۱۵ پاسخ

من بعد ۱۰ روز برگشتم . خیلی هم میترسیدم ولی از پسش برمیای قوی باش

من تک و تنها بودم با اینکه سزارینم بودم،یک هفته ک بستری بودم خودمو دخترم بخاطر زردیش،وقتی اومدم خونه شوهرم فقط دوسه روز اول موند خونه و دیگه شدم تنها،یه دختر مدرسه ایی هم دارم ک کلاس سوم،
خلاصه اینکه گذشت،ولی این دخترم هنوز ک هنوزه نزدیک سه ماهشه اذیتم میکنه،نمیخابه،اگه بخوابه مشکلی نیست،یا نمیخابه حداقل آروم نیست
هیچی از کارامو نمیتونم برسم ،در حد غذا درست کردن،غروب شوهرم ک اومد به داد خونه میرسم،

من تا دهم خونه خودمون بودیم مامانمم بودش
بعدش رفتیم خونه ی مامی تا چهلم

من بچه اولم ۱۸ماهش بودکه دومی دنیا اومد ۱۵روزموندم خونه بابام ورفتم‌خونه

من ۱۰ روزخونه مادرشوهرم‌بودم امروز اومدم خونه بابام‌دوسه روزمیمونم میرم‌خونه دیگه توموقعیت قراربگیری راختره برات

من 10روزاول مامانم خونمون بودبعدش من رفتم ل0روزخونشون بعداومدم خونمون ولی بازقبل عیدی چنروزرفتم واستادم چون خواهرمم ازتهران اومده بودشوهرمم شبای عیدخیلی دیرمیومدتنهابودم

من از ده روز تنها شدم شوهرمم ماشین سنگین داره همش تو جادست سخته ولی خب از پسش‌ برمیایی تا جایی میتونی و اذیت نمیشی خونه مامانت بمون

من قصد دارم تا ۲۰ر‌وزگیش بمونم بعد برم خونه

من خیلی میترسم نتونم از پسش بربیام

من ک اومدم خونه خودم مامانمم10روز کنارم بود رف
سزارین بودم ازروز چهارم پنجمم از جام پامیشدم کمک حال مامانم بودم
درد خیلی داشتم ولی خب مامانمم دست تنها از پس بچه ها و کارا و همه برنمیومد ی دختر 4سال و نیمه هم دارم دیگ خودمو زود جمع و جور کردم و اوکی شدم هرجند هنوزم ک هنوزه درد و سوزش دارم

من کمتر از ده روز مامانم خونه امون بود
ولی فکر میکنی نمی تونی هرچی زودتر تنها بشی با بچه بهتره فرز و مستقل میشی
هرچی بیشتر کمک داشته باشی بیشتر احساس ناتوانی میکنی

من که الانم ک فردا چهل دخترمه خون مادرمم

ده روز مامانم بود، بعدش خودم بودم، خودم خواستم تنها باشم زود همه چیز بیاد دستم
الان سر دومی هم همین تصمیمو دارم

من مامانم اومد یک هفته خونمون و بعدش رفت
وقتیم بود فقط کارای خونه و اشپزی میکرد تمام کارای بچمو خودم میکردم

من قصدم اینکه نهایت ۱۵ روز باشم برگردم . ولی مادرم میگه نمیتونی سختت میشه . آخه من شهر دیگ زندگی میکنم و کسی توی شهرم نیست غریبم. نمی‌دونم کار درستیه زود برگردم یا ن

سوال های مرتبط