام دعا کنید ک خدا برام نگه اش داره 😭😭😭😭😭

۱۸ پاسخ

عزیزم خدا برات جبران کرده مهربونم جای اون بچه هم خوبه خیالت راحت

فدای دلت بشم ک انقد اذیت شدی خدا اینو بهت ببخشع🥺

آخی عزیزم خداروشکر که خدا جاشو برات سبز کرد انشالله که این یکی رو واست حفظ کنه فقط از خدا بخواه 🤲🏻🤲🏻

ای خدا خیلی متاسفم انشالله که به سلامتی زایمان کنی خدا رو شکر که دوباره باردار شدی

اخی عزیزم چقدر سخته بعد از اون همه سختی 😟
خدا ازشون نگذره که همه چی رو آسون میگیرن و جون مردم واسشون مهم نیست
انشالله عزیزم این پسر تو صحیح و سالم به دنیا بیاری 🤲🤲

دولتی بودی؟! 🥲🤕 عصابم بهم ریخت ، پیش یه دکتر خوب برو عمل شو دولتی نرو خواهشا ، ان شاالله صحیح سالم بغل بگیری🍃🩵

ای وای توروخدا کاش اینو ب اشتراک نمیزاشتی بخدا تپش قلب گرفتم اخه‌‌ مگه میشه همچی چیزی😳

💔 خیلی ناراحت شدم 💔🥺

ن موقع ای ک بچه رو در اوردن بلدنبودن همه دانشجوبودن دکتر اصلا دستشو نزد همون موقع ک شکممو فشار دادن سر بچه ضربه دیده بود من صدا دکتر و شنیدم فقط دستور میداد ک این کارو کنید و اون کار کنید خودش وایستاده بود خدا خیرش نده اگ خودش بودشاید اینطور نمیشد خدا خودش ازش حق منواون بچه بیگناه رو بگیره 😭😭😭

انشااله گل پسرت بسلامتی بیاد بغلت

یعنی موقع درآوردن خورده زمین ؟
یا بعدش ؟
چرا اخههه..

خیلی عوضین که همچین کاری میکنن انشاالله این بچه سالم دنیا میاد 💕

عزیزم چقد ناراحت شدم.ان شاءالله خدا اینو برات نگه داره
میدونم سخته فراموش کردنش اما سعی کن بخاطر کوچولوی تو راهیت خودتو ناراحت نکنی

عکس از گرفتم فیلمشو دارم جیگرم واسش کبابه توراخدا دعا کنید برام ک خدا اینو برام نگه داره خیلی سخته 😭😭😭😭

ای وای
چقدر ناراحت کننده واقعا
بعد این همه زحمت و سختی ،حداقل وظیفه شون و انجام ندن
مسئولیتش و قبول کردن؟؟
امیدوارم که تجربه این زایمانت بسیار شیرین و راحت باشه😍

