امروز با شوهرم و بچه هام رفتیم یه دوری بزنیم. بعد شوهرم کنار یه پارک نگه داشت تا دخترم یکم بازی کنه. پارکم امروز تعطیل بود خیلی شلوغ بود. دختر منم عاشق تاب بازی. تاب هام همه پر بود منم گفتم دخترم بریم بازی‌های دیگه رو بکنیم بعد برگردیم تاب بازی اما گریه میکرد میگفت فقط تاب. یکی از بچه ها خیلی رو تاب مونده بود منم رفتم اونجا ایستادم که اومد پایین دخترم رو سوار کنم. اما دخترم همش گریه میکرد که زود. زود میخوام سوار شم. اصلا مفهموم صبر یا نوبت رو نمیفهمه. بعد مامان اون پسر به من گفت دخترت چند سالشه گفتم سه سالشه. گفت پس چرا اینطوری رفتار میکنه. باید تو این سن مفهوم نوبتی رو بدونن. حتما یه دکتر ببر نرمال نیس. راستش فک میکردم شاید حرفای خانوم درست باشه اما از طرفیم خیلی ناراحت شدم. از اون موقه همش تو فکرم و رفتارای دخترم رو زیر نظر دارم. به شوهرم گفتم میگه تو زیادی حساسی تا یکی حرفی میزنه روت تاثیر میزاره. ولی خب واقعا خیلی درگیرم. دخترم خوب حرف نمیزنه فقط کلمه میگه جیغم زیاد میزنه ولی بنظرم بخاطر حرف نزدنشه. بردم دکتر مغز و اعصاب. دکتر پیشنهاد داد که حتما اول ببرم کاردرمانی چون باید درک و توجهش کامل بشه. که بتونه حرف زدنم یاد بگیره.. اما خب هنوز پیشرفت چندانی نکرده. هنوز نتونستم از پوشک بگیرم. هنوزم خوب دستور پذیر نیس. البته چیزایی که به نفعشه و دوس داره رو زود میفهمه و انجام میده اما بقیه موارد نه. و خیلی چیزای دیگه. دلم خیلی گرفته انگار یه غم رو دلم سنگینی میکنه دلم نمیخواد این موضوع رو هم به کسی بگم فقط به شوهرم میگم که یکم دلم آروم بشه اما اون همش میگه زیادی حساسی چیزی نیس😒

۲۶ پاسخ

میگفتی معنی نوبت میفهمه. این بچه تو نرمال نیس. پیاده نمیشه تا نوبت بقیه بشه. برو نوبت بهش یاد بده حتما

اون خانم چرت گفته بنظرم
دختر منم همون‌جوری هرچقدرم بگم صبر کن میگه نه سریع همون لحظه بشینم پیاده هم نمیشه هرکاری میکنم با جیغ و گریه همیشه میریم میایم بچه با بچه متفاوت مثلا بردم خانه بازی بچه اومده بود تا مامانش گفت بریم حاضر شد رفت اما دختر من بعد دوساعت با گریه اوردمش هرچقدرم توضیح میدم بی فایده است زیادی حساسی آدم بزرگا هم حتی رفتارا متفاوت چه برسه اینا که بچن

پسر منم نمیفهمه سر همه چیز گریه میکنه خانمه الکی گفته بچه است حالا که درست سرش نمیشه

دختره منم نعنی صبر رو نمیدونه اون خانمه خاسته حرف بزنه که فک نکنین لاله😕

والا نوبت بلد بودن که خیلی مهم نیست ولی بچه تو برای موارد دیگه یی که گفتی ببرش یه مشاور.بعد به اون خانم که دیده بوذیش اونو میگفتی شما خودتو به به روانپزشک نشون بده

ای بابا چقدر سخت می گیری بابا تازه سه سالش شده. برا پوشک فشار نیار. دختر من سه سال و سه ماهش بود یه روز صبح گفت پوشک نمی خوام. همون شد چهار روزه پوشک ترک شد. دختر منم حرف نمی زنه براش بیشتر کتاب بخون. بعدم وقتی دکتر می گه مشکلی نداره خودت رو اذیت نکن عزیزم. به حرف خاله خانباجی هم گوش نده. کار خودت رو بکن. خواستی به زنه بگی مفهوم نوبت رو به بچه خودت اول یاد بده وقتی می بینی شلوغه زودتر از تاب پیاده کن بچه رو.

