۹ پاسخ

خیلیم عالی ماشاالله نصف بیشتر راهو رفتی

دختر من وابسته صبح نشده شیر میخاد دست ب سینم میزنه گریه من ک میخام تدریجی بگیرم ولس نتونسم همش شیر

زود نیس؟ من دخترم به شدت وابستس چون دندون در میاره یعنی هر نیم ساعت شیر میخوره چیکار کردی که نمیاد سمت سینه دخترم اگه ندم عجیب غریب گریه میکنه واقعا غصم گرفته

منم خداروشکر گرفتم ۴ روزه اول شیر شبو قطع کردم بعد روز امروز ی بار فقط اومد سمتم واسه شیر

موفق باشی عزیزم منم چندروزه شروع کنم و بهونه و گریه هاش داره کمتر میشه خیلی سعی کردیم سرگرمش کنیم سینه هام خیلی درد میکنه و سفت شده و اینکه چون خیلی عذاب وجدان دارم و نمیخام خیلی اذیت بشه تو خاب شب یک وعده بهش میدم فقط نگرانم که شیرم تلخ و مسموم نشده باشه طی ۲۴ ساعت؟

موفق باشی همینطور ادامه بده فرداشب راحتره برای دوتاتون یواش یواش یاد میگیره خودش بخوابه بدونه اینکه تو تلاشی کنی برا خوابش

تدریجی باید باشه و شیر شبم باید تدریجی باشه و اگه بچه خیلی اذیت کرد شیر شب رو باید داد

امروز روز پنجم
بهت تبریک میگم
دوسه روز دیگه خوب میشه نگران نباش از سرش،میوفته
فقط واسه خوابش یکم اذیت میکنه اما دیگه سراغ سینه ت نمیاد

عزیزم‌شماهم‌یدفه قط کردی کلا ندادی؟

سوال های مرتبط

مامان mamane vorojak مامان mamane vorojak ۲ سالگی
چه شب مزخرفی بود امشب رفتیم خونه مادر شوهرم مهمونی اول که پسرم میگفت من تو ماشین نشینم گریه میکرد پیاده شو رفتم عقب نشستم شوهرم گفت مامان نیومد منم با کت پسرم صورتم و گرفته بودم من و نبینه این از اولش رفتیم اومدیم خونه از تو راهرو شروع کرد خونه نریم بغل منم نمیومد فقط بغل باباش میرفت کوله پشتیش هم برداشته بود میگفت بریم ددر گریههههههه میکرداااااا شوهرم دعواش کرد من بهش توپیدم بردش یکم تو راهرو الکی گفت آسانسور خرابه برگشتن تو دوباره گریهههههههههه شوهرم عصبانی شده بود من از اون بدتر گفتیم بیا بریم حموم آب بزنیم پاهات پوشکت و باز کنیم رفت حموم از حموم در نمیومد اومد انقدر گریه کرد گریه کرد که نگم آخر داد زدم سرش این میگفت تو برو بابام بیاد باباش میگفت سرگرمش کن من برم عصبی شدم منم این وسط روانی شده بودم آخر باباش اومد یکم به زبون گرفتتش ولی تا یکم برخلاف میلش میشد میزد زیر گریه اونم چه گریه ای اونم آخر داد زد سرش حسابی آخر خودمم نشستم به گریه از شدت عصبانیت خون دماغ شدم دلم شکست که من و پس میزد میگفت تو اصلا سمتم نیا 😭😥🥺🥺
مامان 🐣علیسان جون💙 مامان 🐣علیسان جون💙 ۲ سالگی
مثل تموم عالم حال منم خرابه ...🥺😢
پروسه مهم ترک تدریجی شیر؛‌ پارت ۱
مامانا شما هم موقع ترک شیر دادن انقد احساساتی شدین؟ من دیشب با هررر اشک علیسان ، ده برابرش اشک ریختم البته بی صدا ، اشکام خود به خود مثل ابر بهاری سرازیر میشد .... دیروز از ۸ صبح شیر نخورد تاااا آخر شب، از۱۰-۱۱ صبح زدیم بیرون، بعدش ناهار خونه مادرشوهر تا اول شب ساعت۷ پیش شون بود ، دو تا خواهر شوهرا و دختر عمه علیسان سرگرمش کردن.... بعدش هم رفتیم دنبالش ، اصلا سراغ شیر نگرفت ، برگشتیم خونه مون علیسان با دختر خاله اش کلی بازی کرد و داداشمم اومد خونه مون، خلاصه دور مون شلوغ بود تا اینکه موقع خواب شب علیسان رسید و کلییی بهونه شیرو می گرفت....با ماشین یک ساعتی دور زدیم و کلی براش موزیکهای آرامش بخش، پخش کردم و کلی هم بچم گریه کرد که بغل می گرفتم و تسلی می دادمش...🥹🥲 تا اینکه باباش تو ماشین رو گررررم کرد و علیسان بالاخره خوابش برد و یکم دیگه دور دادیم تا خوابش سنگین بشه ، همون‌طور خواب بردیم خونه تا یک ساعتی خوابید ، بعدش تو خواب طلب شیر کرد که حس دلسوزی مادرانه من باعث شد یکم بهش تو خواب عمیق شیر دادم تا بیدار نشه ....