۸ پاسخ

عزیزم این حسا طبیعیه و بچت کم کم آروم میشه
دیگه عذرخواهی نکن ولی بیشتر محبت کن
درباره بچتون چیزایی بگو ک حس خوب بگیره
مثلا بگو عاشق خنده هاشم شبیه خنده های توعه
یا بگو نگاش میکنم تو چشماش انگار تورو میبینم
چقد تورو دوس داره بغلت آروم میشه
و درکنارش محبت کن بهش ک حس خوب بگیره

خب تاشوهرت نخوادمگه میشه حامله شی؟

الان اولشه بعدش که خنده هاش شروع بشه حرف زدنش شروع بشه دلش برای این بچه ضعف میره

مگه بچه هات چن ساله شونه

الان هر حرفی برا بچت ناشکری حساب میشه خودش شیرین کاریای بچه رو ببینه یادش میره ناراحتیش منم شوهرم همینجوری بود من ۷ ماه خونه مامانم بودم استراحت مطلق
اما الان خذاروشکر بچم سالمه و نفس شوهرم ب نفسش بنده

عزیزم باهاش حرف بزن با محبت بعدم دسته خودشم بوده دیگ تو که از خونه بابات نیاوردیش نمیخواست باید مراعات میکرد ولی بشین باهاش منطقی حرف بزن اینجوری همتون ضربه میخورین

عزیزم خودتو اذیت نکن اوکی میشی بعد یه مدت

،😭😭😭😭🤧🤧

سوال های مرتبط

مامان نیلا و حسین جون مامان نیلا و حسین جون ۶ ماهگی
مامان دخترام♥️🧡 مامان دخترام♥️🧡 ۳ سالگی
از اخلاق خودم خیلی بدم میاد
هنوز تو حال و هوای دبیرستان و دانشگام انگار
اصلا انگار نه انگار که دیگه مادر دو تا بچه ام
همش فک میکنم باید درس بخونم
نه ماه مرخصی زایمان دارم، به اندازه کافی آدم تو این ماه های بعد از زایمان کار داره و خستس اونم با وجود یه بچه سه ساله
اما مثل احمق ها قبول کردم هفته ای یکی دو روز برم از سرکارم سر بزنم، آزمون هم شرکت کردم باید موقعی ک بچه ها خوابن بشینم درس بخونم
مرخصی زایمان قبلیم هم همین بودم، نه ماه خودمو عذاب دادم همش سرم تو کتاب بود
کاش انقد توقعم از خودم بالا نبود
مامانم میگه این خودش یه نوع افسردگیه، خودآزاری تو
شبا که میخوابم اگه مثلا یه کار مفید نکرده باشم عذاب وجدان میگیرم🥴
دعا کنین خدا شفام بده😩
برعکس من شوهرمه، اون اگه یه شب خوب نخوابه و خوب استراحت نکنه عذاب وجدان میگیره... حداقل اگه زن و شوهر مثه هم بودیم کمتر لجم می‌گرفت
تو سن سی سالگی آنقدر که اضافه کار وایمیستادم قبل از بچه دار شدنم، کمرم مثه یه پیرزن 70 سالس، شبا با گریه میخوابم از درد