تجربه سزارین
.
.

.
خب اومدم از سزارینم تریف کنم‌واستون من سزارین خودم انتخاب کردم ۲۷ ام رفتم برای سزارین ساعت۸ صب رفتم بستری شدم اول بهم سرم زدن بدش لباس دادن که بپوشم ضربان قلب بچرو‌حدودا یساعت دوساعت چک کردن
بدش رفتم برای سوند وصل کردن راستش یکم ترس داشتم واس سوند ولی مث سوزش بود و واقا اونفدی که فک میکردم دردنداشت ولی خب بدش همش احساس‌دسشویی داشتم‌و خیلی حس بدی داشت
تواتاق عمل که رفتم قبلش درخاست پمپ درد دادم و بی حسی ازکمر شدم که اولش‌ پاهام گز گز کرد و بدشم داغ شد و کلا بی حس شدم
از فشار شکمم‌که داخل اتاق عمل فشار دادن شکممو و متوجه نشدم
رفتم بخش ریکاوری و لرز شدید داشتم ک طبیعی بود و اوکی شدم
اولین بلند شدن ازتخت برای من واقااااا سخت بود قشنگ حس میکردم الان بخیهام باز میشه ومیافتم ولی ارزش تحمل کردن داشت دیگ بد۸ ساعت ناشتایی ی ابمیوه خوردمو بلند شدم راه رفتن سخت بود واقا ولی خب گذشت
فقد توصیه ای که دارم اینکه خاهش میکنم مث من تواتاق عمل و ریکاوری گردنتونو تکون ندید من تا ۴ ۵ روزبد سزارینم گردن درد شدیددددد‌گرفتم و واقا امونمو بریده بود که گفتن باید همش قهوه بخوری ک اثرات بی حسی بره
و الانم خداروشکر خوبم و ا سزارینم راضی بودم واقا
سوالی داشتین درخدمتم😍

۱۵ پاسخ

وای چقدر ترسیدم😑

من ۴روزه ولی خیلی درد دارم شکمم بدددددد میسوزه مسکن و شیافم تاثیری نداره برا بلندشدن و نشستن باید حتما کمکم کنن اونم باجیغ و داد بلند میشم تو درد نداری؟

مبارکه گلممم
چقدر من گفتم نسکافه نسکافههههه خواستین شروع کنید فقط نسکافه و قهوه چرا با با ابمیوه شروع کردی آخه چیز سرد😬

واسه همه سوند میزارن؟
چند وقت بعد در میارن؟

الهی خوش قدم باشه براتون پر خیر و برکت ❤😘

هزینه پمپ درد چقدر شد؟

کدوم بیمارستان. کدوم منتطه. دکترتون کی بود

پمپ درد برا چیه ؟ خودمون بخریم یا بیمارستان میدن؟ هزینش چقد بود؟

به سلامتی عزیزم. ممنون ک تجربیاتتو گذاشتی.
چند شب بیمارستان بودی فردای زایمان مرخص شدی؟
بعد زایمان با وجود پمپ درد بازم درد داشتی؟ از شیاف دیگه استفاده نکردی؟
بی حس که شدی چیزی متوجه نمیشدی؟ من همش استرس دارم و میترسم

خداروشکر جفتتون سالم و سلامتین قدم نو رسیده هم مبارک ، ولی من سزارینم خیلی خیلی بد بود ترسیده بودم سه چهار ساعت ریکاوری بودم تا به هوش بیام

دستاتم بستن موقعی ک بی حسی زدن؟

خدا رو شکر که به سلامتی زایمان کردید و نی نی رو در آغوش گرفتید ،برای منم دعا کنید هفته دیگه انشاالله وقت زایمانم

خداروشکر عزیزدلم بسلامتی خدانی نی گلت و نگه داره 🧿💚🤲
من ک بعددوتازایمان طبیعی میگن بخوای بارداربشی باید سز بشی😐🤭

پمپ درد تاثیر داشت؟؟؟

خداروشکر که خوب بوده همه چی
همیشه سلامت و خوشحال باشی کنار خونواده

سوال های مرتبط

مامان شاهزاده کوچولو مامان شاهزاده کوچولو ۳ ماهگی
خب خانم ها تجربه زایمانم سزارین

