مامانا امروز چقد روز بدی برام بود...
بچه هام خیلی بیقرار بود‌‌ن...آخه پسرم از چهارشنبه مریضه و من و دخترم و مامانم از پنجشنبه...همه اول تهوع و استفراغ و دلپیچه...بچه هام بعدش تب کردن با استفراغ...پسرم همچنان اسهال...و کلا بی میل به غذا شدیم...دخترم امروز همش گریه میکرد اصلا اصلا آروم نمیشد‌....یعنی دیوونه شده بودیم من و مامانم.... هرچی عرق نعناع با نبات هم می‌دادیم نمی‌خورد یا یه قاشق فقط‌....پسرمم اونو دیده بود بدتر بی‌قراری میکرد دوتاشون وسیله پرت میکردن همو میزدن و گریه..مامان طفلیم همین هفته هست کیست چربیش زیر بغل بدجور اذیتش کرده و بیحالش می‌کنه و از یه طرف هم می‌ترسه و دکتر نمیره .... اونم نمیتونی بچه هارو آروم کنه حال خودشم خوب نبود منم داغون....دل‌پیچه داشتم یکم کته و ماست خورده بودم و حالت تهوع و حالم بد...😭😭دیگه به قدری عصبی شده بودم دستم بشکنه دخترم رو یدونه زدم از پشتش از بی که گربه کرد اشغاللرو پرت میکرد و داداشش رو میزد ☹️😭باورم نمیشه منی که عاشق بچه بودم چرا اینجوری شدم...دو روز هم استعلاجی گرفتم سرکار نرفتم که مواظب بچه ها باشم خودم سر شیفت کلی بالا آوردم داشتم میمردم.....خیلی سخته خودت مریض باشی و بچه هات مریض باشن و مامانت مریض ...آخر شب انقد بهم ریخته بودم میگفتم کاش یه قرص آرامبخش بخورم آروم شم☹️☹️حالا هم نگران فردام که دوباره بچه ها از صب که پاشدن همین باشن.....

۱۲ پاسخ

انشالله زودتر خوب بشین گلم

عزیزم این یه ویروسه مثل کرونا ولی اسهال و استفراغه
اصلا نمیخواد بچه هارو اجبار کنی برای غذا
چون اونام حالت تهوع دارن و نمیتونن غذا بخورن
همون شیر کافیه براشون
برای اسهال بهشون شربت زینک بده و دوغ و کشک پاستوریزه
خودتم سرزنش نکن
درسته اون طفلیا گناهی ندارن و ولی ماهم یجا دیگه رد میدیم

وای خیلی ویروس بدیه ما هممون حدود ۱۰ روز درگیرشیم و هنوزم مثل روز اولمون نشدیم و حالت تهوع داریم ،پسرم که طفلی هنوز یکم اسهال هست و کاملا بی اشتها هیچ چیزی هم به جز شیر خودم نمیخوره،الهی بمیرم کلی تو این چند روز وزن کم کرده😭😭😭😭

ن انشالا آیت الکرسی بخون زنجبیل بخور خودت نعناع پونه بخور

براشون صدقه تخم مرغ بشکن

شرایط ک همیشه گوگولی نمیشه
عاشق بچه هم باشی باز یه جاهایی سرویس میشی😩طبیعیه
من خودم سرماخورده بودم نمیتونسم انگشتمو تکون بدم انقد بدنم کوفته بود پسرمم همش اویزون بغل😶‍🌫️عصاب برام نمونده بود روانی شده بودم
وضعیت شما ک دیگ اصن قابل ملایمت نیست خوب تحمل کردی والا استفراغ و اسهال جون ادمو درمیاره
ایشالا زودتر خوب بشین

خدا خیرت بده بنده خدا چ جوری میری سرکار با اینا بنظرم اگر نیاز مالی نداری نرو ...
باز تو مامانت هست من چی بگم دست تنها🥲🥲🥲
پاییز این مریضی رو گرفتن نمیدونی چ وضعی بود

چه شرایط سختی بوده .ببین ممکن نیست بدون اشتباه زندگی کردن اما فردا بهش بگو که بابت اینکه نتونستی خشمت رو کنترل کنی متاسفی و خیلی دوستش داری اینو متوجه میشه

خدا قوت خوبه با دوقلو وقت میکنی بری سرکار عریزم حق داری سخته خیلی خیلی خدا بهت قوت بده ک دوقلو داری

بنظرمن بچه‌ها‌رو تا کامل کامل حرف نزدن نفرست مهداصلا خوب نیست

اگ اسهالش شدیده چندروز یوموگی بده
فقط یوموگی اسهالو بند میاره
نگران نباش
اینم یه قسمتی از مادر بودنه