بله باید مفهموم صبر و نوبتی رو یاد بگیره من هر وقت چیزی میخوان میگم صبر کن تا بدم و چون دوقلو هستن و همه چی باید نوبتی باشه حتی یه شب درمیون نوبت یکیشونه کنارم بخابن میدونن

بقیه کاراشو نمیدونم ولی اینکه نثبت و اینچیزارو نمیفهمه ۸۰درصد بچه خا تو پارک همینن عزیزم.هیجان دارن. سه سال والا سن زیلدیم نیست

بچه روزیادببرپارک وحتما دستشویی ویادش بده کم کم هواگرم میشه خودش اذیت میشه

دختر منم کامل حرف میزنه و صبرش زیر صفره... زنه چرت گفته اصلا هیچ بچه ای تو این سن مفهوم صبر و نمیفهمه

آخه بچه سه ساله مگه میتونه مثل آدم بزرگها رفتار کنه . بچه چه میدونه صبر چیه !

با کمال احترام من بودم یه تو گوشی میخوابوندم در گوش مامانه تا یاد بگیره چطور باید حرف بزنه
من بچم خط قرمزم هست یکی بهش توهین کنه یا انگ عقب افتاده بهش بزنه دیگه کنترلم دست خودم نیست

همون مادری که بچش سوار تاب بوده اینارو گفته؟ بهش میگفتی بچه خودتم نوبت سرش نمیشه وگرنه می‌فهمید این بچه ها هم منتظرن نوبتشون بشه و اونم اینقدر طولانی سوار تاب نمونه .. وبه مادره میگفتی خودتم یک دکتر برو که درمورد بچه کسی اظهار نظر نکنی بی مورد

عزیزم کار درمانو گفتار درمان هیچ معجزه نمیکنن
این مدل بچه ها ک اپراکسی یا همون تاخیر دارن تمام این رفتارا توشون طبیعیه
بعدشم صبرو الان نمیفهمن تا حدود پنج شیش سالگی اوضاع همینه و طبیعیه
مثلا پسر من امروز فهمید گوش داد ب حرفم و قشنگ نشست رو صندلی تا بازیه بچه ها تموم شه من خودم جا خوردم بخدا ولی خیلی مواقع هم شده ک زمین و زمانو بهم ریخته
این اصلا غیر طبیعی نیس بچه ان دیگه
بخدا پسره من افتضاح بود افتضاح ولی کلاسا انچنان تاثیری نداشت ولی من خودمو کشتم تا این بچه اینقد پیشرفت کرده خدارو شکر

والا دختر منم ۳سالشه معنی نوبتی رو نمیفهمه ،هروقت بخواد باید سواربشه

عزیزم حرف دیگران برات مهم نباشه اون خانمه از بیشعوریش این حرفو زده دختر منم سه سالشه قشنگ حرف میزنه ولی پارک بریم معنی نوبت نمیفهمه،عزیزم برا حرف زدنش همیشه شبکه پویا براش روشن کن خوب میشه تخم کبوتر و بلدرچین هم بگیر بپز بده بخوره کم کم خوب میشه

مامان دریا خیلی خوب گفته

عزیزم یه واقعیتیو بهت بگم بچه ای که نمیتونه کامل صحبت کنه یا خجالتیه خشمو جایگزین ابراز احساسش میکنه شما باید آنقدر برای دخترت کتاب بخونی ببرش اینور اونور همه چیو توضیح بدی وقتی انشاالله کامل حرف زد تا۶سالگی وقت داری که تو خونه وقتی مثلا میگه آب بگی دستم بنده الان میارم باتوجه به سنش ۲تا۳دقیقه طولش بدی.کلا توخونه برای خوردن خوراکی لباس خریدن همیشه برای خودت و شوهرت حقی قائل شو که بچه مغرور نشه

خانمه بیخود کرده
والا من بچه ده یازده ساله دیدم ک حرف حرف خودشه هر چی بهش میگی میگه بله ، باشه ، اما یه گوشش دره یکی دروازه هیچی گوش نمیده
خانمه مثلا میخواسته بگه من بلدم اما هیچی نمیفهمه
بچه شما هیچ مشکلی نداره بچه ها همشون همینن تو این سن

نه عزیزم نگران نباش بچه سه چهار ساله چی میفهمه از رعایت کردن نوبت مگه ماها میریم مطب دکتر میریم نانوایی اگه ولمون کنن و منشی نباشه نوبت رو میفهمیم

کچه دوله قسی تو غلطی کرد بخود دایکی له همو کس چاکتر دزانی مندالکت چی دبی فربوکنجه فیر بیه جویه مدیه ولای کوری حیورم سه ساله او اخلاقی همو هیه منداله خوشکه کنجکاو ایمه گورینه نوبتی نازانیم چ انتظارت لو مندالی هیه