من از ۲۷ هفته استراحت مطلق بودم تا ۳۱ هفته گفتن دیگه نمیخواد خوب شدی از ۳۴ هفته هم شروع کردم ورزش کردن و پیاده روی روزی نیم ساعت تا اینکه ۳۵ هفته شدم صبح روز چهارشنبه بود از خواب بیدار شدم چشام پف کرده بودن رفتم بهداشت فشارم رو گرفتن ۱۴ بود بعد عصری رفتم برا دکترم بهم آزمایش نوشت انجام دادم نشونش دادم رفتم گفت که بستری نامه بستری رو دادن زودی اعزام شدم بیمارستان و من کلی اشک و غصه میخوردم تو زایشگاه بودم هر کاری کردن فشارم کنترل نشد شدم ۳۵ هفته و ۱ روز ختم بارداری دادن ساعت ۴ عصر بود که بهم گفتن از این به بعد چیزی نخور و به شوهرت زنگ بزن بیاد منم با کلی گریه که نکنه بچم بره دستگاه رفتم اتاق عمل خلاصه رفتم اتاق عمل و سوند وصل کردن زیاد درد نداشت بعد آمپول بی حسی رو زدن و شروع کردن به عمل کردن وسط عمل یهویی فشارم‌۱۶ شد زودی اکسیژن وصل کردن و صدای گریه بچه رو شنیدم تو ریکاوری ۲ ساعت بودم و همچنان اکسیژن بهم وصل بود همراهم‌رو صدا درد داشتم ولی قابل تحمل بود منو آوردن تو بخش کلی درد داشتم بهم سرم و شیافت زدن خوب شدم بعد از چند دقیقه بچم رو آوردن اینم تجربه زایمانم من از اول عاشق طبیعی بودم ولی الان میگم خوبه که سزارین رو انتخاب کردم چون با مسکن میتونم‌درد رو تحمل کنم عالیه فقط اینکه وقتی راه میرین واسه اولین بار درد داره ولی بعد از چندتا قدم عالی میشین الان انگار من زایمان نکردم خداروشکر فقط زیادی راه برین من زیادی راه رفتم که بی‌حال نشدم
مامان امیرعلی 🧸❤ مامان امیرعلی 🧸❤ ۲ ماهگی
🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۲)


برای سزارین بعد از اینکه آماده ام کردن، اول از همه متخصص بیهوشی برام بی حسی تو کمر زد که اصلا نفهمیدم. خیلی خوب بود و کم کم پاهام شروع کرد به گز گز کردن و بعد از ده دقیقه کلا هیچ حسی نداشتم. بعد از بی حسی برام سوند رو گذاشتن که اونم طبیعتا درد نداشت. حتما بگید بعد از بی حسی براتون سوند بزنن که اینجوری خیلی بهتره. بعد یه پرده کشیدن جلوم و دکترم اومد و شروع کرد. در کمترین زمان ممکن بچه بیرون اومد و صدای گریه اش رو شنیدم که حس فوق العاده ای بود. فک کردم دقیقا همون لحظه میارنش پیشم اما اول بردنش کمی تمیزش کردن و یه سری کارارو انجام دادن (که من نمیدیدم) بعد سه چهار دقیقه آوردنش گذاشتن رو صورتم. میخواستم بمیرم براش انقدر که جیگر بود 🥰❤
بعد شروع کردن به بخیه زدن. درواقع اصل عمل سزارین همون بخیه زدن لایه هاست. که حدودا ۲۰ دقیقه شاید طول کشید ... انقدر از دکترم راضی بودم که حد نداره. واقعا دکتر مهربون و حرفه ای ودرجه یک بودن. هم در دوران بارداری هم برای عمل سزارین من واقعا راضی بودم ازشون. بعد که تموم شد منو بردن قسمت ریکاوری و چون بیمارستان خیلی شلوغ بود، حدودا ۳ ۴ ساعت تو ریکاوری بودم. مدام وضعیتم چک میشد و کم کم حس پاهام برگشت. بدترین قسمت فشار دادن شکم (چک کردن خونریزی و وضعیت رحم) بود که ۳ بار انجام شد. بار اول چون هنوز بی حس بودم اصلا نفهمیدم. اما دوبار بعدی خیلیییی دردناک بود. بدترین قسمت برای من همین فشار دادن شکم بود.
مامان جانان🤍 مامان جانان🤍 ۱ ماهگی
مامان آرتمیس💗 مامان آرتمیس💗 ۲ ماهگی
تجربه زایمان #سزارین 2

