شما رو نمیدونم ولی من خیلی خسته ام . نیاز دارم ۲۴ ساعت تنها باشم .برای خودم باشم .الان ۹ ماهه وقتی نشستم هم فکرم درگیره .ناشکری نمیکنم خدا روشکر بچه ام سالمه کنارمه ولی واقعا ده برابر قبل میدوم و نمیرسم .همش بشور و بساب و بپز و پوشک و لباس عوض کن و شیر درست کن . مادر بودن به معنی واقعی سخته . دیگه مال خودت نیستی من یه دستشویی راحت نمیتونم برم میاد پشت در دستشویی گریه میکنه یه چای و غذای راحت نمیشه خورد حتی راحت نمیتونم کار خونه انجام بدم هر جا برم میاد پشت سرم و ازم آویزونه ....دلم آرامشی میخواهد از جنس خدا

سلامتی از همه چی مهم تره ناشکر نباش دختر من یه هفته اس تب داشت تشنج خفیف کرد یه هفته اس یعنی اصلا به حال خودم نیومدم خیلی سختی کشیدم یعنی خیلی شیر نمیخوره سینه هام زخم کرده یعنی خیلی سختی کشیدم خیلی

من چی بگم ک دوتان
باید یکم شل کنی کارای خونرو کمتر کنی ... خیلی،سخته خیلیییی هممون خسته ایم

نباید ناشکری کنی منم همینجورم تازه من دخترمو چند بار عمل کردم انقدر بغلش کردم دیگه فکرکنم دیسک کمر گرفتم ولی بازم خدارو شکر که از نظر مغزی و جسمی سالم اینا میگزره بعضی وقتا به شوخی میگم به مدت بیست هفته مرا ول کنید مثل برره ای ها

هیچکس درکمون نمیکنه واقعا 😔

میدونم حالتو عزیزدلم
ولی ب این شرایطی ک گفتی درس خوندن تو دانشگاه رو هم اضافه کن.
منی ک ب معنای واقعی تنبل بودم الان مجبورم مثل قرقی کار کنم و خسته نشم چون برای زندگی باید جنگید.برای ارزوهامون برای اینده بچه هامون🥲💔
منم خستم خیلییی ولی بازم خداروشکر ک بچم سالمه و تو دانشگاهی ک دوس دارم درس میخونم🥰✨
این روزا میگذره
ان مع العسر یسری

من از وقتی باردار شدم تاالان خسته و کوفته م ی چایی راحت نخوردم یه خواب راحت نداشتم خدایا شکرت

وضعیت همه‌مون همینه عزیزم، اینم بخشی از زندگیه دیگه 😉 باید خودمون رو با شرایط جدید وفق بدیم و دیگه به دوران قبل از بچه فکر نکنیم

منم دوروز پیش همین بود حالم یعنی الانم همینم ولی خب انقد گریه کردم اروم شدم هیچکس درکم نمی‌کنه تو هر زمینه ای

من تازه دلنوشته شمارو خوندم.ارامشی از جنس خدا کنارته عزیزم.فرزندت همون آرامشی هست که دنبالشی
این روزام میگزره
من قبل بارداری ترگل مر گل باربی بودم
الان یه زن خیکی شکم گنده،😐😐که حتی وقت نمیکنم زود زود حموم کنم

ولی می‌دونم پسرم یکم که از آب گل در آمد باز میشه مثل قبل