صدای قلبی که وقتی گوشتو میذاری روی سینش 🥺🩷
همون صدایی هست ک بار ها تو اواخر بارداریت با استرس میرفتی میشنیدی باااین تفاوت اون موقع از تو دستگاه🥲
این بار از روی گوشت و پوست خودش 🥺🩵
وقتی که چشاتو میبندی سرتو میذاری روی سینش تیک تیک تیک تیک🥺💜
گرمای بدنش صورتتو نوازش میکنه
صدای قلبش بهتریین تراژدی دنیاست!🪽✨️
زیباتر از هر موسیقی 🪽💜
اون لحظه که ی حس عمیق سراسر وجودتو میگیره وجودت لبریز میشه از عشق ✨️🥺
همون موقع چشاتو میبندی با تمام وجودت از خدا شاکر میشی بابت فرشته ای که بهت داده
که این فرصتو داده بتونی مالک و مراقب یکی از فرشته های کوچیکش باشی✨️🪽
مادر شدن خیلی خاصه چون شریک میشی🥺✨️🪽
شریک خدا تو امر افرینش ✨️✨️✨️
خدا افرید تو کمکش کردی بزرگ شه!!...
شکل بگیره 🩵🦋
تک تک سلول های بدنش تو بدنت شکل بگیره از وجودت تغدیه کنه
چیه این مادر شدن؟؟🦋🩵
ک میشی شریک خدا اونم تو خلفت 🥺🥺🥺🥺🦋
خدایا شکرت بابت قلب تپنده دخترم گندمم🌸🦋🩵.
سلامتی همه نینی ها و همه مادراایی که با زیباایی دخترونه خداحافظی کردن و وارد دنیای مادرانه شدن 🥺🩵
خواستم بگم خیلی خاص بودین که رد پای عشق روی شکمتون تاتو شده 🌙🪽
سللامتی همه مادرا 🩵🦋
خدایا شکرت

#دلنوشته🌙🪽
🌙۱۲/1/۱۴۰۳🌙

۱۵ پاسخ

چقدر این متن قشنگ‌بود🥺🥺🥺🥺

👍👍👏👏💗💗

چی قشنگ اوخ 😢☺️😘

گریم گرفت سرصبحی ...خودت نوشتی یا از توگوگله

خیلی قشنگ بود
انشالله هیچ زنی در حسرت مادر بودن نمونه
واقعا فوق‌العاده ترین حس دنیاست
وقتی بزرگ تر میشن و ابراز عشق میکنن، دیگه دلت میخواد دنیا همونجا متوقف بشه
انشالله که همیشه همه نی نی ها سالم باشن و بخندن

من وقتی دخترم میخوابه میرم سمت پاهاش اونقد میبوسم که نگو 🥹🥰

سلام خیلی شیک و قشنگ میشه پی وی بفرستی این متن رو

🥹🥹🥹🥹

بسیار زیبا بود ⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️

💖💖💖💖💖💖💖

هزاران لایک داری

وایییی حرف دلمونو زدی بغضم گرففف خدا چقد مهربونه منو قابل دونسته مادر بشمممم😍😔

وای خداا چقد قشنگ توصیف کردی حالمون رو و چیزایی که تجربه میکنیم
هر وقت به دخترم نگاه میکنم اشک شوق تو چشمام جمع میشه که خدا منو لایق دونسته که مراقب امانتیش باشم
روزی هزار بار خدارو شکر میکنم بابت این هدیه ارزشمند 🥺💞💕💖💝💌

دقیقا
من وقتی میخابه یا گوش ب صدای قلبش میدم یا بدنشو بو میکنم

تصویر

😍😍😍😍😍😍😍

سوال های مرتبط

مامان ماهور مامان ماهور ۵ ماهگی
دلنوشته💎

از وقتی متوجه شدم که مادر شدم یه حس عجیب اومد سراغم ،راستش نمیدونم خوشحال بودم یا هیچ حسی نداشتم ولی مطمئنم که ناراحت نشدم …
شده بود روزشمار پروژه های دولتی با این تفاوت که قرار نبود مثل پروژه سرتایم تحویل ندن و روزشمارو از اول کنن !دیگه میدونستم خردادماه یه کوچولو تو بغلمه !
راستش ویار شدید نذاشت اونجور که باید از حاملگیم لذت ببرم ولی چیزی از علاقه ای که هرروز داشت بیشتر میشد کم نشد …
حاملگی انگار خیلی دیر میگذره ولی گذشت و‌کوچولو اومد تو بغلم و اون لحظه ای که بار اول دیدمش رو با هیچ چیز تو دنیا عوض نمیکنم …
ولی نمیدونم چرا از وقتی به دنیا اومده تو دور تنده همه چی
چرا اینقدر زود داره بزرگ میشه
الان که داره با اون چشمای قشنگش نگام میکنه و دارم فرنی میزارم دهنش ترس همه وجودمو گرفته که خدایا کاش اینقدر زود روزا نگذره و از لحظه لحظه وجودش لذت ببرم…
کاش خدا این لذتو تو دل تمام چشم انتظارا بزاره چون بنظرم زندگی با وجود بچه صدبرابر شیرین میشه 🙏🏼🤍