پرستارا من و آماده کردن ، یکیشون اومد گفت موهای شکمت رو زدی ژیلت هم همراهش بود😅😅 من چون پایین شکمم رو نمیتونستم ببینم درست نزده بودم که خودش تمیز کرد، بعد لباس ابی بیمارستانی هم بهم دادن پوشیدم و گفتن منتظر بمون برای وصل کردن سوند، حقیقتا سوند وصل کردن خیلی خیلی درد داشت، من دستشویی داشتم که نزاشتن برم و گفتن صبرکن میخاییم سوند وصل کنیم، سوند رو وصل کرد و موفع خالی شدن مثانه ام چنان سوزش و دردی حس کردم که فقط جیغ میزدم😐 حقیقتا خیلی درد داشت. بعدش حالا نه میشد بشینی نه بخابی هیچی، همش حس میکردم الانه که بیرون بیاد و اصلا راحت نبودم باهاش ، بعدشم که اومدن دنبالم و بردنم برای اتاق عمل، همین که در اتاق عمل باز شد و تخت رو به روم رو دیدم پاهام شل شد و لرزید. خیلی اتاق وحشتناکی بود ترس داشت، بعدش یه پرستاری بود توی اتاق عمل خیلی خیلی خوش اخلاق بود کلی باهام حرف زد روحیه داد بهم حواسش بهم بود یکم استرسم کمتر شد وقتی فهمیدم یکی هست کنارم، خلاصه رفتم روی تخت نشستم منتظر دکتر بیهوشی، دکتر اومد که آمپول بی حسی رو بزنه بهم همش میترسیدم درد داشته باشه صدبار از پرستار پرسیدم درد داره یانه🤣 که البته اصلا درد نداشت درصورتی که من خیلی از امپول میترسیدم یکم طول کشید زدن آمپول ولی زیاد درد نداشت
مامان نینی جون مامان نینی جون روزهای ابتدایی تولد
مامان nini مامان nini ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
سلام بالاخره بعد مدتها فرصت کردم بیام خدمتتون😁
من۵ اذر زایمان صب رفتم بستری شدم همون اول تا رسیدم اومدن سوند گذاشتن من بار اولم بود واقعا سوند برام تجربه تلخی بود دردش از زایمان واقعااا برای من بدتر بود خلاصه سوندو گذاشتن و من سوزشم شروع شد فقط حس میکردم جیش دارم میگفتن نه بابا طبیعیه بعد گفتم برو سرویس خودتو بشور شاید بخاطر بتادین که زدیم میسوزه با سروم تو دستم نزدیک ۴ بار رفتم سرویس و برگشتم دیدم واقعا تحنلش سخته گفتن دکترت دیرمیاد میخوای درش بیاریم اومدنی میزاریم که اوکی دادم درش که اوردن باز دردم اومد ولی بعدش که سرویس رفتم واقعا راحت شدم اومدم یه نیم ساعت چرت زدم که گفتن دکترت اومده اماده شو بریم که دوباره اومدن سوندو گذاشتن درد سوند گذاشتن یطرف تحمل خود سوند یطرف برای من واقعا دردش زیاد بود بزور راه رفتم تا برسم سالن انتظار بعد سوار ویلچرم کردن بردن اتاق عمل ولی خدایی کادر اتاق عمل خیلی خوش اخلاق بودن یه پسر جوونی که بالاسرم بود و مدام کنترل میکرد اومد گف موقع امپول زدن درد داشتی میتونی دست منو فشار بدی درکل درد امپول واقعا چیزی نبود عین امپول معمولیه دردش و گفتن تا امپولو زدیم سریع دراز بکش کمکم کردن دراز کشیدم ولی یه گرمی اومد به جونم حس خفگی داشتم به دکترم گفتم من بی حس نشدم چون شکممو بتادین میزد حس میکردم چیزی رو شکمم حرکت میکنه گف اگه بی حس نشدی پاتو تکون بده دیدم نمیتونم راستش من از بی حس شدن و اینکه حس کنم پامو نمیتونم تکون بدم وحشت داشتم ولی واقعا اونجور نبود و تو اتاق عمل تمام حواستون میره به اینکه الان بچه دنیا بیاد چه شکلیه😂