۸ پاسخ

حالا من کلا صبرم بالاست یادم شب زایمان چون اول باید روند زایمان طبیعی رو طی میکردم درد داشتم ولی اصلا داد نمیزدم یکی از دکترا گفت تو خیلی مامان صبوری هستی....نمیدونم خدا به دل آدما نگاه می‌کنه....وقتی داشتم برا دوستم میگفتم آرین 22روزه ش بود پاشو عمل کرد به من می‌گفت من جای تو بودم تحمل نمی‌کردم و مرده بودم

من سوره کوثر میخونم

ممنون از اینکه گفتی عزیزم💙🙏

مرسی گفتید

چه خوب منم همین مشکلو دارم خدا خیرت بده

چ خوب
مرسی🌹

چه خوب. ممنون

ممنونم از اشتراک تجربه تون عزیزم
منم هروقت عصبی میشم این سوره رو میخونم

سوال های مرتبط

مامان دوتاتوت فرنگی🍓 مامان دوتاتوت فرنگی🍓 ۱۷ ماهگی
خیلی وقت بود هوس نسکافه کرده بودم
امروز سر شیفت با خودم گفتم به قول مامانم دور از هیاهوی خونه و بچه ها بشینم و با آرامش بخورم...خلاصه همکارم رو فرستادم برا همچون خرید و نشستیم بخورم اما سرم انقد درد داشت بدتر شد....آخر شیفت یه مکسن خوردم تا بریم خونه خوب شم... مامانا این روزا خیلی دغدغو زیاده مامانم کیست چربیش عود کرده بیحاله و درد داره خیلی ناراحتم براش...طفلی خونش هم دم عید موند خونه تکونی نکرده چون همش پیش ما بود الآنم مریضه...چند وقت دیگه مادر شوهرم میاد اما خب کم موند به عبد با این حالش چیکار کنه... تو محل کارم مسئولم هرروز یه حرفی میزنه عوض اینکه بگه روزای آخر کاریش هست بذار اذیتش نکنم.... واقعا بعضیا لیاقت جایگاهشون رو ندارن.....منم مسئول بودم وقتی کسی مشکل داشت باهاش مدارا میکردم نه اذیت!! حیف آدما قدرشناس نیستن.....بچه هامو از یه طرف اذیتن بعد مریضی دخترم همش بی‌قراری می‌کنه گربه می‌کنه بهوپنه میاره قربونش برم 😭پسرمم اکثرا گریه...بعضی وقتا از دستشون عصبی میشم اما بعدش خودم رو سرزنش میکنم...همسرمم امروز صبح سر پکیج که آب گرم نمی‌کرد قرار بود بچه هارو بعد چند وقت ببریم حموم عصبی شد جلو مامانم کلی داد زد سر بچه ها....انقد ناراحتم انقد ذهنم درگیر این مسائل هست که همش میگم چرا....همسرم کلی عوض شده همش عصبانی میشه همش بهم میریزه...اون داد میزد بچه هام گربه میکردن...مامانمم کلی ناراحت بود طفلی هم مریض بود حال نداشت با بچه ها بازی کنه.... 😞شما بودین با این مسائل چجوری خودتون رو آروم میکردین؟
مامان مهتا مامان مهتا ۱ سالگی
سلام. من حدود دو هفته ای هست که دیگه شیر ندارم . یعنی خیلی خیلی خیلی کم شده. نمی‌دونم چرا یهو اینطور شد . از اونجایی که دخترم سیرشیر نمیشه ، همش به من میچسبه و هر نیم ساعت تقاضای شیر می‌کنه. و چون شیر ندارم و چیزی نمیاد حتی شده نیم ساعت سینه رو تو دهنش نگه می‌داره. بدنم کوفته و خشک میشه . از دهنش میکشم بیرون جیغ میزنه و شیر میخواد .
خب هم بدن درد گرفتم ، هم عصبی ام که شیر ندارم . و فوق العاده از اینکه همش باید به یه ور باشم و سینه تو دهن بچه باشه خسته ام.
