ادامه تاپیک قبل
شنبه هفته پیش دردای پریودی گرفتم و لکه بینی دکترم گفت امکان اینکه زودتر از این تاریخ زایمان کنی هست سه شنبه یعنی 28 فروردین حس کردم کیسه ابم سوراخ شده ولی از بس میرفتم بیمارستان گفتم این سری هم میرم میگه حواست به حرکاتش باشه اصلا فکرشو نمیکردم موقع زایمانم باشه تا ازم تست گرفت گفت کیسه اب بازه به دکترم زنگ زدن گفت تا نیم ساعت دیگه زایمانشه منم چون استرس سلامتی بچمو داشتم میترسیم بی حسی بشم از این فکرای بیخود میومد تو سرم که خدای نکرده بچم مشکل داره برا همین میگفتم بی هوشی کامل ولی چون زایمانم اورژانسی شد و ناشتا نبودم باید بی حسی از کمر میشدم
سرتونو درد اوردم حسابی ولی خواستم بگم تا خدا نخواد هیچ برگی از درخت نمیوفته همه چیو بسپاریم دست خدا اون بهترینارو برامون رقم میزنه من از انومالی به بعد خیلی استرس و نگرانی سلامت بچمو داشتم نذر کردم تا اخر بارداری یه دور قرانو ختم کنم که بچم سالم باشه که با وجود سزارین اورژانسیم سه جزش مونده هنوز نخوندم ولی هرموقع میخوندم خیلی ارامش بهم میداد شما هم امتحان کنین
ایشالا که همه مامانا بچشونو به سلامتی بغل بگیرن❤️😍

۳ پاسخ

عزیزم قرص کبدت اورسوداکسی بود؟تا اخر بارداری خوردین؟

ولی من سزارین اورژانسی شدم ناشتا نبودم منو بیهوش کردن
چطور شمارو بیهوش نکردن؟

منم ختم قران دارم الان جز ۳۰ ام کم کم میخونم این یک ماه تموم شه کلیم نذر برا سلامتی نی نیم دعا کنین منم سرموقع به سلامتی زایمان کنم بعد ۸ سال با ای وی اف ام

