فردا صبح میخام برم زایشگاه یجوریم دلم گرفته کلی گریه کردم .شوهرم گرفته خوابیده عین خیالش نیست دارم دق میکنم

عزیزم بگیر امشب رو تخت بخواب که دیگه از خواب راحت خبری نیست.بعدش هم از شوهرت چه توقع داری با خیال راحت خوابیده به امید فردا که خانومش فارق بشه و نوزادش بغل کنه.

گریه هاتو امشب بکن که از فردا قراره فقط شیرینی و قشنگی ببینی 😍

غصه نخور خوبه که فردا بچه ت به دنیا میاد انتظار تمام میشه
بی خیالی شوهرت بی خیال شو مردا جز خوردن خوابیدن غر زدن کاری دیگه بلد نیستن من ۲ روز مانده به زایمانم امشب کلی کتک خوردم باز خداره شکر کن تو کتک نخوردی الان اشک میریزم حالم بده

خدا بزرگه توکل بر خدا

عزیزم گریه و اسارس بزار کنار فردا پسر خوشگلتو در اغوش میکشی به ذوق فردا فکر کن

عزیزم خودت و ناراحت نکن امیدت بخدا باشع ان شاالله صحیح و سالم فردا برامون خبرهای خوش و بده
برای سلامتی نینیت و و آرامش دلت آیت الکرسی میخونم
شماهم فردا موقع زایمان برامون دعاااااا کن ‌بنده حقیر و هم حتما دعا کنید صحیح و سالم نینی مو بغل کنم😘🙏

برو ی دوش بگیر وسایلایی ک اماده کردی رو چک کن
اگرم خابت میبره بخاب اگر خابت نمیبره ی اهنگ بزار و ب چیزای خوب فکر کن
مردا بیشتر میریزن تو خودشون اونم خوابیده ک صب بتونه ب کارای بیمارستان رسیدگی کنه سخت نگیر

عزیزم،،،منم از الان ب اون شب فکر میکنم واقعا هم استرس میگیرم هم دلم میخواد گریه کنم،،،اما ب خودت افتخار کن این راه سخت و طولانی رو ب خوبی و سلامتی گذروندی مادر نمونه😍خدا لایق مادر شدن دونسته تورو...شب آخری هست ک تو دلت نی نی رو داری نزار با گریه بگذره،ب این فک کن فردا این موقع دیگ تو بغلته انشاالله🥺🥺❤️امیدوارم ب سلامتی زایمان کنی عزیزمممم

واسه منم دعاکنید این مردا همشون همینجورین

عزیزم ب سلامتی بری و برگردی ب چیزای خوب فکر کن
ب نی نی که قراره بیاد تو بغلت
این شب دیگه تکرار نمیشه یکی از بهترین خاطره هاست چرا با فکرای الکی خرابش میکنی
ومنی که تمام ماه آخرم و لحظه شماری میکردم ب دنیا بیاد راحت شم الان ۴۶ روزشه دلم تنگ شده برا اون روزا اون شب قبل زایمان
طبیعیه دلت بگیره گریه کنی همسر منم اینجوریه چ تو بارداری چ زایمان چ الان که نوزاد داریم بیخیاله اول ناراحت میشدم ولی الان مهم نیست برام چون اخلاقشه دیگه نمیشه تغیر داد چندروز دیگه میخندی ب این روزات

من نزدیک شش ماهه با زجر و درد روزامو گذروندم..شب تا صبح هر شب و هر شب تا صبح از شدت درد زایمان ب خودم پیچیدم و ناله کردم ..شوهرم یکبار هم دستمو نگرفت آرومم کنه گرفت خوابید..ای خواهر..دنیا همینه..برا من دعا کن ب سختی ب اینجا رسیدم ..انشالله ب سلامتی بغلش کنی

الهی ایشالا که به سلامتی دنیابیاد وبغلش کنی

منم شب قبلش که گفتن صب بیا بستری چقد گریه کردم شبو تا صب نخوابیدم هی گفتم زوده فعلا 😂😂😂همه خواب بودن من زرزر میکردم

کاش منم سر موقع خودم میرفتم زایشگاه انقد تو دلم مونده نه فیلم دارم نه از قرآن رد شدم هیچ فقد یادم همسرم تو اون موقعیت عطر ادکلن بهم زدو کفشامو پام کردو هم شد پاکش کرد و بدو بدو ررفتیم

عزیزم توسل کن به ائمه و اگر میتونی یه دعای توسل بخون و ذکر بگو تا دلت آروم بشه

😂 شوهرتو ک‌ولش کن همشون همینجورین غصه اونو نخور
ولی ب این فکر کن ک انشالله کوچولوتو صحیح و سالم بغل میگیری
برای منم دعا کن دردم بگیرع زایمان کنم

منم دیشب همین بودم عادیه
استرس زایمان و دلتنگی واسه بارداری و ذوق دیدن نینی آدمو دو از جون خل میکنه

الهی ان شالله که بسلامتی و دلخوش بری و زایمان کنی گریه نکن به تو دلی جان فکر کن که ان شالله میتونی ببینیش و بغلش بگیری خوشحال باش

سعی کن بهش فک نکنی بخدا خیلی راحتتر از اون چیزی که فکرشو بکنی میگذره حتی اگه بدترین دردارو بکشی

من شوهرم همین جوری بود

الهی بگردم
طبیعیه عزیزم ولی خب خودتو اذیت نکن