بوخانم چه ربطکی اصلا خوت نارحت مکه چاک دبیه غلط اضافه کردوه دکتوربوچیه

خب خودشون ک یاد نمیگیرن گلم باید بهش اموزش بدی با بازی با عروسکا اولش تا ده بشماری نوبتشون تموم بشه کم کم یاد میگیره چن باری تو پارکم گریه میکنه پیاده نمیشه بعدشمردن ک باید بهشبگی خودشمیاد یا بغلش کنی ک اگه نیومد بغلشکن بزور پیادش کن تا یاد بگیره نوبتومن از ۱۸ ماهگی بدخترم یاددادم اینو کمکم

کاش میگفتی تو با این سن هنوز مفهموم نوبت رو درک نکردی.نمیدونی که این تاب وسیله ی عمومیه ک بچه ات باید پیاده بشه ازش.چقد حرف بارت کرده عزیزم.چرا هیچی نگفتی بهش؟

کچه اشتبایی کرد اصلا خوتی په نارحت مکه جوش مدیه مندال چوزانه صبر چه تحمل چه مندال نیوی خوی به خویتی دیدی خو گوره نه😒

سلام عزیزم خوبی حالتو خوب درک میکنم دقیقا مثل پسر من بهت درخواست دوستی دادم اون خانومه انقدر بی شخصیت بوده که یه ماده اینطوری نگران کرده منم یه ماه پیش این تاپیک زدم یه مادری جواب داد میگفت من بسرم بایه خانوم دکتری درمان میکنم دکتر ولا موسوی

