خانما تو بیمارستان جایی داره برا انتقاد و شکایت؟
دقیق یادم نیس حدود ۳ماه پیش اینطورا اتوی سرد سنگیم افتاد رو پای بچم ناخنش درجا افتاد فقط خدا رحم کرد انگشتاش قط نشد اصلا یه چیز وحشتناکی بود،زنگ زدم چن تا بیمارستان خصوصی قبول نکردن اصلا گفتن نیا باید یه دکتر خاصی داشته باشه بیمارستان اونم اسمش یادم نیس
خلاصه بردم نیکان گفتن بیار ویزیت کنیم خیر سرشون فوق تخصص آوردن گفتن ناخن بچت دیگ هیچوقت در نمیاد و به زیباییش آسیب یمخوره باید ناخن و نگه میداشتی ما روی پاش میدوختیم ما زیر بار نیمرفتیم میگفتیم بابا مگه میشه ناخن در نیاد خلاصه شوهرم اصلا قبول نکرد گفت اصلا ناخن نداشته باشه چون خیلی جراحت داشت اما من فورا روش عسل ریخته بودم بسته شده بود با دستش قشنگ زخم بچرو باز کرد من داشتم جلوش جون میدادم بچمم داشت بیحال میشد در آخرم التماسشون کردم اگر چیزی میزنید به پای بچه یه چیزی بزنید نچسبه مگه پاش چقدره گفت اگر چسبید با من اومدیم خونه پانسمان و عوض کنیم پای بچه چسبیده بود به پانسمان نفس بچم رفت دوساعت درگیر بودیم ☹️😢 ناخنشم بعد از چن ماه داره در میاد خوشحال‌ترینم🥹 همه بچه های گهواره بهم گفته بودم در میاد ازتون ممنونم والا بخدا بیشتر از یه دکتر میدونید،خیلی دلم میخواد برم اونجا چون انقدر از لحاظ روحی داغون شده بودم خودمو مقصر میدونستم و اصلا نمیتونستم خیاطی کنم بیشترم ناراحت ناخن بودم که در نمیاد مردمو زنده شدم😑
برم بیمارستان بنظرتون حداقل به دکتره بگم چقدر بیشعوره ناخن بچم در اومد😬
خیلی تو دلم‌مونده😶

۸ پاسخ

من که بهت گفتم ور میاد قشنگ یادمه تاپیکت

در مباد ناخن ادم بزرگم وقتی بیوفته در میاد این که بچه است

ولشون کن .بیمارستان دارو اشتباهی میده جوابگو نیستن . خدا رو شکر بچه ات سالم .مردم تا تاپیکت خوندم به آخرش رسیدم همش نگران پا بچه ات بودم

عجب
آره هست

پسرمنم یک نیم سالش بود لای در ناخن پاش گیرکرد درجا سیاه شد چنروز بعدش هم افتاد خعلی غصه خوردم اما خداروشکر ی ماه بعد تقریبا کلا درومد عزیزم یادت باشه ناخن درجاهم اگ کنده بشه درمیاد خدا قربونش برم بنده هاش دوست داره ترمیم میشه و راجع ب دکترا انقد ناشی بازی دیدم بخدا فک میکنم من بیشتر حالیمه مامانم صفرا ش پاره شده بوده چنروز سه بار دکتر رفت رنگش زررررد بود اصن نمی‌فهمن که صفرا ش پاره شده خدارحم کرد زنده مونده وااای وای ازدست دکترا

بنظرم نرو بیمارستان باز اعصابت ب هم میریزه یه شماره تلفن هست یادم نمیاد چنده برای شکایت به علوم پزشکیه برای من که پیگیری کردن اونو پیدا کن زنگ بزن رفتارشونو گزارش بده اگه اسمشونم بدونی عالیه

بیخیال زحمتش میمونه برات گیرم دکترم پیدا کردی حالا بیا ثابت کن ، ثابتم کردی چیکار میکنه هیچی ،من همش پسرمو میبرم ازمایش سوراخ سوراخ میکنن تا خون بگیرن ، میگم چرا بچرو سوراخ میکنین میگن خانم سروصدا نکن داد نزن اخرش من میشم مقصر ، شکر خدا که ناخنش در میاد ناخن خداروشکر هزار بارم بیفته در میاد نگران نباش شکر کن و ارامش داشته باش

خداروشکر عزیزم🥹
آدم اینجوری وقتا سکته میکنه یعنی اصلا بیخودی بردین بیمارستان؟

سوال های مرتبط

مامان ماهلین مامان ماهلین ۲ سالگی
مامانا من یه مشکل بزرگ و اساسی ت. زندگیم دارم
قبل دخترم من و شوهرم دعوامون میشد ولی خیییلی کم شاید هر سه چهار ماه یبار بحث میکردیم
ولی بعد دخترم همه دعواهامون بخاطر دخترمه
شوهرم بیش از حد سر بچه حساسه واقعا شورشو در اورده
اب تو گلو بچه بپره زمین و زمان و فحش میده و خودشو میزنه
بچه یکم بخوره زمین دیوونه بازی در میاره
همشم میگه تو باید مواظب باشی
تا بچه سرما میخوره همش منو مقصر میدونه
خلاصه پدرم در اومده
امروزم عموش سرسره خرید واسه ماهلین من هی گفتم این خطرناکه گفت نه پیشش باش بازی کنه منم داشتم باهاش بازی میکردم تو یه ارتفاع خیلی کم ماهلین افتاد من مچ دستم پیچ خورد نتونستم نگهش دارم بچه یکم گریه کرد . شوهرمم تو سرش میکوبید واسه اولین بار هرچی از دهنش در اومد بهم گفت
منن سرش داد زدم گفتم تاحالا سه بار بچه از دست خودت افتاد زمین هیچی بهت نگفتم
واقعا با این اخلاقش چیکار کنم ؟ اصلا قابل تحمل نیس . هر وقت میاد خونه میگه باید تمام کاراتو ول کنی فقط بچسبی به بچه که چیزیش نشه
خودش اصلا کمک نمیکنه
مامان امیر مامان امیر ۱ سالگی
کاش هیچوقت گهواره نصب نمیکردم از وقتی باردار شدم نصب کردم خیلی چیزا اینجا خوندم و حساس شدم هیچ لذتی از لحظه هام نبردم،کل بارداریم با استرس گذشت هی میگفتن طول سرویکس حرکات بچه هزارتا چیز ک اصلا نمیدونستم چیه اصلا هیچ لذتی از بارداری نبردم بعدش بچم زود دنیا اومد رفت دستگاه هر کی یه چیزی میگفت انقد استرس کشیدم الانم انقد از اوتیسم گفتن ک عین خوره افتاده به جونم بچم رو مریض میبینم همه رفتارش به نظرم بد میاد ۳۰ ساعته نخوابیدم از غصه خوابم نمیبره حسم به بچم عوض شده خلاصه زندگی برام تلخ بود تلختر شده،من هیچ دلخوشی بجز بچم ندارم فقط دلم به بچم خوشه ولی از دیروز حسم عوض شده حالم باهاش خوب نیست همش فکرای منفی میکنم
کاش هیچوقت هیچی نمیدونستم درمورد این چیزا
به شوهرم گفتم اصلا براش مهم نیست گفت هیچیش نیست و باهام دعوا کرد گفت چرت میگی
خدای نکرده بچم مشکل داشته باشه چه غلطی کنم😭😭😭کاش یکی بود پیشم آرومم میکرد همینجوری اشک میریزم دلم داره میترکه