۳ پاسخ

من نزدیک مامانمم میزارم پیش اون یا میگم اون بیاد پیش دخترم

آخ آره من سر پسرم تمام غصه ام این بود که من چطوری حتی یه روزم دخترمو تنها بذارم پیشم نباشه
اما بلاخره میگذره عزیزم
وقتی دردم گرفت کار خدا مادرشوهرم خونه امون بود اتفاقا ۵ صبحم بود دخترم خواب ناااااز
با همسرم آماده شدیم سریع منو برد بیمارستان تبعدشم مامانم اومد پیشم و همسرم و دخترم با مادرشوهرم خونه بودن
اتفاقا خیالم راحت بود که هست واسشون غذا اینا درست کنه
منم خدا رو شکر فرداش با بچه اومدم خونه

سلام عزیزم منم دقیقا مثل شمام 🥺
گفتم باباش ببرش پیش خواهرم اگرم طاقت نیاوردم اتاق خصوصی میگیرم هرلحظه خواستم بتونن بیان پیشم

سوال های مرتبط