از اخلاق خودم خیلی بدم میاد
هنوز تو حال و هوای دبیرستان و دانشگام انگار
اصلا انگار نه انگار که دیگه مادر دو تا بچه ام
همش فک میکنم باید درس بخونم
نه ماه مرخصی زایمان دارم، به اندازه کافی آدم تو این ماه های بعد از زایمان کار داره و خستس اونم با وجود یه بچه سه ساله
اما مثل احمق ها قبول کردم هفته ای یکی دو روز برم از سرکارم سر بزنم، آزمون هم شرکت کردم باید موقعی ک بچه ها خوابن بشینم درس بخونم
مرخصی زایمان قبلیم هم همین بودم، نه ماه خودمو عذاب دادم همش سرم تو کتاب بود
کاش انقد توقعم از خودم بالا نبود
مامانم میگه این خودش یه نوع افسردگیه، خودآزاری تو
شبا که میخوابم اگه مثلا یه کار مفید نکرده باشم عذاب وجدان میگیرم🥴
دعا کنین خدا شفام بده😩
برعکس من شوهرمه، اون اگه یه شب خوب نخوابه و خوب استراحت نکنه عذاب وجدان میگیره... حداقل اگه زن و شوهر مثه هم بودیم کمتر لجم می‌گرفت
تو سن سی سالگی آنقدر که اضافه کار وایمیستادم قبل از بچه دار شدنم، کمرم مثه یه پیرزن 70 سالس، شبا با گریه میخوابم از درد

۶ پاسخ

ولم کن توروقران حوصله داری شل کن بابا سخت نگیر تهش مردنه دیگه چه اذیت میکنی خودتو

بهش کمال‌گرایی...هیچ وقت از خودت راضی نیستی ...منم به این درد دچارم🤦‍♀️

حتما برو روانپزشک عزیزم...منم سر بچه اولم اینجوری بودم بعدش داغون شدم افسردگی شدید گرفتم ...

بنظرم سعی کن از زنذگیت لذت ببری هیچ مردی لیاقت نداره تو زنذگی مشترک انقدر براش مایه بزاری و خودتو پیر کنی پس فردا میگه مگه من خواستم نمیکردی

نه این کارو نکن... ازمون رو اوکی ام باهاش منم کل دوره بچه داری درس خوندم ولی یکی دو روز بری سرکار که چی بشه ، بچه هات اذیت میشن ، کارو کنسل کن از مرخصیت لذت ببر

بعد پشیمون میشی که چرا از زندگیم لذت نبردم تفریح نکردم و .........
سخت نگیر دنیا دو روزه

سوال های مرتبط