عزیزم چرا پرستار کودک نمیگیری؟

سوال های مرتبط

مامان زهرا کوچولو مامان زهرا کوچولو ۱۶ ماهگی
تجربه_مریضی_دخترم

از جمعه هفته گذشته گاهی دخترم تو طول روز بی قراری میکرد و بهونه میگرفت، چند شب هم تو خواب تب میکرد که با استامینوفن کنترل میشد. هیچ علائم دیگه ای نداشت ، نه آبریزش نه سرفه نه خلط نه اسهال نه استفراغ..‌
روز چهارشنبه که عروسی دعوت بودیم از صبحش خیلی بی قرار بود و اذیت میکرد، خودم حدس میزدم از دندونش باشه.
اشتها تقریبا صفر شده بود! بجز شیر خودم!
تو مراسم هم حال و حوصله نداشت و بهونه می‌گرفت،
ما هم بعد شام سریع برگشتیم خونه،
اون شب همسرم مسافر بود و من تنها خونه موندم،
اما تا صبح دخترم تب داشت و اصلا با استامینوفن کنترل نمیشد.
شیاف و بروفن هم نداشتم.
خیلی شب سختی بود، حدود ساعت ده صبح بود که پدرشوهرم اومد و رفتیم اورژانس بیمارستان و اونجا بود که فهمیدم یکی از گوش های دخترم عفونت داشت و علت همه بی قراری ها و تب بالاش همین عفونت گوش بوده نه چیز دیگه ای!!!

چقدر از خودم ناراحتم که دخترم یه هفته اذیت بود و نق میزد و من همه ش فکر میکردم از دندونه!😔
مامان زهرا کوچولو مامان زهرا کوچولو ۱۶ ماهگی
چقدر خوبه میتونم اینجا بیام و درد و دل کنم،🌱
و همینکه یکی از مامانا بهم میگه درکت میکنم، فکر می‌کنم پس تنها من نیستم اینقدر با بچه داری چالش دارم.
اون وقته که سبک میشم و سعی می‌کنم حالم با دخترم خوب تر باشه🥹

دقیقا از هفته گذشته که دخترم مریض شد خیلی بد اخلاق و لجباز شده، از خود صبح که بیدار میشه گریه میکنه و بهانه میگیره!
در صورتی که اصلا اینجور نبود و من همیشه بهش میگفتم "خوش اخلاق مامان"
ولی این روزا...💔 به شدت بهانه گیر شده و الان یه هفته بیشتره بجز شیر هیچی نمیخوره!
و مدام بهم آویزونه، چون سیر نمیشه!!!😭

امروز که با مامانم تلفنی حرف میزدم گفتم از خدا میخوام شیرم خشک بشه و این بچه دیگه ولم کنه! مامانم ناراحت شد و گفت ناشکری نکن، برو خداروشکر کن خدا همچین لذتی رو بهت چشونده.
اون لحظه عصبانی بودم و با ناراحتی گفتم کاش از اول شیر خودم رو نمیدادم‌‌.

ولی الان که خوابه و به صورت مظلومش نگاه میکنم ، دلم براش میسوزه و از خودم بدم میاد...

خدایا منو ببخش این روزا اینقدر بی حوصله و خسته م🥺🥲
مامان نیکا مامان نیکا ۱ سالگی
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۷ ماهگی
دلم گرفته مثل هر شب ، شوهرم از وقتی فهمید که دکتر گفته پسرم مغزش آسیب دیده بخاطر بیماری و کلا امید به آینده نداد وحرفای خوبی نگفت کلا میگه خدا نکنه ولی این بچه مهمون ماست بالاخره یه روزی میره چندباری گفت خیلی جیگرم خون شد اصلا من به این قضیه فکر نکرده بودم و فکر نمیکنم ولی خب همه اش باز فکرم میره به حرفای شوهرم و حالم بدتر میشه خیلی وابسته ی پسرم شده ام همه اش به خدا میگم کاش کلا از اول نمی‌دادی این بچه رو چطور چندسال نمی‌دادی ازاین به بعدم نمی‌دادی بالاخره از پرورشگاه یه بچه رو می‌گرفتیم و به فرزندی بزرگ میکردیم واسه تنبیه کردن ما دادی خیلی با خدا حرف میزنم ولی هیچ جوری آروم نمیشم چرا بعضی بیماری ها درمان نداره متنفرم از همه دکترا از همه دارو ها حالم از هرچی دارو دکتر بهم میخوره وقتی چشمای پسرمو نگاه میکنم که بهم نگاه نمیکنه یعنی کلا بیناییش خیلی خیلی خیلی کمه درحد نور کم شایدم نور و هم نتونه ببینه اصلا واکنشی به نور هم نشون نمی‌ده با صدا دنبال می‌کنه و سرش رو میچرخونه نمی‌دونم باید چیکار کنم ادامه داره