سوال های مرتبط

مامان الوند🧒❄️💙 مامان الوند🧒❄️💙 ۱ ماهگی
مامان 🌻صبرا🌻 مامان 🌻صبرا🌻 ۴ ماهگی
دیگه از ساعت یازده چهار بعدازظهر هی معاینه میکردن و منم سه سانت بودم هیچ تغییری نمی‌کردم و تو همون تایم خیلیا زایمان کردن رفتن دیگه روحیم از دست دادم نشسته بودم گریه می‌کردم که دکترم گفت زایمانت طول می‌کشه من میرم چند ساعت دیگه میام به ماماها هم گفت مریض منو معاینه نکنین دیگه تا خودم بیام همینجوری تا ساعت هفت و نیم نشستم دیگه همون دردای کمم تموم شده بود رفتم به یکی از ماما ها گفتم زنگ بزنن به شوهرم برام‌‌ ماما همراه بگیره و بی حسی دیگه تا ساعت هشت هم ماما همراهم اومد هم دکترم معاینه کردن دیدن هنوزم همون سه سانتم دیگه دکتر گفت کیسه آبشو پاره کنین و آمپول فشار بزنین ماما این کارارو برام‌‌ کرد و دردام‌ شروع شد خییییلی شدید بود دوتا آمپول فشار زدن ماما گفت از تخت بیام پایین شروع کرد باهام ورزش کردن تا جایی که دیگه نتونستم واستم گفت برم رو تخت و یه آمپول بی حسی زد آمپوله جوری بود که تا زد گیج شدم و خوابیدم باز تا دردم می‌گرفت از خواب بیدار میشدم از درد شدید ناله میکردم باز تا تموم میشد خوابم می‌برد آمپول بیهوشی بود بیشتر تا بی حسی 😂دردامو که اصلا کم‌نکرد ولی انقدر گیجم کرد که خیلی چیزی متوجه نمی‌شدم مخصوصا وقتی ماما کمرمو ماساژ میداد دردش قابل تحمل میشد
مامان دلوین مامان دلوین ۶ ماهگی
#پارت یک
بالاخره منم اومدم با تجربه زایمانم😁
من انتخابم سزارین اختیاری بود چون از طبیعی وحشت داشتم
اینم بگم که من دخترم تا ۳۶ هفته بریچ بود و بعد چرخید بل اینکه بارداری اولمه😵‍💫
بارداری خیلی سختی داشتم سه هفته آخر بچه کامل اومده بود تو لگن
منم همش استرس اینکه طبیعی زایمان نکنم....
خلاصه دکترم گفته بود چهار اردیبهشت برم پیشش تا پنجم بستری بشم تو بیمارستان
ولی خودم از تقریبا شنبه که می‌شد اول اردیبهشت دلدرد و کمردرد پریودی داشتم و یکشنبه رفتم پیش دکترم که گف فردا ۶ صب ناشتا برم بیمارستان
استرس داشتم ولی خیلی خوشحال بودم چون میدونستم دیگه سبک میشم و دخترم رو میبینم
خلاصه ۶ صب رفتم بیمارستان با دکترم تماس گرفتن که جواب نداد
تا ۶ ونیم بهش زنگ زدن ولی جواب نمی‌داد و اونجا بهم گفتن این دکتر سابقه جواب دادن تلفن نداشته
😑منم که دکتر نامه طبیعی بهم داده بود و گفته بود اونجا حرف از سزارین نزن سقف روسرم خراب شد و گفتم ایوای من بچه هم تو لگنه و دکتر ول کرده ک من طبیعی زایمان کنم
مامان ملورین🤰👼🩷 مامان ملورین🤰👼🩷 ۵ ماهگی
تجربه زایمان (سزارین )🌱💓
پارت دوم
خلاصه به دکترم زنگ زدن گفتن کیسه آبم سوراخ شده دکترمم گفت آماده اش کنین نیم ساعته میرسم اومدن برام سوند وصل کردن که باید بگم درد نداره واقعا اونجوری که میگفتن فقط حس ادرار داری همش
بعد لباسای بیمارستان و پوشیدم از استرس هم داشتم میلرزیدم چون همه چی خیلی یهویی شده بود و من اصلا آمادگی شو نداشتم رفتم رو ویلچر نشستم بعد رفتیم سمت اتاق عمل دکتر بیهوشی اومد آمپول بی‌حسی رو زد که واقعا باید بگم از آمپولش هیچی حس نمیکنین اصلا درد نداره دکتر گفت پاهات داره گرم میشه منم گفتم یه خورده بعد گفت پاتو بیار بالا ببینم منم آوردم بعد اومدن پرده رو کشیدن منم از ترس همش پامو می‌آوردم بالا میگفتم نگا کنین من هنوز بی حس نشدما هنوز حس دارم دکتر هم میگفت بابا پاتو تکون نده ما منتظر می مونیم تا بی‌حس بشی😂🤦‍♀️ بعد گفت منتظرم هر موقع بی حس شدی بگو منم داشتم می‌فهمیدم که شکمم و بریدن آخه حرکات دست دکتر و حس میکردم ولی درد نداشتم اما یه لحظه که بچه رو دکتر آورد بیرون انگار وجودمو داشتن می‌کشیدن بیرون یه همچین حسی داد خالی شدم یهویی ادامه ......
مامان یونا مامان یونا ۳ ماهگی
خانما من کیسه ابم پاره شد و الان بستری ام که سزارین بشم ،همین الان چنتا توصیه بهتون بکنم اولا که هر تغییری رو جدی بگیرین ،نشتی کیسه اب دقیقا اول کم کم یکم اب به فواصل یه ربع یا حتی نیم ساعت خارج میشه که ادم تشخیص نمیده ترشحه یا ادراره یا نشتی ،ولی دقت کنین هر چیزی که مایع بی رنگ و بی بو و حجم یکم غیر طبیعی ازتون خارج شد میتونه مایع امونیوتیک باشه ،من از ساعت ده شب نیم ساعت یبار این حالتارو داشتم حرکت بچه ام خوب بود نمیخواستمم برم بیمارستان ،ولی طرفای یک شب خواستم بخوابم دیدم با هر پهلو شدن انگار اب ازم خارج میشه اومدم بیمارستان و تست امینوشور دادم البتع پرستار همون اول که دیدم گفت کیسه ابته ،چون درد نداشتم و شرایط جنینم تحت کنترله تا الان معطل کردن که دکترم تا ۶صب بیاد و خودش عمل کنه ،انژیوکتم اصلا درد نداشت من سوندم قرار بود دکترم تو بی حسی بزاره برام ولی چون اورژانسی شدم پرستار همینجا تو‌زایشگاه برام گذاشت و اصلا هیچ دردی نداشت و بعدش تا الان که اصلا اذیتم نکرده ،حالا دعا کنین بچه سالم و‌خوب به دنیا بیاد حال خودمم خیلی بد نباشه بقیشو براتون بنویسم