سوال های مرتبط

مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۳ سالگی
وای مامانا دیگه واقعا دیوونه شدم رفت. انقد جیغ کشیدم صدام گرفته. گفتم دخترم مشکل توجه و تمرکز داره نسبت به همسناش عقب‌تر هست و فعلا تحت درمانه می‌بریم کاردرمانی. بخاطر این مسئله من هنوز نتونستم از پوشک بگیرم ینی شش ماه کلنجار رفتم نتونستم بگیرم دکتر گفت اصلا آمادگی نداره بیخود خودتو فعلا خسته نکن. برا همین هنوز پوشکه. تو هال نشسته بودم تلفنی با مادرم حرف میزدم دخترم رفت تو اتاق بازی کنه پسرمم پشتش رفت همیشه میرن اونجا بازی کنن کلا اسباب‌بازیاشون اونجاست اتاق بازیه. داشتم همینطوری حرف زدم یه دیقه نگذشت دیدم دخترم اومد پیشم دیدم شلوارو پوشکش کنده داره میگه ای وای .ای وای..خدایا یه لحظه دیدم دخترم پی پی کرده همونجا شلوارشو کشیده پایین دویدم اتاق دیدم پسرم که ده ماهشه رفته سراغ پوشک دخترم دست زده توش😮‍💨🤢😖 منم قبله اینکه بچه دستشو بزاره دهنش زود رفتم با صابون شستمش. اما دیگه روانی شدم خیلی. متأسفانه تو اون عصبانیت دخترم زدم. بخدا دیوونه شدم بعد که همه جا رو کلا تمیز کردم و آروم شدم خیلی پشیمون شدم. انقد گریه کردم. بخدا نمیدونم چطوری با دخترم رفتار کنم کلا هیچی نمیفهمه درک نداره اصلا. حتی وقتی اون همه عصبانی بودم و یکی زدم پشت دستش داشت می‌خندید. واقعا دیگه خسته شدم خیلی 😭
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۳ سالگی
مامانا دخترم نمیدونم چشه واقعا از بچگی همیشه مشکل یبوست داشت. دکتر خیلی بردم هر کدوم یه چیزی میدادن. تا اینکه بردم یه دکتر که فوق تخصص گوارش هست و پروفسور هم هست ایشون یه شربت داد گفت بدم هم رودهاشو تنظیم میکنه هم یبوست نمیشه به مدت یک سال دادم خیلی خوب بود دخترم اما الان چند وقته دخترم دوباره مث خودش شده همش یه هفته یبوسته. دوروز به شدت دفع داره اصلا عادی نیس. الانم دوباره ده روزه یبوسته هر چی میدم فایده شکمش کار نمیکنه. و شربت دکترم دیگه جواب نمیده. اینم بگم دخترم به، شدت بدغذاست و هر چیزی نمیخوره پس لطفا اصلا غذا پیشنهاد ندین چون چیزایی که میخوره و ملین هست رو میدم ولی دیگه اصلا لب به غذایی که دوس نداره نمیزنه. میوه هم که فقط هندونه با طالبی که اونا رو میدم ولی تا حالا فایده نداشته. و آبمیوه هم هیچ نوعی نمیخوره به جز آب و چایی. که آب خیلی زیاد میخوره ولی متاسفانه فایده ای نداشته. چیزای دیگم مث روغن زیتون. گرچک. کره. انجیر. انجیر خشک تو آب. زردآلو. همه رو امتحان کردم کار نمیکنه واقعا نمیدونم چیکار کنم باید ببرم دکتر. که اونم یه، شهر دیگس برا هفته بعد وقت داده. بخدا دیوونه شدم ببرم هر دکتری هم میدونم نهایت یه شربت مینویسه که خودم همه مدلش رو دارم باید ببرم متخصص که اونم میگه هفته بعد من چیکار کنم فعلا شکمش کار کنه بچم به شدت عصبی شده😒😒
مامان عشق مامان عشق ۳ سالگی
سلام خوبید خانما، بچه هاتون خوبن؟ گاهی وقتا برام خیلی سوال پیش میاد چرا بعضی ها خاص و بده اخلاقشون، نمیدونم شاید من حساسم یه دوست دارم نه صمیمی ، دخترش ۲ سالشه بعد دختر من با دخترش بازی میکنه اون حساسه ۴ چشمی حواسش بهشه ، خودشو خیلی دخالت میده تو کار بچه ها کاملا فهمیدم ادا س ، میگه یعنی من اهمیت میدم دنیای دخترا با پسرا فرق داره ما دوتامون دختر داریم اون یه پسرم داره ، اونوقت میگه تو نباید بزاری بچه رژ لب بزنه و لاک ناخن میگه گوشواره ننداز اونوقت پسر ۲۰ ساله ش گوشواره انداخته گاهی با اینجور آدما نمیدونم چجوری رفتار کنم ، به بچه ش میگه از خودت دفاع کن چجوری یعنی مثلا موقع بازی میگه چون دوستت اسباب بازی نداد تو برو از بگیر این رفتار در شان یه زن ۴۳ ساله نیست من ۱۳ سال ازش کوچیک ترم ولی اینجور اخلاقی ندارم ، خیلی رو مخم رفته میگه مت خیلی بلدم ولی واقعا اشتباه میکنه حالا اون رفتار رو کرد به نظرتون چی باید میگفتم ، بعد نیم ساعت اومده به دخترش میگه برو توست رو بگیر حالا نه بچه ش گریه میکرد نه کسی کاری کرده بود منم گفتم دیگه دخترت یادش رفته باز یادش میندازی که چیییی میگه خواستم سر به سر دخترت بزارم کاملا مشخص بود که حرص می‌خورد دخترش توپشو نخواست واقعا اینجور آدما مادر نیستن دشمن دیگران و خودشونن منی که مادرم درسته بچه مو دوست دارم ولی بچه های دیگه هم دوست دارم اون داشت لج می‌کرد با بچم این یه درد دل بود و خواستم بگم واقعا هر کسی بچه ش رو شیر میکنه به بد کزدن به بچه ی دیگه مادر نیست
