۹ پاسخ

من الان ک سه ماه اززایمانم گذشته بهترشدم اون حساطبیعیه ادم هیچیش مث قبل نمیشه شرایط زندگیش رفت وامداش ولی همه چی بهترمیشه بچت ک شروع میکنه ب اینکه باهات حرف بزنه وقتی زل میزنه ب چشماتوغغغغغ میکنه دیگه هیچی برات سخت نمیشه حتی اگه غذانتونی بپزی نتونی بیرون بری بازم‌خوشحال میشی مامان شدن باتمام سختیاش خیلی قشنگه🥲من هرچقدم خسته وکلافه باشم بخودم قولدادم ب بچم ففط عشق بورزم همش بهش خوش بگذره ازهمین بچگی

عزیزم تو تازه زایمان کردی یکم تیپ قیافه هامون درس بشه حالمونم خوب میشه فعلا هورمون ها بهم ریختس

بعداز دوماهگی دیگه کم کم عادت کردم فقط صبر کن بگذره

افسردگی بعد از زایمانه ...چون زندگیت ۱۸۰ درجه تغییررر کرد
من افسردگی شدید گرفته بود جوری ک میرفتم حموم فقط گریه میکردم تا صبح با بچم تنها بقیه خوابیدن من اشک می‌ریختم

اوایل همه همینجورین این حسا عادیه
بعد دوماه دیگه کم کم عادت میکنی میوفتی رو روال

مردها همه همین جورن منم میگم نگه دار تا حداقل مشق های ابجیش بگم میگه من نمیتونم بچه بغل مشق میگم براش 😂خیلی سخت نگیر روحیت و قوی نگه دار

گلم همه اونجورن همه من دخترم ی سالش بود پسرم ندونستم حامله شدم دخترم ی سال و نیم داشت پسرم ب دنیا امد ب خدا دم حموم دم دستشویی میموندم از دقلویی بدتر بود هیچکس بهم کمک نمیکرد حتی وقت غذا گذاشتن نداشتم

سخته حق داری
اما توقوی هستی ازپسش برمیای
به این فکر کن یکی هست که بهت نیازداره باید روخودت کارکنی که اونم بتونه بهت تکیه کنه
یه بچه داری که حیاتش فقط به توبسی داره
خدابهت قوت میده
هرچی جلوتر میری میفهمی که چقدر توانا ترازقبل شدی
همه این دورانو گذروندن تنها نیستی

درکت میکنم. منم همینم مث شما

سوال های مرتبط