ای خدا یعنی هر بار خودمو لعن و نفرین میکنم که دیگه مسافرت نیام ولی باز میام و دخترم پدرمو درمیاره،از وقنی اومدیم سفر نه چیزی میخوره یه سره هم گریه و نق، سرما هم خورد به خدا دیگه از دستش خسته شدم، همسرمم عشق سفره هر چی گفتم نریم قبول نکرد

تا بجه ۴ ۵ سالش نشه مسافرت سخته
مخصوصا بچه هایی مث بچه ما ک مث آدم نمیشینن غذاشون رو بخورن فقط دق میدن

خیلی سخته
منم به همین دلایل جایی نمیرم

وای بچه همینههههههه

دقیقا مثل من یکسره دنبالش بودم همه چیو تو خیابون میخواست بگیره کوفتم شد

کاش همسر منم عشق سفر بود

حق داری گلم دغدعه ای تمام مادران زمین همینه اگ استرسی نارومی بروعطاری یاداروخونه ارامبخش گیاهی مثل شربت قرص بخربخورمن ایندفه مشهداروم ریلکس بودم فقط مواطب بودم خطرنباشه بقیش به یه ورمم نبوداین عوارص نداره خواب اورهم نیست

آیدا جون بچه همینه دیگه وقتی مسافرت میری باید کلا بی خیال بشی یکم شل بگیری

خسته نباشی آیدا جون ❤️
ناراحت نباش،همه همین هستیم.
ما هم ماهِ پیش رفتیم مسافرت واقعا سخت گذشت،به این فکر کن تنها نیستی

با بچه سفر همینه چیکار کنه هم ضعیفن هم کم طاقت مریضم که بشه دیگه کامل کلافه میشه دیگه

وای من دیشب ی مهمونی رفتم یعنی انقدرررر خسته شدم انکار کار عالمو کردم. یکسره دنبال بچه

سخته واقعا به آدم خوش نمیگذره ولی سعی کن بخاطر همسرت خودتو شاد نشون بدی

حالا ما همسفر نداشتیم بریم همه جا هم که بارون بود 😭😭