مامان asemon مامان asemon ۳ سالگی
با بچه‌ای که لج کرده که دیگه دستش رو نمیخواد و یه دست جدید مسخواد چکار باید کرد؟
خیلی جدی معتقد بود دستش خراب شده و باید جدید بگیره. تازه قرمز هم باشه.😂این سیفید رو نمیخواد🤦🏻‍♀️
چه دنیای عجیبی دارن بچه ها.
امروز رفتم فروشگاه. فروشگاهی که برای خرید میریم یه فضای مثل خانه بازی کوچیک داره برای اینکه بچه ها سرگرم باشن و پدر مادر ها خرید کنن. خلاصه دخترکم عاشق اونجاست. وقتی از خرید برگشتیم دنبالش دیدم همچین لباش رو ورچیده و با اون چشای درشتش مثل گربه‌ی شرک داره به بغل دستیش نگاه میکنه که دلم رفت براش. کاشف به عمل اومد مداد رنگی هارو جمع کردن ولی یه مامانی رفته تو و گفته من کنار بچه‌م میمونم بذارین بکشه. بعد طفل من داشت با غم نگاشون میکرد. حداقل اگر قانون شکنی میکنین، پارتی بازی یا هر کار دیگه‌‌ای حواستون باشه اطراف یه بچه‌ی دیگه دلش نشکنه. بچه‌م هی میگفت بچه ها به من اسباب بازی ندادن. من لبخند زدم و با خودم بردمش اما کار قشنگی نبود واقعا. شاید اون بچه لج کرده باشه و مادرش حالا به هر نحوی مجبور شده باشه اما واقعا کار قشنگی نیست که تو فضای عمومی که بچه های دیگه حاضرن برای یه بچه شرایط خاص قائل شد. مسئول اونجا هم معلوم بود تو رودربایستی قبول کرده اما میتونست حالا که یه نفر شرایط رو عوض کرده به بقیه بچه ها هم مداد میداد.
مامان 🌸زهرا خانوم🌸 مامان 🌸زهرا خانوم🌸 ۳ سالگی
سلام خانوما هر ماه چند بار بچتون رو پارک میبرید؟
پارک‌هایی که تاب و سرسره و.. دارن میبرین یا
برقی ها و استخر توپدار و یا خانه بازی؟
ما که خیلی کم میبریم خیلی دلم مونده واسه این قضیه، اکثرا شوهرم میگه وقت ندارم، خیلی دلم میگیره
ولی در کل راضیم ازش
از طرفی هم خودم نمیتونم تنها ببرمش چون پارکی که نزدیک خودمونه بدرد نمیخوره
ماشین هم که دست شوهرمه واقعا سختمه فقط برای یه پارک اسنپ بگیرم برم و بیام اونم دست تنها بدون همسرم بچه رو کنترل کنم..
گاهی میگم دلمو بزنم به دریا چقدر منتظر بمونم تا وقت بشه یبار امتحان کنم خودم تنها برم ببینم چقدر سختی داره.. نمیدونم.. شماها چه میکنید؟
ولی خدا (پدرجون) پدرمو حفظ کنه اون بنده خدا دخترم رو میبره
یعنی تعداد پارکهایی که اون بنده خدا برده نسبت به ما ۹۰ به ۱۰ درصده
ما کلا خیلی کم پیش میاد تنها(با بچه) برم پارک یا تنها برم بازار
معمولا باید همسرم یا مامانم یا دوستی خلاصه یه همراهی با من باشه
شماها چطور هستین؟
مامان دختر کوچولو🤱🍼 مامان دختر کوچولو🤱🍼 ۳ سالگی
سلام مادرا
مدت ها بود سوالی نپرسیده بودم و تو گهواره فعالیتی نداشتم
اما یه چیزی که خیلی آزارم میده باعث شد دوباره نصبش کنم و بیام سوالم رو بپرسم.
من همیشه آدم آرومی ام
اما سر بچه خیلی حساسم و موقعی که خدای نکرده اتفاق بدی براش می افته دیگه نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم و از شدت ناراحتی ممکنه حرفی به شوهرم بزنم البته فقط همون لحظه.
اما شوهرم نه تنها درک نمیکنه که من یه مادرم و قلبم لرزیده و از ترس و گریه و وحشت حرفی زدم بلکه خودشم ده تا می‌ذاره سرش و به خودم و خانوادم ناسزا میگه.
الان شوهرم اتاق بود داشت تلفنی صحبت میکرد بچه جلوی چشمش رفته بود بالای صندلی و داشت می‌رفت روی کمد پا بذاره که افتاد محکم زمین.
خداروشکر روی فرش افتاد و سرش جایی نخورده اما از بس صدای مهیبی بود و بچه هم گریه شدید میکرد که با ترس و گریه رفتم سمت اتاق و گفتم بچه م وای بچه بعد دیدم پیشونیش قرمزه با گریه بهش گفتم پس اینجا چه غلطی می‌کنی.

می دونم حرف نادرستی زدم
قبول دارم
اما این یه کلمه اونم تو اون حال بدم اونقدری بد بود که هزاران حرف زشت به من و خانواده ی از همه جا بی خبرم بگه؟

چندساله هر چیز کوچکی رو بهانه می‌کنه و به خانوادم فحش میده من دیگه واقعا طاقت ندارم مادرم از برگ گل نازک تر به این آقا نمیگه و هزاران هدیه نثارش کرده اینم نتایج زحمات و لطفش.

به نظرتون حالا من باید بازم عذرخواهی کنم با اینهمه تلافی که کرد؟؟
چون عادت داره هم فحش میده هم قهر می‌کنه

خسته ام
کمک کنید حالم خوب نیست