۸ پاسخ

من هم اینجوری بودم فتم پیش روانشناس ازم پرسید که با شوهرتون در چه حد نزدیک هستید و چقدر اون به شما اهمیت میدم فهمیدم بیشتر بخاطر شوهرم بود اون باعث می‌شد من از نظر روانی آسیب ببینم من سال اول زندگی ام حامله شدم و دوران بارداری سخت و تنهایی داشتم و بیشتر با دوست های خودش بهتر بود و من رو که در یک خانواده ی پرجمعیت بودم رو تنها کرد و باعث می‌شد من اعصبانیتی که از اون داشتم رو سر بچم خالی کنم و چود در سن خیلی کمی هم بودم خیلی اذیت میشدم و دکتر روان شناسم گفت که با دوستات بیشتر وقت بگذرون و تلاش کن که احساس تنهایی نکنی و دائما با هم سن های خودت وقت بگذرون و احساساتت رو بنویس و بزار داخل جعبه و آخر هفته بخون ببین در یک هفته چقدر حس مثبتی داشتی بهتر میشی

حال ابن روزهای تمام ما مادرا .ماهم ادمیم عصبانی میشم داد میزنیم گریه میکنم وحتی بچه رو میزنیم میگذره نگران نباش

همش تقصیر این مرداس🤨🤨🤨

منم دقیقا همینم همدردیم

سلام یکی مباحث روانی حمایت همسر و کمک داشتن خودتون و...
یکیش کمبود بعضی مواد غذایی که باعث ایجاد عصبانیت افسردگی میشه مثل کمبود ویتامینب یا منزیم و...

منم اینجوری شدم حالم خیلی بده
منو شوهرمم باهم مشکل داریم فکرمیکنم بی تاثیر نباشه

به نظر من به همسرت بگو بغلت کنه و یکم نوازشت کنه، منم اینطوری بودم تا آنکه بابای باران بغلم کرد. تو بغل اون با نواز ش موهام گریه کردم، آنقدر امروز آروم بودم

با مشاور مشورت کن
اینجوری که میگی زیاد عصبی میشی و جیغ میزنی و کتک میزنی روان بچه رو هم بهم میریزی
همه ماها بالاخره شاید از کوره در بریم ولی زیادیش واقعا برای بچه خوب نیست

سوال های مرتبط