۳ پاسخ

نباید اجازه میدادی معاینت کنن

ببین حتما حتما آمپول بتامتازون برای تشکیل ریه بزن
تا 37 هفته خودت رو برسان
اینا همه ماه درد هستن

همین الان برو یه بیمارستان ک ان آی سیو مجهز داشته باشه ، باید آمپول ریه بزنی ، با این علایمی ک داری زایمان می‌کنی احتمال زیاد

سوال های مرتبط

مامان هیوا و هامین مامان هیوا و هامین ۶ ماهگی
من یکشنبه ای ک گذشت نوبت دکتر داشتم
دل درد داشتم یعنی یه جوری که از روصندلی بلند شدم رفتم سمت دکتر خمیده راه میرفتم دکتره گفت چی شده؟ میخوای رایمان کنی؟ چرا اینجوری هستی؟ گفتم درد و فشار میپیچه تو شکم و مثانم انگار الان میاد بیرون
معاینه کرد گفت بچت اومده پایین و رحمت هم یک سانت بازشده
امپول برام نوشته که هرچی گشتم پیدا نکردم تا شنبه دوباره باز بشن داروخونه ها بازم بگردم
الانم باز از جام بلند میشم استخونای مثانم فشار میاد درد میپیچه
تو شکمم هم انگار یه وزنه ۱۰۰ تنی هست و فشار میده رو به پایین درحدی که چند ثانیه نفس کشیدن برام سخت میشه
دکتره خودش میگفت بچه کوچیک داری میدونم نمیتونی استراحت کنی ولی خب تا اونجا که میتونی مراعات کن
منم سعی میکنم ولی خب کم پیش میاد اذیت نشم
الان مشکلم اینه راه رفتنی هم این حالتو دارم نشستن و خوابیدن هم همینطور، بنظرتون دهانه رحمم بیشتر باز شده؟
یا این فشارا یعنی میخواد بدنیا بیاد؟؟؟
البته حرکات و ایناش خوبه
بنظرتون چقدر دیگه میتونم نگهش دارم؟
مامان امیرسام وآنیسا مامان امیرسام وآنیسا روزهای ابتدایی تولد
ادامه 😍❤️
انقد شلوغ بود بیمارستان یکی گفت چی شده گفتم خیلی درد دارم از ساعت پنج عصر تا حالا که دو ساعت شده درد ولم نمیکنه منظمم هست بخواب می‌خوام معاینه کنم 🤕 معاینه کرد ۳ سانت باز بود گفت بشین تا پرونده تشکیل بدیم بستری کنیم
من نشسته بودم یه گوشه به مامان های نگاه میکردم که هی میومدن و میرفتن باورتون نمیشه اون شب بیمارستان دیگه تخت خالی نداشت بخش زنان خیلی شلوغ بود بعد شیفت عوض شد یکیشون گفت تو چرا اینجا نشستی 😄 گفتم سه سانت بودم معاینه کرد دیدم زد زیر خنده 😐 سه سانت اگه یه سانت بودی ساکت میشستی فلانی اینو معاینه کن ببینم چند سانته 😳 موندم و آخه مگه مجبورم دروغ بگم زنیکه 😁
دوباره معاینه کرد در عرض نیم ساعت شده بودم ۴ سانت
گفت ۴ سانت بازه سریع بستری کنید
دیدم خندید گفت خوب صبوری همه دو سانت جیغ میزنن تعجب کردم هیچی نمیگی
خلاصه تا بیاد پرونده تشکیل بدن برا من ساعت ده شب شد
من تا اون موقعه که بستری بشم تو سالن راه میرفتم و نشستم غذا خوردم واقعا خاطره خوبی بود همه چی سر حوصله بود بعد دیگه ساعت ده بستری شدم دوباره معاینه کردن گفتن عالیه شش سانت بعد ماما خیلی مهربون بود گفت نوک سینه ها تو ماساژ بده تا سریع فول بشی نیازی به سوزن فشار نباشه من با اینکه تو اتاق بودم مامانمم پیشم بود با توپ ورزش میکردم 😂 یعنی بگم ورزش به خدا جوابه خیلی ام جوابه دیگه ترشحاتم شده بود صورتی و قهوه‌ای لزج .و دردم داشت خیلی نزدیک بهم میشد نفس کشیدن سخت بود ولی هر بار که حس میکردم نمیتونم دیگه یکم دراز می‌کشیدم نفس عمیق می‌کشیدم دوباره پامیشدم راه رفتن مامانم با روغن کمرم و ماساژ میداد همه چی خوب بود تا اینکه ساعت ۱۲ شب