دیشب نمیخوابید بخاطر شیر . شیشه هم که نمیگیره .‌ گفت جی جی منم عصبی شدم داد زدم . باباش توپید به من که چرا دعوا می‌کنی ؟ باز دیوونه شدی ؟ و ... . منم بهش گفتم پس ببرش بخوابونش پدر نمونه‌ . بچه رو ازم گرفت برد و یک ساعت باهاش بازی کرد و بعد خوابوند و آورد . آیا من در اوج فشار و اذیتی که بودم نباید عصبی میشدم و داد میزدم ؟ منم آدمم و همه ی مامانها بخاطر فشاری که روشون هست و بخاطر اذیت های بچه و کلی چیز دیگه ممکنه یه دادی یزنن. شوهرم درک نمیکنه
مامان هاوُش خان🦁 مامان هاوُش خان🦁 ۱ سالگی
✨پیشنهاد بازی «مسی پلی» البته با نظارت مادر✨
بازی با شن معمولا موردعلاقه ی بچه هاست . این بازی واسه بچه هایی که بیش حسی هم دارن خیلی مفیده کم کم با این قضیه کنار میان .
میتونید این ترکیب رو با بیسکوییت پتی بور و روغن درست کنید ولی خب عطر بیسکوییت گول زنندست و قطعا میکنن دهنشون . میتونید هم شن های آماده ای که مخصوص بازی هست و برای فروش دارن تهیه کنید که حقیقتش من اینکارو نکردم گذاشتم یکم بزرگتر بشه بعد .
من این ترکیبو با نمک ، زردچوبه و روغن درست کردم که این مدل رو حتما باید بالاسرشون بشینید و باهاشون همبازی بشید و انقدر حواستونو جمع کنید که نزنن به چشمشون .
اگرم زبون بزنن انقدر بد مزست که دیگه سمتش نمیرن
همچنین کثیف کاری هم داره قطعا ولی برای مامانایی که حوصله تمیزکاری بعدشو دارن توصیه میشه فقط
در کل جذابه براشون و پسر من واقعا این یه ربع بازی رو‌ لذت برد
منم لذت بردم و حسابی باهم بازی کردیم .🧡😍
ترکیباتشو که گفتم یه پیمانه نمک ، دو قاشق روغن ، یه قاشق چایخوری زردچوبه . حسابی ورزش بدین تا شکل منسجم شن به خودش بگیره
میتونید از رنگ خوراکی هم استفاده کنید . دست بچه رنگی نمیشه نگران نباشید . حتما هم بعد بازی دست و صورت و پاشو خوب بشورید یا حمامش کنید و لباساشم عوض کنید 😍🧡😍
مامان دوتاتوت فرنگی🍓 مامان دوتاتوت فرنگی🍓 ۱۷ ماهگی
مامانا امروز چقد روز بدی برام بود...
بچه هام خیلی بیقرار بود‌‌ن...آخه پسرم از چهارشنبه مریضه و من و دخترم و مامانم از پنجشنبه...همه اول تهوع و استفراغ و دلپیچه...بچه هام بعدش تب کردن با استفراغ...پسرم همچنان اسهال...و کلا بی میل به غذا شدیم...دخترم امروز همش گریه میکرد اصلا اصلا آروم نمیشد‌....یعنی دیوونه شده بودیم من و مامانم.... هرچی عرق نعناع با نبات هم می‌دادیم نمی‌خورد یا یه قاشق فقط‌....پسرمم اونو دیده بود بدتر بی‌قراری میکرد دوتاشون وسیله پرت میکردن همو میزدن و گریه..مامان طفلیم همین هفته هست کیست چربیش زیر بغل بدجور اذیتش کرده و بیحالش می‌کنه و از یه طرف هم می‌ترسه و دکتر نمیره .... اونم نمیتونی بچه هارو آروم کنه حال خودشم خوب نبود منم داغون....دل‌پیچه داشتم یکم کته و ماست خورده بودم و حالت تهوع و حالم بد...😭😭دیگه به قدری عصبی شده بودم دستم بشکنه دخترم رو یدونه زدم از پشتش از بی که گربه کرد اشغاللرو پرت میکرد و داداشش رو میزد ☹️😭باورم نمیشه منی که عاشق بچه بودم چرا اینجوری شدم...دو روز هم استعلاجی گرفتم سرکار نرفتم که مواظب بچه ها باشم خودم سر شیفت کلی بالا آوردم داشتم میمردم.....خیلی سخته خودت مریض باشی و بچه هات مریض باشن و مامانت مریض ...آخر شب انقد بهم ریخته بودم میگفتم کاش یه قرص آرامبخش بخورم آروم شم☹️☹️حالا هم نگران فردام که دوباره بچه ها از صب که پاشدن همین باشن.....