امروز برا اولین بار حوصله دخترمو نداشتم🥺 یکی دوبار باهاش تند حرف زدم
اونم طفلی تا میبینن من یکم جدی حرف میزنم با دهن پر از خنده و معصومیت میگه مامان ناراحت نباش🥺
کلا خیلی آدم صبوری ام ولی امروز واقعا کلافه بودم
دختر کوچیکم ۲۵ روزشه و رزا به شدت بداخلاق و لجباز و بی ادب شده بعد از تولد دختر کوچیکم
و منم ک از بی خوابی و کار خونه و رسیدگی ب دوتا بچه خسته ترین و بی اعصاب ترینم😑 و رزا که در بدترین اخلاق خودشه
امشب گفت مامان خیلی دوست دارم، و من ک به شدت عصبی بودم فقط در جوابش گفتم باشه😭
خدایا خودت صبر بده به همه مامانا که یه لحظه هم عصبی نشن🙏
شماها با بچه های پشت سرهمتون چیکار میکنین؟؟ من چرا کم آوردم🥴

خوش بحالت ک صبوری من خیلی زود عصبی میشم خیلی هم پشیمون تقریبا هرروز سر جنگ دارم باهاش طفلک دلمم براش میسوزه

تنتون سلامتتتتت
من یدونه دارم و صبورم نیستم مثه شما
خدا خودش بهمون قوت بده

دقیق مثل دختر ۳ساله من با پسرم پنج ماهه زایمان کردم دخترم خیلی باادب بود از وقتی پسرم اومده لجباز نق نقو شده هرچه بزرگ‌تر میشه پسرم دخترم بدتر میکنه تا خوابه میره پاشو میکشه موهاشو میکشه جیغ میزنه تا بیدار بشه خودم بادو تا بچه خسته ترینم کار خونه بچه داری شب نخوابی شوهرم کمکم نیست باورت نمیشه سرپا خوابم پر خوری هم گرفتم فقط راه میرم میخورم 🥲🥲 اوضاع هرچی بزرگ‌تر بشن برات سخت تره.

منم تو چند وقت پیش این مشکلو داشتم الان که دو ماهش دختر دومیم تازه دارم رو روال میوفتم فقط کمکی مادر و پدرت یا شوهرت ازشون بخواه که تا چند وقت باهات باشن من تا چهل روزگی دختر دومیم با مادر و پدرم بودم فقط باید کمکی داشت به نظرم تا اولین بگیرن و ببرن بیرون تا سر حال بیای وگرنه خسته میشی و عصبانی اولیم تا چندوقت همینجوری پرخاشگر تا به وجود دومی عادت کنه

عزیزم یکی دوبار عادیه. نباید عذاب وجدان بگیری. چون بالاخره ماهم آدمیم. ی روز خوبیم ی روز بد ی روز خسته. ولی سعی کن برات دعوا کردن عادی نشه. شما اگه توانایی کنترل کردن خونه و شوهر و دوتا بچه رو باهم نداشتی خدا هیچ وقت تو این شرایط قرارت نمی‌داد. پس خداروشکر کن برا زندگیت و برنامه ریزی کن بعد اولویت بندی کن. دختر بزرگت رو میتونی بزاری مهد تا ی چند ساعت با دختر کوچولوت وقت بگذرونی.

من این روزا رو گذروندم بشدت سخت 🥲
فقط صبور باش
آنلی جوری شده بود با همه دعوا داشت یکسره جیغ و داد
من فقط ب حال آنلی گریه میکردم بچه ام با امدن آبجیش خیلی ضربه خورد
میدونم خیلی سخته ولی باهاش وقت بگذرون
من یادمه دختر کوچیکه من ۲۰و بیست و خورده ای روزش بود
لیا رو گذاشتم پیش مامانم آنلی رو بردم جشن کریسمس
با اینکه خیلی بد اخلاق بود و آخرش گریه کرد ولی بهش خوش گذشت
تو فکر کن سرت هوو امده چه حالی پیدا میکنی؟؟

طبیعیه. به خودتم حق بده توام آدمی تحملت حدی داره. اتفاقا بچه هم باید بفهمه که انسانهای دیگه هم احساسات دارن. گاهی خسته ان گاهی بی حوصله ان گاهی شادن. دختر دوم منم دو ماه دیگه به دنیا میاد و مطمینم منم تو شرایط تو خواهم بود.... خدا صبرشو بده بهمون ان شاالله

پسرمنم الان بیداره دلم میخادانقدربزنمش تادلم خنک بشه همش رودستوپامه عق

الهی واقعا سخت آبجی جان کم کم درست میش غصه نخور خواهری