۱۱ پاسخ

اصلا به خاطر احساساتی که سراغت میاد خودتو سرزنش نکن، همشون طبیعی هستن، خیلی چیزا تو زندگیت تغییر کرده و یه موجود دیگه اضافه شده که فقط و فقط به تو نیاز داره، خیلی طبیعیه که خسته بشی و نتونی حستو کنترل کنی، اما کم کم توی همدیگه حل میشید این حسا هم از بین میره، حتی اگر هم نره بازم مشکلی نیست چون مادر بودن سخته ، ولی همه چیز رو بپذیر ، هرموقع نیاز به تنهایی داشتی واسه خودت فراهمش کن ولی بعدش پر انرژی برگرد بالا سر دخترت 🩷

اصلا به خاطر احساساتی که سراغت میاد خودتو سرزنش نکن، همشون طبیعی هستن، خیلی چیزا تو زندگیت تغییر کرده و یه موجود دیگه اضافه شده که فقط و فقط به تو نیاز داره، خیلی طبیعیه که خسته بشی و نتونی حستو کنترل کنی، اما کم کم توی همدیگه حل میشید این حسا هم از بین میره، حتی اگر هم نره بازم مشکلی نیست چون مادر بودن سخته ، ولی همه چیز رو بپذیر ، هرموقع نیاز به تنهایی داشتی واسه خودت فراهمش کن ولی بعدش پر انرژی برگرد بالا سر دخترت 🩷

منم همینم بعضی وقتا ک گریه میکنه میزنم ب سیم‌اخر عصبی میشم ولی یکم ک گذشت نگاش میکنم‌میمیرم‌براش میگم اگ نبود چیکارمیکردم

من برای بچه اولم نبودم ولی برای دومی همین شکلیم خیلی نگرانم که درست نشم چون از لحاظ عصبی خیلی داغون شدم هم تو بارداری هم بعدزایمان حداقل یکم امیدوار شدم که تنها نیستم

‌چقد منی 🤕🖐️

منم همین حالتم

فک میکردم فقط من اینطوریم🥲

اینا عادیه تا بتونیم عادت کنیم

بنظرم همه اوایلش همینن چون ی نفر جدید اومده تو زندگیت ک باید بیشتر از خودت مراقبش باشی گاهی آدم خسته میش

منم همینطوریم🥺من شایدبخاطر اینه که مسولیت دوتا بچه گردنمه مدرسه دخترم رادینم که هنوز نوزاده و خیلی سخته از همه جاافتادم جای نمیتونم برم

منم همینطوریم بعضی وقتا از رو اجبار مواظبشم خستم خیییلی

سوال های مرتبط

مامان 🩵امیر مهدی🩵 مامان 🩵امیر مهدی🩵 ۲ ماهگی
ی سوال دارم ازتون
خواهشا قضاوت نکنید
شما ها از بدو تولد حس مادرانه دارین؟
من الان ۱۳ روزه زایمان کردم ولی هنوز ب بچه هیچ عادت نکردم
دوسش دارم بخدا دلم میره براش برای خنده های خوابش ،شیر خوردنش
ولی چجور بگم اون حس عمیق مادرانه رو هنوز نتونستم درک کنم 😔
مثلا وقتی گریه میکنه دست و پامو گم نمیکنم
ب مادرم یا مادرشوهرم میسپارم میگم آرومش کنید من بخوابم
خیلی عذاب وجدان دارم بخاطر این کارم
ولی بخدا از زور اول زایمان همه کاراشو خودم میکنم
زیرشو همش خودم عوض میکنم لباس هاشو خودم عوض میکنم
شیرمو میدم
میدونم اینا وظیفه مادرانه س
ولی چجور بگم هنوز درکی از اون حس ندارم من
اون روز رفتم بیرون برای کشیدن بخیه ولی حسی نداشتم بهش مثلا بگم زود برگردم. فکرم پیششه
خیلی عذاب میکشم خیلی دوسش دارم ولی انگار بچه مادرمه و من خواهرش و عاشقش هستم
من ینی خیلی مادر بی مسولیت و بدی هستم؟
همیشه اینجوری میمونم یا با مرور زمان درست میشم
خیلی عذاب وجدان دارم خیلی ...