خدا انشاءالله همه بچهارو سالم و سلامت بدنیا بیاره و نگهداره برای پدر مادراشون

اشکم در اومد چی کشیدی ت خاهر🥲🥲

الهی بگردم، انشالله به سلامتی پسرت وبغل میگیری نگران نباش😢

سوال های مرتبط

مامان نخود مامان نخود ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت دوم 🍼👶
بعد از اتمام سرم پرستار ازم خواست ک بخوابم برای وصل سوند و هرکاری کردم گفتن قبل از اتاق عمل باید وصل بشه از شانسم پرستاره خیلی عنق بود مایع ضد عفونی دست ک الکل داره رو سیل داد رو بدنم ب شدت میسوخت موقع وصل سوند هم حسابی سوزش داشت و دردم اومد بغض گلومو گرفته بود پاهام یخ زده بود رفته رفته استرسم بیشتر میشد و میلرزیدم اونجا اجازه دادن همسر بیاد داخل منو بزاره تو ویلچر ک راهی اتاق عمل بشیم توی راهرو اتاق عمل همسر و فرستادن رفت بعد از ربع ساعت اومدن دنبالم بردنم تو اتاق تا چشمم ب اونجا افتاد قالب تهی کردم ب دکتر بیهوشی گفتم ک بیهوشم کنه اونم از عوارض بیهوشی گفت و اینکه تو شرایط خاص بیهوش میکنن آ اس آ خورده باشی یا مشکل دیگ ولی قول داد ک بعد از بیحسی داروی خواب آور بهم تزریق کنه درد بیحسی مث زدن سرم بود کم کم پاهام گرم شدن بعدشم دکتر تو دستم ی دارو تزریق کرد و خوابم برد وقتی بیدار شدم داشتن پانسمانم میکردن ک برم توی ریکاوری تا اینجا درد نداشتم تو ریکاوری دوتا سرم وصل کردن ک یکساعت اونجا بودم ب شدت سرد بود و میلرزیدم میگفتم بچم کو اونام گفتن خوبه حالش حالا میری میبینیش ..
مامان فارِس کوچولو❤️ مامان فارِس کوچولو❤️ ۲ ماهگی
سلام دوستان دیروز درد داشتم یکم رفتم زایشگاه فورا بستری کردن آن اس تی گرفتن و خراب بود خلاصه گفتن باید بستری شی بری اتاق عمل بچه بریچ هست و خطرناک هست منم فوبیایی اتاق عمل داشتم قبول نکردم گفتم سونو بدین تو زایشگاه معاینه کردن دوبار وحشت ناک درد داشت چون هنوز باز نشده بودم خیلی گریه کردم سونو دادن و معاینه شکمی گفتن بچه از بریچ بیرون اومده سرش ب پایین هست اورژانسی فرستادن با آمبولانس قسمت اورژانس بیمارستان وقسمت عکس برداری از لگن انجام دادن و سر بچه پایین بود خداروشکر کردم بعد فرستادن دوباره منو زایشگاه و گفتن ک با سوزن فشار زایمان کنم ب گفته خودشون ۳۷ هفته بودم ولی از رو پریود ۳۴ هفته ۶ روز بودم ترس داشتم خلاصه خدا خاست بستری شدم از بس شلوغ بود بهم گفتن ۲ هفته دیگه وقت داری و تاظهر بستری شدم و هی آن اس تی دادم گفتن مرخص هستی ساعت یک ظهر مرخص شدم ولی گفتن تو هفته ۳ بار بیا آن اس تی بده تا این دوهفته و یه سونو بیرون از بیمارستان بده و فردا بیار ببینیم چی میشه و دوباره ازت آن اس تی میگیریم

دوستان تا اینجا ب خیر گذشت و محتاج دعا شما هستم 🤲🥲
مامان پویان و‌ آنیا مامان پویان و‌ آنیا ۸ ماهگی
من دیروز زایمان کردم دقیقا روزتولد خودم ساعت ۲/۴۵ ظهر .هیج مشکلی نداشتم فقط نوبت دکترم بود اومدم ان اس تی دادم طبق هفته های پیش ولی اینبار درد نشون داد خودمم شب قبلش رابطه داشتم که خیلی اشتباه بود و باعث شده بود دهانه رحمم باز بشه ..خلاصه تو ۳۷ هفته و ۵ روز معاینه شدم و گفت باید بستری بشی ..سز بودم ولی خیلی اذیت شدم شایدم خودم بددردم پمپ دردم گرفت شوهرم ولی قبول نکردن با اینکه دکتر همینجا هم برام نوشت و گفت نسخه رو دادن به شوهرم و رفت گرفت تو اتاق عمل گفتن تو بخش میزنن ولی تو بخش اصلا بهم نزدن بیمارستان دولتی بودم ..بعد از اتاق عمل و ریکاوری و بخش ..اومدم بچمو آوردن مامانم میگفت وقتی آوردنش خیلی سردش شده بود تاحدی ک داشته پاهاش سیاه می‌شده...یادم اومد تو اتاق عمل خیلی سرد بود یه خانمه گفت کولر روشن کنیم وقتی بدنیا اومد خاموش میکنیم من فکرمیکردم بخاطر استرس سردمه ولی واقعا سرد بود ..نگو بچمم بخاطر همین موضوع یهو یخ کرده بود همه اینا باعث شد که بچم پیشم بود و کمی ناله میکرد بردیمش پیش دکتر گفت تامیتونید گرمش کنید تا ساعت ۱۱ شب اگه باز اینجوری بود بستری میکنیم ان ای سی یو ..بچم بستری شد تو یه دستگاه که فقط گرمش کنه ‌‌‌..خودشون فهمیدن این مشکل از اتاق عمل شروع شده شوهرمم عصبانی ک اگه اتفاقی برای دخترم بیفته میام بیمارستانو بهم میریزم از دیشب ساعت ۱۱ بچم پیشم نیست حی میرم شیرش میدم میام تا صبح که گفتن مشکلش برطرف شده فقط منتظریم ۱۲ ظهر زردیش رو چک کنیم میترسم برا این گرم کردنه زردی گرفته باشه ...این تجربه زایمانم بود ..تلخ و سخته ک تو اتاق چهارتخته فقط تو بچت پیشت نیس ..امیدوارم شما زایمان خیلی خوبی داشته باشید و امیدوارم بیمارستان دولتی رو انتخاب نکنید ⚘
مامان پویان و‌ آنیا مامان پویان و‌ آنیا ۸ ماهگی
من دیروز زایمان کردم دقیقا روزتولد خودم ساعت ۲/۴۵ ظهر .هیج مشکلی نداشتم فقط نوبت دکترم بود اومدم ان اس تی دادم طبق هفته های پیش ولی اینبار درد نشون داد خودمم شب قبلش رابطه داشتم که خیلی اشتباه بود و باعث شده بود دهانه رحمم باز بشه ..خلاصه تو ۳۷ هفته و ۵ روز معاینه شدم و گفت باید بستری بشی ..سز بودم ولی خیلی اذیت شدم شایدم خودم بددردم پمپ دردم گرفت شوهرم ولی قبول نکردن با اینکه دکتر همینجا هم برام نوشت و گفت نسخه رو دادن به شوهرم و رفت گرفت تو اتاق عمل گفتن تو بخش میزنن ولی تو بخش اصلا بهم نزدن بیمارستان دولتی بودم ..بعد از اتاق عمل و ریکاوری و بخش ..اومدم بچمو آوردن مامانم میگفت وقتی آوردنش خیلی سردش شده بود تاحدی ک داشته پاهاش سیاه می‌شده...یادم اومد تو اتاق عمل خیلی سرد بود یه خانمه گفت کولر روشن کنیم وقتی بدنیا اومد خاموش میکنیم من فکرمیکردم بخاطر استرس سردمه ولی واقعا سرد بود ..نگو بچمم بخاطر همین موضوع یهو یخ کرده بود همه اینا باعث شد که بچم پیشم بود و کمی ناله میکرد بردیمش پیش دکتر گفت تامیتونید گرمش کنید تا ساعت ۱۱ شب اگه باز اینجوری بود بستری میکنیم ان ای سی یو ..بچم بستری شد تو یه دستگاه که فقط گرمش کنه ‌‌‌..خودشون فهمیدن این مشکل از اتاق عمل شروع شده شوهرمم عصبانی ک اگه اتفاقی برای دخترم بیفته میام بیمارستانو بهم میریزم از دیشب ساعت ۱۱ بچم پیشم نیست حی میرم شیرش میدم میام تا صبح که گفتن مشکلش برطرف شده فقط منتظریم ۱۲ ظهر زردیش رو چک کنیم میترسم برا این گرم کردنه زردی گرفته باشه ...این تجربه زایمانم بود ..تلخ و سخته ک تو اتاق چهارتخته فقط تو بچت پیشت نیس ..امیدوارم شما زایمان خیلی خوبی داشته باشید و امیدوارم بیمارستان دولتی رو انتخاب نکنید ⚘